1 همره باد صبا نافۀ مشک ختن است یا نسیم چمن و بوی گل و یاسمن است
2 دیدۀ دل شده روشن مگر ای باد صبا همرهت پیرهن یوسف گلپیرهن است
3 شده شام دل آشفتۀ غمگین خوشبوی مگر از طرف یمن بوی اویس قرن است
4 یا مسیحا نفسی می رسد از عالم غیب که دل مرده دلان تازه تر از نسترن است
1 فیض روح قدسی باز طبع مرده را جان داد عندلیب نطقم را دستگاه دستان داد
2 بلبل غزل خوان را جای در گلستان داد طوطی شکر خا را ره بشکرستان داد
3 موج عشق بی پایان قطره را به دریا برد باد، مشت خاکی را برتر از ثریا برد
4 دستبرد اسکندر هر چه داشت دارا برد عشق یار شهر آشوب عقل را به یغما برد
1 دلبرا دست امید من و دامان شما سر ما و قدم سرو خرامان شما
2 خاک راه تو و مژگان من ار بگذارد ناوک غمزه و یا خنچر مژگان شما
3 شمع آه من و رخسارۀ چون لالۀ تو چشم گریان من و غنچۀ خندان شما
4 لب لعل نمکین تو مکیدن حظیست که نه طالع شودم یا رنه احسان شما
1 ای حریمت کعبۀ توحید را رکن یمان آستانت مستجار است و درت دار الامان
2 پیش کرسی جلالت عرش کمتر پایه ای بیت معمور جمالت قبلۀ هفت آسمان
3 چرخ اعظم همچو گوئی در خم چو کان تست خرگهت را کهکشان آسمان یک ریسمان
4 شاهبازان فضای قدس را عنقاء قاف یکه تازان محیط معرفت را قهرمان
1 آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست باد صبا مباد چه پیغام یار نیست
2 بی روی گلعذار مخوانم بلاله زار بی گل نوای بلبل و شور هزار نیست
3 بی سر و قدّ یار چه حاجت بجویبار ما را سرشک دیده کم از جویبار نیست
4 بی چین زلف دوست نه هر حلقه ای نکوست تاری ز طره اش به ختا و تتار نیست
1 برهم زنید یاران این بزم بی صفا را مجلس صفا ندارد بی یار مجلس آرا
2 بی شاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی بی لاله شور نبود مرغان خوش نوا را
3 بی نغمۀ دف و چنگ مطرب برقص ناید وجد سماع باید کز سر برد هوا را
4 جام مدام گلگون خواهد حریف موزون بی می مدان تو میمون جام جهان نما را
1 دلبرا دست امید من و دامان شما سر ما و قدم سرو خرامان شما
2 خاک راه تو و مژگان من ار بگذارد ناوک غمزه و یا خنچر مژگان شما
3 شمع آه من و رخسارۀ چون لالۀ تو چشم گریان من و غنچۀ خندان شما
4 لب لعل نمکین تو مکیدن حظیست که نه طالع شودم یا رنه احسان شما