قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بیاد این نام عزیز و پیغام شریف، خطاب خطیر و نظام بینظیر، بارگاه نور اعظم و حلقه در سرای قدم، دست آویز بندگان و دلاویز دوستان، در هجده هزار عالم کس نتواند که قدم بر بساط توفیق نهد مگر بمدد لطف این نام و کس را در هر دو سرای زندگی مسلّم نبود مگر برعایت و عنایت این نام. از جمله کلمات قدم که آن منبع الطاف کرم بسمع نبوّت رسانیدند، و مؤمنان و دوستان را بتعلیم آن رتبت تخصیص دادند، هیچ کلمه در نظم و صیغت و در نثر لغت آن عزّت و حرمت و آن شرف و رفعت ندارد که این آیت تسمیت دارد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هر حرفی ازو درّ تحقیق و تمکین را صدفی است، هر کلمهای ازو شراب رحیق و تسنیم را و سیلتی است و آن نقطه که در تحت باء «بسم اللَّه» است، اگر چه در نظر بشریّت اختصاری و اقتصاری دارد. آن در آسمان قرآن بر مثال زهره کمال است و بر رخسار حقیقت بر مثال خال جمال است و بر جمله همی دان که این آیت تسمیت معادن حقائق است و منابع دقائق و مشارع شرایع. ,
هر که از دلی صافی و جانی بعهد ازل وافی بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ از عذاب و عقاب رست و بثواب بیشمار پیوست. قوله: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ بدانکه اللَّه جلّ جلاله و تقدّست اسماءه و تعالت صفاته چون خلق را بامر «کن» از کتم عدم بحیّز وجود آورد و خزائن رحمت و ریاض نعمت بر ایشان نثار کرد، آن سیّد عالم را و مهتر ولد آدم را بالطاف عزّت و تحف کرامت و انواع منّت ایثار کرد، از ابتداء عالم تا فناء بنی آدم همه خلق تبع او بودند. مراد اوّلی از لطف ازلی او بود، شاه او بود و خلائق همه لشگر و خیل او، مهمان عزیز او بود و عزیزان همه تبع و طفیل او. در نگر در منشور مجد و نامه اقبال او، تا هیچ پیغمبر را آن تخصیص و تنصیص بینی که این مهتر کون را و با هیچ کس جز وی چنین خطاب کرامت و رفعت رفت که: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؟ ای مهتر عالم، ای گزیده محترم، ای رسول مقدّم ای بزرگوار مکرّم، ای سیّد مکه و حرم! نه دل ترا بنور معرفت روشن کردیم؟ ,
بلطائف مشاهدت و مکاشفت مؤدّب و مهذّب کردیم، بکرائم عزّت و رفعت مطیّب و مقرّب کردیم، طینت ترا کسوت زینت و خلعت رفعت دادیم، ای سیّد مقصود آفرینش کشف کردن آیت کمال و رایت جلال و صورت جمال تو بود. ,
«لولاک لما خلقت الافلاک، لولاک لما کان سمک و لا سماک». ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ (۱) نه باز گشادیم دل ترا و روشن کردیم؟ ,
وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ (۲) و نه فرو نهادیم از تو گناه تو؟ ,
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ (۳) آن بار گران که از گرانی پشت ترا سست کرد؟ ,
این سوره هشت آیتست، بیست و هفت کلمه، صد و سه حرف جمله به مکه فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نه. و در خبر ابی بن کعب است از مصطفی (ص) که: «هر که سوره «الم نشرح» برخواند او را چندان مزد و ثواب دهد که کسی پیغامبر را (ص) اندوهگن بیند و آن اندوه از وی بردارد». و در خبر میآید که: «هر که این سوره هر روز برخواند، خدای تعالی همه دشواریها و سختیها بر او آسان کند و از همه اندوهان او را فرج دهد. قوله: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ هذا استفهام علی طریق التّقریر، ای ازلنا الهمّ و نفینا الحزن عن قلبک و وسّعناه و لم نجعله ضیّقا حرجا. و کان النّبی (ص) فی بدو الأمر اذا اتاه جبرئیل بالوحی شقّ علیه استماعه و النّظر الی جبرئیل، فوسّع اللَّه قلبه لذلک. و فی الخبر: «انّ رسول اللَّه (ص) شقّ صدره لعلقة ثمّ اخرج قلبه و شقّ و استخرج منه مثل العلقة السّوداء و رمی به و غسل بالماء و الثّلج من الجنّة ثمّ حشی نورا و حکمة و ایمانا، ثمّ اعید مکانه و کان اثر الخرز بصدره ظاهرا فعل به ذلک فی صباه و هو مع ظئره» ,
حلیمة بنت ابی ذویب بارض هوازن فی بنی سعد بن بکر نهارا و هو مع اخ له صبیّ من ظئره فی البهم نزل علیه ملکان کانّهما طیران ففعلا به ذلک و المرّة الثّانیة لیلة الاسراء قبل ان یصعد به و غسل بماء زمزم ,
فذلک قوله تعالی: أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ و قیل: معنی شرح الصّدر ان یوسّع لقبول القدرة و الاستیقان بالغیب و الثّقة بالضّمان و وعی العلم. ,
وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ ای غفرنا لک «ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» کقوله: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ». قال الضحاک و الحسن و قتادة یعنی: ما کان علیه فی الجاهلیّة من قلّة العلم، و قیل: «وِزْرَکَ» یعنی: «وزر» امّتک، فاضاف الیه لاشتغال قلبه به و اهتمامه له. و قیل: عصمناک من ارتکاب الوزر. ,