1 شب گلابی بر رخم خوابم ز چشم تر زدند از سجود درگه عشقم گلی بر سر زدند
2 اول شب بانگ نوشانوشم از ذرات خاست که ندای الصلوة آمد همه ساغر زدند
3 قبله کردم قصد در چشمم در تارسا نمود کعبه بستم نقش بر رویم بت آزر زدند
4 از نم میزاب و تار سبحه حاجت خواستم قرعه بر شط شراب و بر خم کافر زدند
1 آن جلوه که در پرده روش های نهان داشت از پرده برآمد روشی بهتر از آن داشت
2 ذوقی به چمن داد که در خنده ابرست شوری ز گل انگیخت که بلبل به فغان داشت
3 امروز که شد عشرت می لعل قبا شد وان روز که بود آفت دی رنگ خزان داشت
4 این جلوه حسن است که در پرده نگنجد این قصه عشقست که پنهان نتوان داشت
1 دانش از روزگار بیرون شد همه کار جهان دگرگون شد
2 مژه ام از سرشگ دجله فشاند آستینم ز گریه جیحون شد
3 ستمی دیدم از اجل کز درد مردم دیده را جگر خون شد
4 سحر می خواست سامری بدمد بر لبش جان ز شوق افسون شد
1 وقتی که شکل دایره کن فکان نبود جز نقطه حقیقت حق در میان نبود
2 نور ولا ز بطن حقیقت طلوع کرد چندان که گشت گرد خود آن را کران نبود
3 پرگار گشت و انجم و افلاک آفرید کثرت پدید آمد و خود غیر آن نبود
4 تا آن ولا چراغ هدایت نمی فروخت از آدم و خلافت آدم نشان نبود
1 دوش آن زمان که تیر شهاب از کمان فتاد ما را ستاره خلف از آسمان فتاد
2 همچون هلال عید طلوع و غروب کرد فرزند من به طالع من هم قران فتاد
3 دردانه ام که جا به کنار کسی نکرد آمد ازان هان و برون زین جهان فتاد
4 گفتم بلند بانگ اقامت به گوش او ساکن نشد که بارگیش خوش عنان فتاد
1 شب گلابی بر رخم خوابم ز چشم تر زدند از سجود درگه عشقم گلی بر سر زدند
2 اول شب بانگ نوشانوشم از ذرات خاست که ندای الصلوة آمد همه ساغر زدند
3 قبله کردم قصد در چشمم در تارسا نمود کعبه بستم نقش بر رویم بت آزر زدند
4 از نم میزاب و تار سبحه حاجت خواستم قرعه بر شط شراب و بر خم کافر زدند
1 این درد بین که از پی هم ناگهان رسید عضوی شکست از تن و زخمی بر آن رسید
2 از جای رفت زورق بی بادبان صبر موجی نرفته موج دگر از کران رسید
3 واحسرتا که از قدراندازی فلک بر دل دو زخم کاریم از یک کمان رسید
4 آمد به مغز مردمکم سهم اولین بگذشت سهم دیگر و بر استخوان رسید
1 کشتی تن شده طوفان زده عصیانم وای من گر به حمایت نرسد غفرانم
2 گر دل این چشمه انباشته را بگشاید به گریبان رسد آلودگی دامانم
3 بهر آبادی صد بتکده اش آب و گلست از خود آلایش اگر دور کند ایمانم
4 صید قربانگه عشقم به قفا ماند کجاست؟ کعبه گردی که به تقصیر کند قربانم
1 لب خوش نگشته خنده ره جنگ می زند در بزم مرگ ناله بر آهنگ می زند
2 هرگز زمانه جامه ماتم برون نکرد نارفته شب به دامن شب چنگ می زند
3 وقت گذشته را به تأسف ز پی مرو کاین جا نشاط گام به فرسنگ می زند
4 این دهر روز کور کش ایام خصم باد دست طمع به گیسوی شبرنگ می زند