1 قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ (۱). مشغول داشت شما را نبرد کردن با یکدیگر بانبوهی.
حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (۲) تا آن گه که بمردید، تا آن گه که مردگان در گور بشمردید. ,
کَلَّا کلّا کلّا، نشاید نشاید نشاید، از جستن راه رستگی مشغول بودن، نشاید نه نه نه. ,
4 سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۳) آری آگاه شوید. کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ (۵). اگر شما میدانید دانستنی بیگمان.
قوله تعالی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة سماعها غذاء ارواح العابدین، ضیاء اسرار العارفین، بلاء مهج المریدین، دواء کلّ فقیر و قیر مسکین. ,
نام خداوندی که مؤمنان را دل دارست، و دوستان را وفادار، مریدان را مهردار است، و عاصیان را آمرزگار. در ذات بینظیرست و در صفات بییار، فضلش بسیار و کرمش بیشمار، زیبا صنع و شیرین گفتار، عالم الاسرار و معیوبان را خریدار. خداوندی که باز راز او دلهای دوستان شکار کرد، و آنچه از کلّ کون بپوشید بر آب و خاک آشکار کرد. دلهای مؤمنان بنور معرفت با ضیاء کرد. زبانهاشان بنطق شهادت گویا کرد. ,
بر اعضاء و ارکان رنگ دوستی پیدا کرد. و آنچه کرد با مؤمن بسزا کرد. خود میگوید جلّ جلاله: وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها قوله: أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ خطاب تنبیه و تقریر است. میگوید: ای فرزند آدم بنسبی که عن قریب منقطع میشود چه فخر آری؟ و بر کثرت عدد خویشان و مال و جاه سر میافرازی؟ و بآن که ترا مهلت دادهاند و خلیع العذار فرا گذشته، غرّه شدهای؟ ,
و تا بچهار دیوار لحد در آن مصرع غربت و محلّ وحدت نرسی هیچ میباز نگردی؟ ,
این سوره هشت آیتست، بیست و هشت کلمه. صد و بیست حرف. جمله به مکه فرو آمده، و بعضی مفسّران گفتند: مدنی است به مدینه فرو آمده. و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و در خبر است از مصطفی (ص) هر که این سوره بر خواند نعمتی که اللَّه تعالی او را داد در دنیا فردا در قیامت ازو شمار نخواهد، و با وی شمار نکند، و او را ثواب آن کس دهد که هزار آیت از کتاب خدا خوانده باشد. و بروایتی دیگر هر که این سوره بر خواند آن ساعت که در جامه خواب میشود، چنانست که صد آیت از قرآن خواند. و بوقت وفات مؤنت منکر و نکیر او را کفایت کند. ,
سبب نزول این سوره آن بود که دو قبیله از قبائل قریش یکی بنو عبد مناف بن قصی و دیگر بنو سهم بن عمرو بر یکدیگر تفاخر کردند، و از خود بیشی و پیشی نمودند، و عادت عرب این بود، پیش از مبعث مصطفی (ص)، شرف و سیادت مهتری و بهتری قومی را بودی که در ایشان کثرت بودی، و در نسب عدد فراوان بودی. تا میگفتند: فلان اکثر من فلان. و فلان اکثر عددا و اعظم نفرا من فلان. این دو قبیله برین عادت از خود بکثرت شرف نمودند. فتعادّوا ایّهم اکثر فکثرتهم. بنو عبد مناف هر یکی قوم خود را بر شمردند، سادات و اشراف و غیر ایشان، و در شمار بنو عبد مناف بیشتر آمدند. بنو سهم گفتند: انّما اهلکنا البغی فی الجاهلیّة فعدّوا موتانا و موتاکم. ,
قبیله ما در جاهلیّت و در ایّام کفر و شرک بغی کردند، بگزاف کاری و فساد از اندازه خود درگذشتند، تا عدد زندگان ایشان با کم آمد. اکنون تا مردگان خود برشمریم، و کثرت عدد خود بنمائیم. بگورستان رفتند و گورها برشمردند که این قبر فلان و این قبر فلان! قبور آن سادات و اشراف قبیله خود برشمردند. و سه خاندان بنی سهم زیاده آمد بر بنی عبد مناف. برین نسق تطاول بر یکدیگر همینمودند، و تفاخر همیکردند تا ربّ العالمین ایشان را درین سوره از آن باز زد و گفت: أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ ای شغلکم التّکاثر و التّفاخر بکثرة المال و العدد عن طاعة ربّکم. ,
حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ یعنی: حتّی عددتم الاموات. این مباهات و مفاخرت بانبوهی و بیشی شما را از طاعت و عبادت اللَّه بازداشت. و مشغول کرد تا آن گه که مردگان را در گور بشمردید. ,