1 توسن طبعم که داشت سبق بیون الطراد کنون چنان مانده شد که «قیل: یکبو الجواد»
2 [توسن طبعم که بود من الجیاد الجیاد کنون چنان مانده شد که لا یجید الطراد]
3 بلبل نطقم ز بس گشته اسیر قفس به نغمه دارد هوس نه سیر ذات العماد
4 آتش شوق از خمود می نکند هیچ دود طبع روان از خمود گشته نظیر جماد
1 باز طبعم را هوای بادۀ گلگون بود در سرم شور و نوا و نغمۀ موزون بود
2 نوبهار است و کنار یار، ساقی می بیار طالع می با مبارک طلعتی میمون بود
3 باده گلرنگ و نگاری شوخ و شنگ و وقت تنگ هر که را این سود و این سودا نشد مغبون بود
4 صحبت حوری سرشتی، باغ و گشتی چون بهشت هر که این عشرت بهشتی بخت او وارون بود