قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
لِإِیلافِ قُرَیْشٍ (۱) از بهر فراهم داشت قریش بود و خوی داشتن ایشان. ,
إِیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ (۲) آن خوی داشت ایشان که شد آمد زمستان و تابستان میداشتند. ,
فلیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ (۳) پس ایدون بادا که خدای این خانه پرستند. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ باسم من لا غرض له فی افعاله و لا عوض عنه فی جلاله و جماله، باسم من لا یجد الفقیر من دونه قرارا و لا یجد احد من حکمه فرارا. ,
نام خداوندی که نامش مونس مفلسان است، یادش راحت دل مریدانست، مهرش قوّت جان مشتاقانست، یافتش روز دولت طالبان و سور و سرور درویشانست. ,
عزیز قدر و عظیم شانست، ملک او جاودان و عزّت او بیکرانست. سماع نامش بهار جان عاشقان و روح روح دوستانست. خداوندی که چراغ توحید در کلبه دل دوستان فضل او افروزد، سرشتهای پنداشت از ساحت دوستان نار عدل او سوزد. گاه نور ایمان در پرده کفر و ظلمت بدارد، گاه زحمت ظلمت کفر بنور ایمان بردارد. ,
خدای همه آفریدگان اوست آن کند که خود خواهد. دارنده و داننده اوست هر کس را آن دهد که سزای او بود. مالک الملک اوست، یکی را ملک دهد تا پیوسته در روح و ریحان بود یکی را ملک نفس دهد تا همیشه در ظلمت عصیان بود. طوبی کسی را که فردا مهمان دل وفادار نیکوکار بود. ویل بر آن کس که فردا در زندان نفس غدّار مکّار بود! از عدل او برین یکی حکم شقاوت رفته و جور نه، از فضل او بر آن یکی حکم سعادت رفته و میل نه. ,
این سوره نود و سه حرفست، هفده کلمه، چهار آیه، جمله به مکّه فرو آمد، و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و در خبرست از مصطفی (ص): «هر که این سوره بر خواند، اللَّه تعالی او را ثواب آن کس دهد که بخانه کعبه طواف کند و در مسجد حرام معتکف نشیند». و روی فی بعض الاخبار انّ النّبی (ص) قال: «انّ اللَّه عزّ و جلّ فضّل قریشا بخصال لم یشرکهم فیها غیرهم، انّهم عبدوا اللَّه عشر سنین لم یعبده فیها الّا قرشیّ و انّه نصرهم یوم الفیل و هم مشرکون، و نزلت فیهم سورة لم یدخل فیها احد من العالمین سواهم، و بانّه بعثنی منهم رسولا الیهم». ,
و فی الخبر الصّحیح عن النّبی (ص) قال: «ان اللَّه اصطفی کنانة من بنی اسماعیل و اصطفی من بنی کنانة قریشا و اصطفی من قریش بنی هاشم و اصطفانی من بنی هاشم». ,
قال بعض اهل العلم: معنی الاصطفاء المذکور فی کنانة و قریش و هاشم هو ما خصّ اللَّه تعالی هؤلاء القبائل به من طهارة المناکح و صحّة الانساب و زکاء المنابت و تمیّزهم من بین سائر الامم بالاخلاق الصّالحة و الطّرائق المحمودة و المکارم المشهودة مع تمسّک ببعض ما ورثوا من ابیهم ابراهیم (ع) من المناسک و الشّعائر، فامّا ان یحکم لهم بالاسلام بهذا الاثر علی ما یقول بعض الجاهلیة فلا و اللَّه اعلم. و قریش هم اولاد النّضر بن کنانة فکلّ من ولده النّضر فهو قرشی و من لم یلده النّضر فلیس بقرشی. و النّضر هو الّذی قال: بینا انا نائم فی الحجر اذ رأیت کانّما خرج من ظهری شجرة خضراء حتّی بلغت عنان السّماء و اذا اغصانها نور فی نور و اذا انا بقوم بیض الوجوه و اذا القوم متعلّقون بها من لدن ظهری الی سماء الدّنیا. قال: فلمّا انتبهت اتیت کهنة قریش فاخبرتها بذلک. فقالوا: ان صدقت رؤیاک فقد صرف الیک العزّ و الکرم و قد خصّصت بحسب و سودد لم یخصّص به احد من العالمین. و سمّوا قریشا لتجمّعهم بعد التّفرّق، و القرش الجمع. و روی: انّ معاویة سأل ابن عباس (رض) عن معنی قریش. فقال: هی دابّة تسکن البحر من اعظمها دابّة و انشد: ,
4 و قریش هی الّتی تسکن البحر بها سمّیت قریش قریشا