36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی

و طریقه تحصیل شکرگزاری به چند امر است: اول: معرفت و تفکر در صنایع الهیه و انواع نعمتهای ظاهریه و باطنیه او دوم: نظر کردن به پست تر از خود در امور متعلقه به دنیا، و به بالاتر از خود در امر دین، سیم اینکه مردگان و اهل گورستان را به نظر درآورد و متذکر این گردد که نهایت مطلب ایشان آن است که آنها را به دنیا برگردانند تا در اینجا متحمل ریاضت و مشقت عبادات گردند تا از عذاب آخرت مستخلص یا ثواب ایشان مضاعف گردد پس خود را از ایشان فرض کند و چنان تصور نماید که مطلب او برآمده و دوباره به دنیا رجوع نموده. ,

پس عمر خود را صرف اموری کند که مردگان به جهت آنها طالب عود به دنیا هستند. ,

چهارم: یاد نماید آنچه را که بر او روی داده از مصایب عظیمه و مرضهای مهلکه که امید نجات از آنها نداشت پس چنان فرض کند که هلاک شده و حیات حال، و خلاصی از آن بلیه را غنیمت شمارد و شکر خدای را به جا آورد و از آنچه بر او وارد می شود محزون و متألم نگردد. ,

پنجم: هر مصیبت و بلایی از بلاهای دنیا که بر او وارد شود شکر کند که مصیبتی بالاتر از آن به او نرسیده، و بر اینکه بلایی به دین او وارد نشده. ,

چون محض وجود غذا و حضور آن و اصلاح آن فایده نمی بخشد، مادامی که خورده نمی شد و جزو بدن نمی گردید و این موقوف بود بر اعمال بسیار و اسباب بی شمار از خائیدن و فروبردن و هضم در معده و در جگر و دفع فضلات آن و غیر اینها از افعالی که هر یک به اسباب بسیار موقوف بود لهذا خدای تعالی همه را به حکمت بالغه چنانچه شاید و باید خلق کرد و چون همه این اعمال از ملائکه موکلین به آنها صادر می گردد در اینجا به نمونه ای از خلق ملائکه اشاره می کنیم. ,

پس می گوییم: طبقات ملائکه از کثرت نه به حدی است که تصور تفصیلی یا اجمالی آنها ممکن باشد، و ایشان را اصناف بسیار و طبقات بی شمار است یک صنف از آنها ملائکه زمین، و صنفی دیگر ملائکه هوا و از آن جمله ملائکه آسمان هاست، و ملائکه حمله عرش عظیم، و طبقه ملائکه مسلسلین، و ملائکه مهیمین، و ملائکه بهشت، و موکلین دوزخ و غیر اینها از طبقاتی که نه اسم ایشان را شنیده ایم و نه از شغل ایشان خبر داریم و به جز خالق ایشان، احاطه به ایشان نکرده است و هر عملی از اعمال، چه در آسمان و چه در زمین خالی نیست از ملکی یا ملائکه ای چند که به آن موکل هستند. ,

مثلا چیزی خوردن محتاج است به این قدر از قرشتگان که تعداد و بیان آنها را نمی توان نمود. ,

از جمله آنکه بعد از آنکه غذا را به دهان نهادی و خائیدی و فرو بردی، هضم آن و مستحیل شدن به خون و گوشت و استخوان، موقوف است به عمل ملائکه بسیار، زیرا معلوم است که غذا و خون گوشت، جسمی هستند که نه قدرتی دارند و نه شعوری و نه اختیاری و نه ادراکی تا آنکه به خودی خود مبدل شوند و از حالی به حالی بگردند. ,

عمده آنچه چیزی خوردن بر آن موقوف است غذاهای خوردنی است و در خلق آنها عجایب بسیار، و اسباب بی شمار است، که از حیز شرح بیرون و اطعمه ای که خداوند رءوف آفریده عدد آنها از حد و حصر افزون است و ما همه را می گذاریم و دست به یک دانه گندم می زنیم و اندکی از اسباب و حکمتهای آن را بیان می کنیم. ,

پس بدان که حکیم علی الإطلاق، در دانه گندم قوه ای آفرید که مانند انسان غذای خود را که آب باشد به خود می کشد پس نمو آن موقوف است بر اینکه در زمینی باشد که در آن باشد و باید زمین سستی باشد که هوا در خلل و فرج آن داخل شود پس اگر تخم آن را در زمین سخت بریزند سبز نمی شود و چون نمو آن به هوا موقوف بود و هوا به خودی خود به سوی آن حرکت نمی نمود و در آن نفوذ نمی کرد لهذا باد را آفرید تا هوا را حرکت داده خواهی نخواهی آن را در گیاهها نفوذ دهد و چون محض همین در نمو آن کافی نبود، زیرا سرمای مفرط مانع از نمو کامل آن بود لهذا بهار و تابستان را خلق کرد تا به حرارت این دو فصل، زرع و ثمر نمو نماید. ,

پس این چهار سبب است که نمو دانه گندم به آنها احتیاج است و چون سیر آبی زمین زراعت از آب دریاها و رودخانه ها و چشمه ها، به کشیده شدن آن از نهرها و جویها موقوف بود، اسباب همه را آفرید و ما یحتاج همه را خلق کرد و چون بسیاری از زمینها بلند بود که آب چشمه و کاریز به آن نمی نشست، ابرهای آب کش را به وجود آورد و بادهای راننده را بر آنها گماشت تا آنها را به اطراف عالم بدوانند و در اوقات خاصه به قدر حاجت آب های خود را به زمینها افشانند و بر روی زمین کوههای بسیار قرار داد تا چشمه های آن را محافظت کنند که به تدریج به قدر ضرورت بیرون آیند، که اگر نه چنین بودی همه آب ها به یک دفعه بر روی زمین جاری شدی، و عالم را ویران و خراب ساختی. ,

و نعمتهای الهی و حکمتهای غیر متناهی، که در خلقت ابر و باد و باران و دریا و کوه هست از حد بیان خارج است. ,

بدان که همچنان که صبر در بلایا و مصیبت است، همچنین رفاهیت و نعمت نیز محتاج به صبر است. ,

و بیان این مطلب آنکه هر چه از برای بنده در دنیا حاصل می شود یا موافق خواهش و طبع او هست، یا نیست، بلکه کراهت از آن دارد و در حال فوز به سعادات، به صبر موقوف است زیرا در حالت رفاهیت و حصول آنچه موافق خواهش است مثل صحت و وسعت اموال و رسیدن به جاه و مال و کثرت قبیله و عیال، هرگاه صبر و خودداری نکند و خود را ضبط نتواند نمود از فرورفتن در آنها و مغرور شدن به آنها طاغی و یاغی می شود و سرکشی آغاز می نماید. ,

چنانچه خدای تعالی می فرماید: «کلا إن الإنسان لیطغی أن رآه استغنی» یعنی «انسان چون خود را مستغنی دید، طغیان می ورزد» و از این جهت است که یکی از بزرگان دین گفته: «مومن، بر بلا صبر می کند، اما صبر نمی کند بر حال عافیت مگر بنده صدیق» و از این جهت بود که چون دنیا وسعت به هم رسانید بر صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و از تنگی معاش بیرون آمدند گفتند که خدا امتحان کرد ما را به رنج و محنت بر آن صبر کردیم و امتحان کرد به فتنه رفاهیت پس قدرت بر صبر آن نداریم» و از این راه خدای تعالی فرمود: «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و اولادکم عن ذکر الله» یعنی «ای کسانی که ایمان آورده اید مشغول نسازد شما را مالهای شما و فرزندان شما از یاد خدا» و فرمود: «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم» یعنی «به درستی که از زنان و فرزندان شما هستند که دشمنند با شما». ,

و معنی صبر بر متاع نیا در حال وسعت و رفاهیت آن است که به آنها مطمئن نشود، و خاطر جمع نگردد و بداند که آنها در نزد او به عنوان عاریه است و به زودی از او پس گرفته خواهد شد پس غرق تنعم و تلذذ نگردد و بر کسانی از مومنین که آنها را ندارند تکبر و تفاخر نکند و حقوق خدایی را از مال خود صرف نماید به مصارف آنها و حق الهی را از بدن خود بأعانت مخلوقین به جا آورد و از منصب و جاه خود به اعانت مظلومین أدا کند و همچنین در سایر نعمتهای إلهیه و سر در اینکه صبر در این حال، دشوارتر است از صبر بر بلا، آن است که این صبر با وجود قدرت و اختیار متحقق می شود و لیکن در بلا و مصیبت، اختیاری نیست و چاره ای بجز صبر ندارد. ,

چنان که مذکور شد مرتبه صبر بر بلایا و محن از مراتب رفیعه و درجات منیعه است و صبر منزلی است از منازل دین، و مقامی است از مقامات موحدین و به واسطه آن، بنده در سلک مقربان بارگاه احدیت داخل، و به جوار حضرت احدیت واصل می گردد و تا کسی صبر را شعار خود نسازد به مراتب ارجمند فایز نگردد و تا آدمی جرعه بلا را لاابالی وار سر نکشد قطره ای از جام محبت نچشد. ,

2 ناز پرورد تنعم نبرد را، به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

صبر، بنده را به درجات بلند و مقامات ارجمند می رساند و او را بر مسند عزت، و تخت سعادت می نشاند. ,

4 صبر تلخ آمد و لیکن عاقبت میوه شیرین دهد پر منفعت

و آن عبارت است از رها کردن عنان خود در مصیبت و بلا به فریاد کشیدن و آه و ناله کردن و جامه دریدن و بر خود زدن بلکه داخل جزع است دلتنگ شدن در مصائب و ملول گشتن و پریشان شدن خاطر و عبوس کردن. ,

و سبب کلی آن ضعف نفس است و این صفت، از جمله مهلکات عظیمه است، زیرا آن در حقیقت انکار بر قضای خدا و اکراه از حکم و فعل اوست. ,

و از این جهت سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که «تمام محنت در وقت بلا، جزع کردن است» و فرمود که «أجر عظیم با بلای عظیم است و چون خدا قومی را دوست دارد ایشان را مبتلا می سازد پس هر که راضی شد، رضای خدا از برای او است و هر که غضبناک گردید غضب خدا از برای او است» و در حدیث قدسی وارد است که «هر که راضی نگردد به قضای من و شکر نکند بر نعمتهای من و صبر نکند بر بلای من، پس پروردگاری بجوید سوای من» مروی است که «چون حضرت زکریا از کفار فرار نمود و در میان درختی پنهان شد، کفار مطلع شده به تعلیم شیطان، اره ای دو سر ساختند و بر بلای درخت نهاده کشیدند تا اره به فرق همایون زکریا رسید، بی اختیار ناله از او سر زد، پس وحی الهی به زکریا رسید که اگر یک ناله دیگر از تو بلند شود نام تو از دیوان انبیا محو می سازم پس زکریا دم درکشید و دندان بر جگر نهاد تا او را به دو نیم کردند». ,

4 گفتمش این قدر آزار دل زار مکن گفت اگر یار منی شکوه ز آزار مکن

بدان که سبب تقصیر اکثر مردم در شکرگزاری حضرت باری تعالی یا کمی معرفت ایشان است به اینکه همه نعمتها از خداوند سبحان است یا کمی معرفتشان به اقسام نعمتها و افراد آنها یا از جهت جهل ایشان است به حقیقت شکر و گمانشان به اینکه حقیقت شکر، گفتن «الحمد لله» یا «الشکر لله» است یا از راه غفلت و بی التفاتی است که به فکر ادای شکر منعم خود نمی افتند یا بعضی چیزها را به سبب عموم آن از برای هر کس و الفت و عادت به آن، آن را نعمت نمی شمارند چنانچه می بینیم که اگر از شکر نعمت هوا که باعث تنفس، و زمین که محل آرام است غافل اند و صحت چشم و گوش خود را نعمت نمی شمارند، و اگر ساعتی راه نفس ایشان قطع شود و بعد به راحت افتند یا چشم یکی از آنها کور شود و بعد بینا گردد بسا باشد که در مقام شکر آنها برآیند و این از غایت نادانی است، زیرا شکر چنین شخصی موقوف بر زوال نعمت و رسیدن به آن است ثانیا و حال اینکه نعمت دائمی به شکر کردن سزاوارتر است و کسی که تأمل کند می داند که نعمت خدا در شربت آبی در حالت تشنگی بهتر است از مملکت همه روی زمین. ,

همچنان که منقول است که «بعضی از علما بر یکی از پادشاهان وارد شد در وقتی که در دست او کوزه آبی بود و می خواست بیاشامد، پس به آن عالم گفت که مرا موعظه ای فرمای. ,

گفت: اگر این شربت آب را از تو بازگیرند و به تو ندهند مگر آنکه دربهای آن همه ملک تو را از تو بگیرند تو چه خواهی کرد؟ گفت: ملک خود را می دهم. ,

گفت: پس چگونه شاد می شوی به ملکی که قیمت یک جرعه آبی بیش نیست؟» و اگر از برای کسی از نعمتهای خدا هیچ چیز به غیر از امنیت و صحت و قوت نباشد هر آینه نعمت بر او عظیم است و از عهده شکر آن برنمی آید. ,

و آن عبارت است از بیرون رفتن از اطاعت پروردگار و عبادت او و ضد آن، طاعت کردن و به جا آوردن انواع عباداتی است که در شریعت مقدسه وارد شده است. ,

و عمده عبادات شرعیه چند چیز است: طهارت و نماز و ذکر و دعا و تلاوت قرآن و روزه و حج و زیارت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و جهاد و ادای حق معروف، که شامل زکوه و خمس و صدقات مستحبه و غیر اینها بوده باشد. ,

و فی الجمله از آداب قسم آخر، که أدای حق معروف باشد مذکور شد و جهادی که در خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیه السلام باشد در این ازمنه یافت نمی شود پس در اینجا اشاره می کنیم به بعضی از اسرار و دقایق و آداب بواقی و آنها را در چند مقصد بیان می نماییم. ,

هر که طالب تحصیل مرتبه صبر باشد باید مراعات چند امر نماید: ,

اول آنکه بسیار ملاحظه نماید اخبار و احادیثی را که در فضیلت ابتلای در دنیا رسیده است و بداند که به ازای هر مصیبتی، محو گناهی یا رفع درجه ای است و یقین داند که خیری نیست در کسی که به بلایی گرفتار نشود. ,

مردی به حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد که «مال من برطرف شده است، و بیماری به من رو آورده است حضرت فرمود: هیچ خیری نیست در بنده ای که مال او نرود، و جسم او بیمار نگردد به درستی که خدا چون بنده ای را دوست دارد او را مبتلا می سازد» و نیز آن حضرت فرمود که «گاه است خدا می خواهد بنده را به درجه ای رساند که با عمل هرگز به آن نمی رسد تا جسم او به بلایی مبتلا نشود، پس خدا او را مبتلا می گرداند تا به آن مرتبه برسد» و هم آن جناب فرمود که «هرگاه خدای تعالی به بنده ای اراده خیر داشته باشد و بخواهد او را صاف و پاک گرداند بلا را بر او فرو می ریزد، فرو ریختنی بسیار پس چون آن بنده خدا را بخواند ملائکه عرض نمایند که صدای آشنایی می شنویم و چون یا رب گوید خداوند عزیز فرماید: «لبیک و سعدیک» ای بنده من هیچ چیز از من نمی خواهی مگر اینکه یا آن را به تو می دهم یا از برای تو در نزد خود بهتر از آن ذخیره می سازم. ,

پس چون روز قیامت شود اهل عبادت را بیاورند و اعمال ایشان را به میزان بسنجند. ,

حضرت ایوب که پیغمبر خدا بود چندین سال به انواع بلاها مبتلا شد مروی است که «چهل سال پیش از بلا در نعمت و رفاهیت بود و روزی هزار خوان از مطبخ او می آوردند و در فضایی می گذاردند و مردمان می خوردند و می رفتند» و به روایتی: «بیست هزار اسب در طویله او بود به سوای آنچه در رمه بود و زراعت او به قدری بود که امر فرموده بود هیچ حیوانی و انسانی را از زراعت او منع نکنند تا هر یک هر چه خواهند منتفع شوند» و با وجود این، محصول او به قدری بود که کفایت مونت او را کردی و چهار صد غلام ساربانی او می کردند. ,

روزی جبرئیل گفت که «ای ایوب ایام راحت، سرآمد و زمان محنت رسید آماده بلا باش گفت: باک نبود ما تن به رضای دوست دادیم». ,

3 چون همه اجزایم از انعام او رسته اند از غرق دانه دام او

4 گر ز تلخی می کند فریاد و داد خاک عالم بر سر اجزام باد

آثار ملا احمد نراقی

36 اثر از باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب چهارم در معراج السعادة ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی