1 خادم که از ترانه دلکش درین چمن بودش چو غنچه گوش بر آواز هر گلی
2 چون رفت از حدیقه و از رفتنش فتاد در جرگ بلبلان نواسنج غلغلی
3 مشتاق خسته دل پی تاریخ رحلتش گفتا ز بوستان سخن رفت بلبلی
1 چه شد میرزا مهدی آن قطب دانش که بود او بهر علم عالم کلاهی
2 مکان در خم هستیش بود چندی فلاطون صفت آن حکیم الهی
3 نهان گشت آخر روان منیرش چو مهر از کسوف اجل در سیاهی
4 ز زندان تنگ بدن چون برآمد بصد شوق و شد جانب دوست راهی
1 طهماسب شاه آنکه ز بخت بلند او رو کرد عمر و دولت دشمن به کوتهی
2 بر تخت خسروی چو برآمد شه روشن عقل گفتا چو بلبلان به نوای سحر گهی
3 تاریخ این جلوس در دیوان سلطنت تحویل نیر است به برج شهنشهی
1 از مقدم نور چشم ظل اللهی روشن چو شد آفاق ز مه تا ماهی
2 تاریخ تولدش رقم زد مشتاق آمد دری ز درج شاهنشاهی