1 عنقاء طبعم یاد کرد، از قلۀ قاف قِدم روح القدس امداد کرد، در هر نفس در هر قدم
2 کردم بآسانی صعود، از عالم غیب و شهود تا قاب قوسین وجود، تا حد اقلیم عدم
3 گشتم چه از خود بی خبر، نخل امیدم داد بر زد آفتاب عقل سر، حتی انجلت عنی الظلم
4 دیدم بعین حق عیان، در مجمع روحانیان ما لیس بحکیه البیان، ما لیس یحویه القلم
1 صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر
2 یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر
3 خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
4 وادی بطحای عشق بارقۀ طور شد سینۀ سینای عشق باز پر از نور شد
1 ای خاک ره تو خطۀ خاک پاکی ز تو دیده عالم پاک
2 آشفتۀ موسی تست، انجم سر گشتۀ کوی تست افلاک
3 ای بر سرت افسر «لعمرک» وی زیب برت قبای لولاک
4 تاج سرت افسر لعمرک تشریف برت قبای لولاک
1 ماتم جهانسوز خاتم النبیین است یا که آخرین روز صادر نخستین است
2 روز نوحۀ قرآن در مصیبت طاها است روز نالۀ فرقان از فراق یاسین است
3 خاطری نباشد شاد در قلمرو ایجاد آه و ناله و فریاد در محیط تکوین است
4 کعبه را سزد امروز رو نهد بویرانی زانکه چشم زمزم را سیل اشک خونین است