🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟

سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی

سیر سلطان مصر. از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 49

1. سیر سلطان مصر. امن و فراغت اهل مصر بدان حد بود که دکانهای بزازان و صرافان و جوهریان را در نبستندی الا دامی بر وی کشیدندی و کس نیارستی به چیزی دست بردن. مردی یهودی بود جوهری که سلطان را نزدیک بود او را مال بسیار بود و همه اعتماد جوهر خریدن بر او داشتند روزی لشکریان دست بر این یهودی برداشتند و او را بکشتند. چون این کار بکردند از قهر سلطان بترسیدند و بیست هزار سوار برنشستند و آن لشکر تا نیمه روز در میدان ایستاده بودند. خادمی از سرای بیرون آمد و بر در سرای ایستاد و گفت سلطان می‌فرماید که به طاعت هستید یا نه. ایشان به یکبار آواز دادند که بندگانیم و طاعت دار اما گناه کرده ایم. خادم گفت سلطان می‌فرماید که بازگردید. در حال بازگشتند و آن جهود مقتول را ابوسعید گفتندی پسری داشت و برادری.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


3 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت

غره شهر ذی القعده از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 50

1. غره شهر ذی القعده از مصر بیرون شدم و بیستم ماه به قلزم رسیدیم و از آن جا کشتی براندیم به پانزده روز به شهری رسیدیم که آن را جار می‌گفتند و بیست و دوم ماه بود و از آن جا به چهار روز به مدینه رسول الله صلی الله علیه و سلم.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت

یکشنبه ششم از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 51

1. یکشنبه ششم ذی الحجه به مکه رسیدیم. به باب الصفا فرو آمدیم این سال هب مکه قحطی بود. چهار من نان به یک دینار نیشابوری بود و مجاوران از مکه می‌رفتند و از هیچ طرف حاج نه آمده بود. روز چهارشنبه به یاری حق سبحانه و تعالی به عرفات حج بگذاردیم و دو رویز به مکه بودیم و خلق بسیار از گرسنگی و بی چارگی از حجاز روی بیرون نهادند هر طرف، و در این نوبت شرح حج و وصف مکه نمی گویم تا دیگر نوبت که بدین جا رسم که نوبت دیگر شش ماه مجاور بود م و آنچه دیدم به شرح بگویم.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


3 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت

و من چون حج بکردم از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 52

1. و من چون حج بکردم باز به جانب مصر برفتم که کتب داشتم آن جا و نیت باز آمدن نداشتم، و امیر مدینه آن سال به مصر آمد که او را بر سلطان رسمی بود هر سال به وی دادی از آن که خویشاوندی از فرزندان حسین علی صلوات الله علیها داشت. من با او درکشتی بودم تا به شهر قلزم و از آن جا همچنان تا به مصر شدیم.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


3 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت

اکنون شرح بازگشتن از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 53

1. اکنون شرح بازگشتن خویش به جانب خانه به راه مکه حرسها الله تعالی من الافات از مصر بازگویم.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت

از آن جا به شهری از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 54

1. از آن جا به شهری رسیدم که آن را اخمیم می‌گفتند، شهری انبوه و آبادان و مردمی غلبه و حصاری حصین دارد و نخل و بساتین بسیار. بیست روز آن جا مقام افتاد.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 3 بیت

راه سوی مشرقی از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 55

1. راه سوی مشرقی جنوبی بود. چون هشت فرسنگ برفتم منزلی بود که آن را ضیقه می‌گفتند و آن دره ای بود بر صحرا و بر دو جانب او چون دو دیوار از کوه و میانه او مقدار صد ارش گشادگی و در آن گشادگی چاهی کنده‌اند که آب بسیار برآمده است اما نه آب خوش، و چون از این منزل بگذرند پنج روز بادیه است که آب نباشد. هر مردی خیکی آب برداشت و برفتیم به منزلی که آن را حوضش می‌گفتند. کوهی بود سنگین و دو سوراخ در آن بود که آب بیرون می‌آید و همان جا در گودی می‌ایستد آبی خوش و چنان بود که مرد را در آن سوراخ می‌بایست شد تا از جهت شتر آب بیرون آورند، و هفتم روز بود که شتران آب نخورده بودند و نه علف از آن که هیچ نبود و در شبان روزی یک بار فرود آمدندی از آن گاه که آفتاب گرم شدی تا نماز دیگر و باقی می‌رفتند و این منزل جاها که فرود آیند همه معلوم باشد چه به هر جای فرو نتوانند آمد که چیزی نباشد که آتش برفروزند و بدان جاها پشکل شتر یابند که بسوزند و چیزی پزند، و آن شتران گویی می‌دانستند که اگر کاهلی کنند از تشنگی بمیرند و چنان می‌رفتند که هیچ به راندن کس محتاج نبود و خودروی در آن بیابان نهای می‌رفتند با آن که هیچ اثر راه و نشان پدید نبود. روی فرا مشرق کرده می‌رفتند و جایی بودی که به پانزده فرسنگ آب می‌بود اندک و شور و جایی بودی که به سی چهل فرسنگ هیچ آب نبودی.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 1 بیت

هشتم ربیع الاول از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 56

1. هشتم ربیع الاول سنه اثنی و اربعین و اربعمایه به شهر عیذاب رسیدیم و از اسوان تا عیذاب که به پانزده روز آمدیم به قیاس دویست فرسنگ بود. این شهر عیذاب برکناره دریا نهاده است. مسجد آدینه دارد و مردی پانصد در آن باشد و تعلق به سلطان مصر داشت و باجگاهی است که از حبشه و زنگبار و یمن کشتی‌ها آن جا آید و از آن جا بر اشتران بارها بدین بیابان که ما گذشتیم برند تا اسوان و از آن جا در کشتی به آب نیل به مصر برند.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت

گفتند شتر نجیب از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 57

1. گفتند شتر نجیب هیچ جای چنان نباشد که در آن بیابان و از آن جا به مصر و حجاز برند و در این شهر عیذاب مردی مرا حکایت کرد که بر قول او اعتماد داشتم، گفت وقتی کشتی از این شهر سوی حجاز می‌رفت و شتر می‌بردند. به سوی امطر مکه و من در آن کشتی بودم شتری از آن بمرد. مردم آن را به دریا انداختند، ماهی در حال آن را قو برد چنان که یک پای شتر قدری بیرون از دهانش بود ماهی دیگر آمد و آن ماهی را که شتر فرو برده بود فرو برد که هیچ اثر از آن برو پدید نبود و گفت آن ماهی را قرش می‌گفتند. هم بدین شهر پوست ماهی دیدم که به خراسان آن راشفق می‌گویند و گمان می‌بردیم به خاسان که ان نوعی از سوسمار است تا آن جا بدیدم که ماهی بود و همه پرها کهماهی را باشد داشت.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


3 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

صفت شهر مکه از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 58

1. صفت شهر مکه شرفها الله تعالی : شهر مکه اندر میان کوه‌ها نهاده است بلند و هر جانب که به شهر روند تا به مکه برسند نتوان دید و بلندترین کوهی که به مکه نزدیک است کوه ابوقیس است و آن چون گنبدی گرد است چنان که اگر از پای آن تیری بیاندازند بر سر رسد و در مشرقی شهر افتاده است چنان که چون در مسجد حرام باشند به دی ماه آفتاب از سر آن بر آید و بر سر آن میلی است از سنگ برآورده گویند ابراهیم علیه السلام برآورده است. وا ین عرصه که در میان کوه است شهر است دو تیر پرتاب در دو بیش نیست، و مسجد حرام به میانه این فراخنای اندر است و گرد بر گرد مسجد حرام شهر است و کوچه‌ها و بازارها، و هرکجا رخنه ای به میان کوه در است دیوار باره ساخته‌اند و دروازه برنهاده، و اندر شهر هیچ درخت نیست مگر بر در مسجد حرام که سوی مغرب است که آن راباب ابراهیم خوانند. بر سر جاهی درختی چند بلند است وبزرگ شده، و از مسجد حرام بر جانب مشرق بازاری بزرگ کشیده است از جنوبسوی شمال و برسر بازار جنوب کوه ابوقبیس است و دامن کوه ابوقبیس صفاست و آن چنان است که دامن را همچون درجات بزرگ کرده‌اند و سنگ‌ها به ترتیب رانده کهبر آن آستان‌ها روند خلق و دعا کونند و آنچه می‌گویند صفا و مروه کنند آن است. و به آخر بازار از جانب شمال کوه مروه است و ان اندک بالای است و بر او خانه ای بسیار ساخته‌اند و د رمیآن شهخر است. و در این بازار بدوند از این سر تابدانسزر، و چون کسی عمره خواهد کرد از جای دور آید به نیم فرسنگی مکه هر جا میل‌ها کرده‌اند و مسجد‌ها ساخته‌اند که عمره خواهد کرد از جای دور آید به نیم فرسنگی مکه هر جا مطل‌ها کرده‌اند و مسجدها ساخته که عمره را از آن جا احرام گیرند، و احرام گرفتن آن باشد که جامه دوخته از تن بیرون کنند و ازاری بر میان بندند و ازاری دیگر یا جادری برخویشتن در پیچند و به آوازی بلند می‌گویند که لبی: اللهم لبیک و سوی مکه می‌آیند. و اگر کسی به مکه باشد و خواهد کهعمره کند تابدان میل بوردن و از آن جا اغحرام گیرد و لبیک می‌زند و همکه درآید به نیت عمره و چونبه شهر آید به مسجد حرام درآید و نزدیک خانه بود و بر دست راست بگردد چنان که خانه بر دست چپ او باشد و بدان رکن شود که حجرالاسود در اوست و حجر را بوسه دهد و از حجر بگذرد و بر همان ولا بگردد و باز به حجر رسد و بوسه دهد یک طوف باشد و براین ولا هفت طوف کند سه بار به تعجیل بدوود و چهار بار آهسته برود و چون طواف تمام شد به مقام ابراهیم علیه السلام رود که برابر خانه است و از پس مقام بایستد چنان که مقام مابین او و خانه باشد و آن جا دو رکعت نماز بکند آن را نماز طواف گویند. پس از آن در خانه زمزم شود و از آب بخورد یا به روی بمالد و از مسجد حرام به باب الصفا بیرون شود و آن دری است از درهای مسجد که چون از آن جا بیرون شوند کوه صفاست، بر آن آستانه های کوه صفا شود، و روی به خانه کند و دعا کند و دعا که معلوم است، چون خوانده باشد فرود آید و د رایمن بازار سوی مروه برود و آن چنان باشد که از جنوب سوی شمال رود. و در این بازا رکه می‌رود بر درهای مسجد حرام می‌گردد، و اندر این بازار آن جا که رسول علیه الصلوة و السلام سعی کرده است و شتافته و دیگران را شتاب فرموده گامی پنجاه باشد، بر دو طرف این موضع چهار مناره است از دو جانب که مردم مکه از کوه صفا به میان آن دو مناره رسند از آن جا بشتابند تا میان دو مناره دیگر که از آن طرف بازار باشد و بعد از آن دو مناره رسند از آن جا بشتابند تا میان دو مناره دیگ رکه از آن طرف بازار باشد و بعد از آن آهسته روند تا به کوه مروه و چون به آستانه‌ها رسند بران جا روند و آن دعا که معلوم است بخوانند و بازگردند ود یگربار در همین روز درآیند چنان که چهار بار از صفا به مروه شوند و سه بار از مروه به صفا چنان که هفت بار از آن بازار گذشته باشند. چون از کوه مروه فرود آیند همان جا بازاری است بیست دکان روبروی باشند همه حجام نشسته موی سر تراشند، چون عمره تمام شد و از حرم بیرون آیند. در این بازار بزرگ که سوی مشرق است و آن را سوق العطارین گویند بناهای نیکوست و همه داروفروشان باشند، و در مکه دو گرمابه است فرش آن سنگ سبز که فسان می‌سازند، و چنان تقدیر کردم که در مکه دو هزار مرد شهری بیش نباشد باقی قریب پانصد مرد غربا و مجاوران باشنئد. در آن وقت خود قحط بود و شانزده من گندم به یک دینار مغربی بود، و مبلغی از آن جا رفته بودند.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


6 دقیقه زمان مطالعه 3 بیت

صفت زمین عرب از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 59

1. صفت زمین عرب و یمن : چون از مکه به جانب جنوب روند به یک نزل به ولایت یمن رسند و تالب دریا همه ولایت یمن است و زمین یمن و حجاز به هم پیوسته است.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


2 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت

صفت مسجد الحرام از ناصرخسرو قبادیانی سفرنامه 60

1. صفت مسجد الحرام و بیت کعبه :گفته ایم که خانه کعبه در میان مسجد حرام و در میان شهر مکه در طول آن است از مشرق به مغرب. و عرض آن شمال به جنوب. اما دیوار مسجد قائمه نیست و رکن‌ها در مالیده است تا به مدوری مایل است زیرا که چون در مسجد نماز کنند از همه جوانب روی به خانه باید کرد، و آن جا که مسجد طولانی تر است از باب الندوه که سوی شمال است تا به باب بنی هاشم چهارصد و بیست و چهار ارش است، و عرضش از باب اندوه که سوی شمال است تا به باب الصفا که سوی جنوب است و فراخ تر جایش سیصد و چهار ارش است وسبب مدوری جای تنگ تر نماید جای فراخ تر، و همه گرد. برگرد مسجد سه رواق است به پوشش به عمودهای رخام برداشته‌اند و میان سرای را چهار سو کرده و درازی پوشش که به سوی ساحت مسجد است به چهل و پنج طاق است پهنایش به بیست و سه طاق و عمودهای رخام تمامت صد و هشتاد و چهار است و گفتند این همه عمودها را خلفای بغداد فرمودند از جانب شام به راه دریا بردن و گفتند چون این عمودها به مکه رسانیدند آن ریسمان‌ها که در کشتی‌ها و گردونه‌ها بسته بودند و پاره شده بود چون بفروختند از قیمت آن شصت هزار دینار مغربی حاصل شد و از جمله آن عمودها یکی در آن جاست که باب الندوه گویند ستونی سرخ رخامی است. گفتند این ستون را همسنگ دینار خریده‌اند و به قیاس آن یک ستون سه هزار من بود. مسجد حرام را هیجده در است همه به طاق‌ها ساخته‌اند بر سر ستون های رخام و بر هیچ کدام دری نشانده‌اند که فراز توان کرد، برجانب مشرق چهار در است، از گوشه شمالی باب النبی و آن به سه طاق است بسته، و هم بر این دیوار گوشه جنوبی دری دیگر است که آن را هم باب النبی گویند و میان آن دو درصد ارش بیش است و این در به دو طاق است، و چون از این در بیرون شوی بازار عطاران است که خانه رسول علیه السلام در آن کوی بوده است و بدان در به نماز اندر مسجد شدی. و چون از این در بگذری هم بر این دیوار مشرقی باب علی علیه السلام است و این آن در است امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد رفتی به نماز و این در به سه طاق است. و چون از این در بگذری بر گوشه مسجد مناره ای دیگر است بر سر سعی از آن مناره که به باب بنی هاشم است تا بدین جا بیاید شتافتن و این مناره هم از آن چهارگانه مذکور است. و بر دیوار جنوبی که آن طول مسجد است هفت در است. نخستین بر رکن که نیمگرد کرده‌اند باب الدقانین است و آن به دو طاق است. و چون اندکی به جانب غربی بر وی دری دیگر است به دو طاق و آن را باب الفسانین گویند، و همچنان قدری دیگر بروند باب الصفا گویند. و این در را پنج طاق است و از همه این طاق میانین بزرگ تر است و جانب او دو طاق کوچک. و رسول الله علیه السلام از این در بیرون آمده است که به صفا شود و دعا کند و عتبه این طاق میانین سنگی سپید است عظیم و سنگی سیاه بوده است که رسول علیه السلام گرفتند و الصلوة پای مبارک خود بر آن جا نهاده است و آن سنگ نقش قدم متبرک او علیه السلام گرفته و آن نشان قدم را از آن سنگ سیاه ببریده‌اند و در آن سنگ سپید ترکیب کرده چنان که سرانگشت های پا اندرون مسجد دارد و حجاج بعضی روی بر آن نشان قدم نهند و بعضی پای تبرک را و من روی بر آن نشان نهادن واجب تر دانستم. و ازباب الصفا سوی مغرب مقداری دیگر بروند باب السطوی است به دو طاق.

برای مشاهده کامل کلیک کنید


5 دقیقه زمان مطالعه 2 بیت
100 اثر از سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه ناصرخسرو قبادیانی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 5 از این مجموعه هستید.