برید از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 1
1. برید باد صبا خاطری پریشان داشت
مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت
...
1. برید باد صبا خاطری پریشان داشت
مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت
...
1. دل فسردۀ من همچو طالع منحوس
چنان نخفته که خیزد ز جا ببانگ خروس
...
1. خبر از طوس مگر آمده با پیک صبا
از غریب الغرباء
...