1 خم گردون دون لبریز خونست بکام باده نوشان واژگونست
2 نصیب هر که باشد قربش افزون از این مینای غم جامی فزونست
3 حریف مجلس صهبای بیچون قرین غصۀ بی چند و چونست
4 نه انجا مست این جام بلا را که از آغاز هستی تا کنونست
1 شیر بیشۀ ابداع سر ز بیشه بیرون کرد عقل ییررا از بیم دل دو نیم و مجنون کرد
2 بیرق ضلالت را سرنگون و وارون کرد رایت هدایت را بر فراز گردون کرد
3 داده گلشن دین را جویبار تیفش آب لاله زار یاسین را کرده خرم و شاداب
4 شمع بزم آئین را کرده مهر عالمتاب داده داد تمکین را روز خیبر و احزاب
1 گوهری را از صدف آورده طبعم در کنار یا که از خاک نجف تابنده دری آبدار
2 برد تا حد عدم تا قاب قوسین وجود رفرف طبع مرا، یک غمزه ز اندلدل سوار
3 شاهد بزم ولایت شاه اقلیم وجود شمع ایوان هدایت نیر گیتی مدار
4 صورت زیبای او یا طلعت «الله نور» معنی والای او یا سر «لم تمسه نار»
1 باده بده ساقیا ولی ز خم غدیر چنگ بزن مطربا ولی بیاد امیر
2 تو نیز ایچرخ پیر بیا ز بالابزیر داد مسرت بده ساغر عشرت بگیر
3 بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد که زهره در آسمان بنغمه دمساز شد
4 محیط کون و مکان دائرۀ ساز شد سرور روحانیان هو العلی الکبیر
1 صبا اگر گذار تو فتد بکوی یار من ز مرحمت بگو بآن نگار گلعذار من
2 که ای ز بیوفائی تو تیره روزگار من چرا نظر نمی کنی بر این دل فکار من؟
3 هماره سوختم در آرزوی یک نظارهای نه عمر میرسد به سر نه درد راست چارهای
4 نه بینی ار فتد ز آتش دلم شرارهای نه بر زمین گیاهی و نه بر فلک ستارهای
1 بوی گل و سنبل است یا که هوای بهار؟ زمزمۀ بلبل است یا که نوای هزار؟
2 نفحۀ روح القدس می رسد از بزم انس یا که نسیم صبا می وزد از کوی یار؟
3 صفحۀ روی زمین همچو بهشت برین از چه چنین عنبرین؟ وز چه چنین مشکبار؟
4 لالۀ خودرو برست، ژاله برویش نشست بوی خوشش کرد مست هر که بدی هوشیار