1 مژده کامد از میدان نامراد و ناشادم نوجوان دامادم
2 مدتی نشد چندان کرد از غم آزادم نوجوان دامادم
3 مادر جگرخون را روز غم بسر آمد قاسم از سفر آمد
4 طالع همایون را رسم شکر بنهادم نوجوان دامادم
1 در عدن زنگار بدن عقیق یمن شد چه غرق خون تن شهزاده قاسم بن حسن شد
2 درید جامۀ طاقت در این عزا گل سوری دمی که خلعت دامادیش بدل بکفن شد
3 بیاد خط لبش سبزه جوی اشک روان کرد ز نور شمع قدش لاله داغدار چمن شد
4 ز نا مرادی و ناکامیش بدور جوانی چه داغها بدل چرخ پیر و دهر کهن شد
1 به نکهت هوا رشک مشک ختن شد به نزهت زمین روضۀ نسترن شد
2 گلستان بود سبز ز استبرق گل چمن سبز از سندی یاسمن شد
3 پر از لاله شد باغ، و داغ جوانان بیاد من آورد و بیت الحزن شد
4 گل ارغوان گر بدامادی آمد ولیکن شقایق عروس چمن شد
1 ای بقربان جانفشانی تو عزیز مادر
2 شام شد صبح زندگانی تو عزیز مادر
3 یک چمن لاله رفت و کرد داغم ز غصه و غم
4 یا گل روی ارغوانی تو عزیز مادر
1 شد قاسم داماد در حجلۀ گور بر وی مبارک باد این عشرت و سور
2 در حلقۀ دشمن با ساز غم رفت چشم فلک روشن زین سور پر شور
3 در عرصۀ میدان چون غنچه خندان وز عشوۀ جانان سرمست و مخمور
4 ماهی درخشان شد از رخش همت نوری نمایان شد از قلۀ طور
1 چون یافت نو خط شاه فرمان جان نثاری یا دستخط یاری
2 از بانوان خرگاه برخواست آه و زاری فریاد بی قراری
3 نو باوۀ نبوت از بوستان هاشم یا شاهزاده قاسم
4 سر حلقۀ فتوت در عزم و پایداری در رزم و سرسپاری