صبا از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 1
1. صبا ز لطف چه عنقا برو بقلۀ قاف
که آشیانۀ قدس است و شرفۀ اشراف
...
1. صبا ز لطف چه عنقا برو بقلۀ قاف
که آشیانۀ قدس است و شرفۀ اشراف
...
1. هرکه آشفته دل و سوخته جان همچو منست
نکند میل چمن ور همه عالم چمن است
...
1. آنشاخ گل که سبز بود در خزان یکیست
افشانده غنچۀ گل سرخ از دهان یکیست
...