قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ زیان کار بادا دو دست بو لهب وَ تَبَّ (۱) و زیان کار بادا او باویی او. ,
ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ نیاید او را بکار مال او وَ ما کَسَبَ (۲) و نه آنچه فرادست آورد. ,
سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ (۳) سوزد و سوزانند او را با آتشی زبانه زنان. ,
قوله: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم ملک تحیّرت العقول عن ادراک عظمته و تلاشت فی بحار رحمته و طربت القلوب بالطاف قربته و تروّحت الارواح بنسیم محبّته طاحت الاشارات و تاهت العبارات. و بطلت الرّسوم، و انتهت العلوم، و نسخت الاخبار، و طمست الآثار، و نسیت الاذکار، و خلت الدّیار، و عمیت الأبصار، و لم یبق الّا الازل و القدم و الجبروت. و العظم و السّناء السّرمدی، و الکرم و القضاء الازلی و القسم. ,
بنام او که نه جز ازو پادشاه است، و نه جز ازو معبود. ساجدان را مسجود است، و قاصدان را مقصود. پیش از کی قائم، پیش از صنع قادر، پیش از هر وجودی موجود. ,
خداوندی معروف، بفضل و لطف موصوف. بکرم وجود دلهای دوستان را عیانست و جانهای موحّدان را مشهود. یکی بی طاعت مقبول و روزگارش مسعود، یکی بی جنایت مردود و از درگاه او مطرود. نه آنجا نیل است و نه اینجا جود، حکمی است مبرم و قضایی معهود «وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ» قوله: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ چه کرد بو لهب که در ازل نصیب او داغ حرمان آمد؟ ,
چه آورد بو بکر در ازل که تاج سعادت و کرامت بر فرق روزگارش نهادند؟! تو گویی که بو لهب از آن شقیّ گشت که کافر آمد! و بو بکر از آن سعید گشت که مسلمان آمد؟! راه حقیقت عکس اینست! تو کفر در شقاوت دان نه شقاوت در کفر. ,
این سوره هفتاد و هفت حرفست، بیست کلمه و پنج آیه. جمله به مکّه فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و در خبرست از ابی کعب از پیغامبر (ص): «هر که این سوره برخواند، امید میدارم که او را با بو لهب اندر دوزخ جمع نکنند». ,
قوله: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ کنی ابا لهب فی القرآن لانّه کاذب الاسم، کان اسمه عبد العزی و العزی شجرة کانت تعبدها ثقیف بالطّائف، قطعها خالد بن الولید. و یقال: ابو لهب لقب، انّما کانت کنیته ابا عتبة کنی بابنه الاکبر عتبة و کنیة عتبة ابو واسع الّذی قتله الاسد. قال هذا القائل: کنی بابی لهب لجماله و حسنه و کان احول و کان عمّ رسول اللَّه (ص) و کان اشدّ النّاس علی رسول اللَّه و اخبثهم لسانا. قال اهل التّفسیر: لمّا نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ,
اتی رسول اللَّه (ص) الصّفا فصعد علیه ثمّ نادی: «یا صباحاه» فاجتمع النّاس الیه بین رجل یجیء و بین رجل یبعث رسوله: فقال رسول اللَّه (ص): «یا بنی عبد مناف یا بنی عبد المطّلب أ رأیتم لو اخبرتکم انّ خیلا بسفح هذا الجبل ترید ان تغیّر علیکم أ کنتم مصدّقی»؟ قالوا: نعم ما جرّبنا علیک کذبا. ,
قال: «فانّی نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ» . ,