1 جهاندار فرمان روا شاه اکبر که ملک از پدر تا به آدم گرفته
2 دو عالم جگر تشنه سیراب گشته نگینی کز انگشت از نم گرفته
3 ز ایثار زر بس عرق کرده دستش ورق های افلاک بر هم گرفته
4 چو رفته به مسند به معراج رفته گرفته جهان را چو خاتم گرفته
1 داراب دوم طفل فلک مهد جلی قدر رخسار ظفر حسن کرم نور عقیده
2 نیک آمدی ای چشم جهانی به تو روشن طالع گل اقبال ز مولود تو چیده
3 هر حرف پسندیده که در نسخه فضل است در پشت پدر گوش قبول تو شنیده
4 تا در دل مریم هوس دایگی تست عیسی ز یتیمی سر انگشت مکیده
1 سپهر قدرا بر درگهت «نظیری » را گمان نبود که بیند به کام دل دشمن
2 اگرچه دل که ز پیوند تو بریده شود به راحتش نتوان دوختن به صد سوزن
3 به عده تو نشستم پری وشی زادم که خاطرم به عطای تو بود آبستن
4 دمی به نظم جواهر کنار و کف بگشا که رشته زیر زبانم گسسته در عدن