1 زین الانام خواجه قلیخان که جد او بد شیخ بابویه سلام الوری علیه
2 ناگاه از جهان به جنان نقل کرد و گشت تاریخ رحلتش ولد شیخ بابویه
1 دلا بنگر این بیمحابا فلک را که شد تا چه غایت به بیداد مایل
2 ز روی زمین گردی انگیخت آسان که کار زمین و زمان ساخت مشکل
3 چنان بست آن سنگ دل دست ما را که خورشید را رو بینداید از گل
4 اجل شد دلیر این چنین هم که ریزد به کام مسیح زمان زهر قاتل
1 بهر جمعی عیب جویان بستم این احرام دوش کز تعصب چست بر بندم میان خود به هجو
2 برنیارم بر مراد دل دمی با دوستان برنیارم تا دمار از دشمنان خود به هجو
3 در پس زانوی فکرت چون نشستم تا کنم در سزای ناسزایان امتحان خود به هجو
4 رستخیزی بود موقوف همین کز ابر طبع سردهم سیلی و بگشایم دهان خود بد هجو
1 زهی بر حشمت گردون اساست ز حیرت دیدهٔ افلاک خیره
2 به من لطف دی و امروزت آخر چه باشد گر بود بر یک و تیره
3 نمائی گر به جای لطف موعود عطائی از عطایای صغیره
4 شود جود تو را مقدار ناقص شود طبع تو را آهسته تیره
1 قاضی آن عالم اسرار قدر که خرد خواندیش استاد عقول
2 یعنی آن مفتی احکام نبی کز ره صدق نمیکرد عدول
3 آن که کلک دو زبانش بودی کتب آرار ز فروع و ز اصول
4 وانکه تاج سر معقولات است هرچه هست از سخنانش منقول
1 ای جهان را از تو در گوش امید استمالتهای عام شامله
2 از پی اصلاح چشمم لازمست مصلحی از مصلحات کامله
3 سویم از روی نوازش کن روان مرتبانی چون زنان حامله
4 صد چنین در بطنش اندر پرورش یا هلیله نامشان یا آمله
1 آن شه حسن کز غلامی اوست بندگی را شرف بر آزادی
2 گنج حسنش اگر مکان طلبد در دو عالم نماند آبادی
3 خون ز شریان جبرئیل آرد مژهاش در محل فصادی
4 مرغ روح از هوس قفس شکند چون رود غمزهاش به صیادی
1 ای بلند اختر سپهر وجود وی گران گوهر خزانه جود
2 به خدایی که داشت ارزانی به تو در ملک خود سلیمانی
3 که اگر زین فتاده مور ضعیف برسد عرضهای به سمع شریف
4 آنچنان کن کز استماع نوید نشود نا امید هوش امید
1 اگر خرمنی را تبه کرد برقی که دودش گذر کرد از چرخ گردان
2 وگر خانهای را ز جا کند سیلی که صد دیده گردیده چون ابر نیسان
3 وگر بحر جمعیتی خورده برهم که یک شهر را پرتوش کرده ویران
4 اجل گرد ماتم رسانیده دیگر ز صحرای غبرا به ایوان کیهان
1 قیمتی گوهر بساط وجود در یک دانه جلیل صدف
2 حضرت میرزا غیاثالدین چاکر خاندان شاه نجف
3 ناگهان شاهباز روحش کرد سینه پیش خدنگ مرگ هدف
4 وز پی سال رحلتش دل گفت آه از آن شاهباز اوج شرف