1 واقف به خدا ز بی وقوفی نشوی عارف به حق از طریق صوفی نشوی
2 اسرار خدا بر تو نگردد روشن تا در ره جستجو حروفی نشوی
1 تا عارف ذات لامکانی نشوی هستی تو فنا و جاودانی نشوی
2 تا ره به معلم حقیقی نبری بینا به کلام آسمانی نشوی
1 ای آن که تو تن را به سفالی ننهی لب بر لب آن آب زلالی ننهی
2 هر وحی که آید به تو، از من آید زنهار، به دل وهم و خیالی ننهی
1 آن حرف که آن اصل کتاب است تویی وان فرد که مبداء حساب است تویی
2 از روی یقین دایره هستی را وان نقطه که مبداء و مآب است تویی
1 آن نقطه که مرکز جهان است تویی وان قطره که اصل کن فکان است تویی
2 آن حرف که از اسم بیان است تویی وان اسم که از ذات نشان است تویی