قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً (۱) باسبان غازی که همیتازند و نفس همیزنند بآواز در تاختن. ,
3 فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً (۲) آن آتش افروزان از سنگ بسنبهای خویش. فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (۴) بر هامون دشمن گرد انگیختند.
4 فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً (۳) و بآن غارت کنندگان ببامداد. فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (۵) و در میان سرای دشمن فرو آمدند بهم.
این سوره یازده آیتست، چهل کلمه، صد و شصت و سه حرف، جمله به مکه فرو آمد بقول جماعتی مفسّران و قومی در مدنیّات شمرند، گویند: به مدینه فرو آمده، و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. ابی کعب روایت کند از مصطفی (ص) که گفت: هر که سوره «و العادیات» بر خواند، او را بعدد هر مؤمنی که شب مزدلفه در مزدلفه باشد و اندر آن جمع بود، ده نیکی بنویسند و همچنانست که آنجا حاضر بود. ,
و از حسن بصری روایت کنند که: سورة «و العادیات» همتای دو بهر از قرآن است. و سبب نزول این سوره بقول مقاتل آنست که: رسول خدا (ص) جمعی لشگریان صحابه را بقبیله کنانه فرستاد تا ایشان را بر دین اسلام دعوت کند. مدّتی بر آمد که رسول خدا (ص) ازیشان هیچ خبر نشنید و نمیدانست که حال ایشان بچه حدّ رسید و مسلمانان از بهر ایشان اندوهگن بودند و منافقان شاد همیبودند و بدروغ میگفتند که: ایشان را بکشتند. ربّ العالمین این سوره را فرو فرستاد و از حال ایشان خبر داد که: وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً آن اسبان ایشان از نشاط بانگ همیکنند، و در تاختن در سرای دشمن نفس همیزنند و گرد میانگیزند، و در تاختن از سنبهای ایشان آتش همیجهد، و بوقت صبح در سرای دشمن غارت همیکنند. ربّ العالمین تشریف غازیان را این کلمات بلفظ سوگند یاد کرد و مقصود آگاه کردن مصطفی است (ص)، و مؤمنان از احوال آن غازیان، و باز برد اندوه از دلهای ایشان. قوله: وَ الْعادِیاتِ جمع عادیة و هی الّتی تعدو و العدو السّرعة فی المشی و التّباعد فی الخطو و قوله: «ضبحا» مصدر وقع موقع الحال، ای یضبحن «ضبحا». ,
قال ابن عباس: المراد بها خیول الغزاة اقسم اللَّه بها شرفا للغزاة. و قال علی (ع) و ابن مسعود: انّها ابل الحاجّ، اقسم اللَّه بها تشریفا للحاجّ و الضّبح من الإبل النّفس و من الخیل الحمحمة. ,
و روی انّ علیّا (ع) انکر علی ابن عباس حمله العادیات علی الخیل. و قال: انّها نزلت فی وقعة بدر و لم یکن معنا حینئذ الّا فرسان احدهما للمقداد و الآخر للزّبیر. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة اذا سمعها العاصون نسوا زلّتهم فی جنب رحمته و اذا سمعها العابدون نسوا صولتهم فی جنب الهیّته، کلمة من سمعها ما غادرت له شغلا الّا کفته. و لا امرا الّا اصلحته و لا ذنبا الّا غفرته و لا اربا الّا قضته. ,
نام خداوندی که جز از وی خدایی نه، و در حکم وی چون و چرایی نه، و جز بنور او کس را روشنایی نه، و جز بالهام او کس را توانایی نه، و با حکم او کس را توانایی نه، و جز بهدایت او کس را بینایی نه. عزیز است این نام که دلها را انس است، و جانها را پیغام، از دوست یادگار و بر جان عاشقان سلام. در هجده هزار عالم کس نتواند که قدم بر بساط توفیق نهد مگر بمدد لطف این نام. کس را در هر دو سرای زندگی مسلّم نبود مگر برعایت و حمایت این نام. در هفت آسمان و هفت زمین کس مقبول حضرت نیامد، مگر باقرار این نام و کس مهجور درگاه عزّت نگشت مگر بانکار این نام. ,
یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً. ,
قوله: وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً این عادیات که اللَّه قسم بدان یاد کرد، یا اسبهای غازیاناند، یا راحلههای حاجیان چون مرکبهای ایشان را این شرف و منزلت است که اللَّه تعالی قسم بدان یاد کند. شرف و منزلت غازیان و حاجیان، خود که داند غایت و نهایت آن و کدام زبان عبارت کند از درجات و کرامات ایشان؟! آری هر که در راه طاعت او رود عجب نباشد، که در رعایت و عنایت او باشد. آن غازی که در معرکه ابطال و در مقام قتال از بهر اعزاز دین اسلام و اعلاء کلمه حقّ میکوشد، تن سبیل و دل فدا کرده. و سینه عزیز خود هدف تیر دشمن ساخته، و آن حاجی که طبل رحیل فرو کوفته و خان و مان را وداع کرده، و روی ببادیه مردم خوار نهاده، ضیاع و اسباب را ضایع گذاشته، و با میلهای بادیه دوستی گرفته، به کعبه مشرّف مقدّس رسیده، رداء تجرید بر افکنده، لبّیک تفرید زده آنها که بدین صفتاند زائران حقّاند. و حقّ است بر خداوند کریم که قاصدان درگاه خود را و زائران حضرت عزّت را بنوازد و با ایشان کرامت کند. فردا در حظیره قدس ایشان را ساخته، کاس انس خلعت وصال یافته، از خداوند ذو الجلال در روضه رضوان بر تخت بخت تکیه زنان، در مجمع روح و ریحان، دیدار ذو الجلال عیان، ایشان مهمانان حقّاند، و حقّ ایشان را میزبان. ,