1 آدم به سهو کرد خطایی و سجده کرد زو درگذشت حق که خداوند عالم است
2 بر آدمی ز غفلت اگر واردی رود تو نیز درگذر که ز فرزند آدم است
1 گرچه شیطان الرجیم از راه انصافم ببرد همچنان امید می دارم به رحمان الرحیم
2 گر گناهی کرده ام: اغفرلنا، هستی غفور ور خطایی کرده ام: استغفرالله العظیم
1 جرمی که کرده ام اگر آری به روی من مانند ابر آب شوم در دم از حیا
2 گر من گنه کنم کرمت بی نهایت است شب را امید هست که روز آید از قفا
1 دانی بیان آنکه اذا الشمس کورت معنی چه گفته اند بزرگان پارسا
2 یعنی وجود «فضل » سر از خاک برگرفت خورشید و ماه را نبود آن زمان ضیا
1 ای نسیم سحری! غالیه بار آمده ای مگر از سلسله سنبل یار آمده ای
2 گر نداری هوس ریختن خون هزار چیست ای غنچه! که با خنجر خار آمده ای
3 ای گل! ار سرخ برآیی عجبی نیست که تو شرمسار رخ آن لاله عذار آمده ای
1 ای شاه تخت «من عرف » شد نقد طاعاتم تلف
2 در بقاء بحر لطف دستم تو گیری از شرف
3 تا دامنت آرم به کف یا حضرت شاه نجف
4 در بند عصیانم اسیر دارم گناهان کبیر