این سوره بیست و پنج آیتست، صد و نه کلمه چهار صد و سی حرف، جمله به مکه فرو آمد، مفسّران در مکیّات شمرند و درین سوره هیچ ناسخ و منسوخ نیست. و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): من قرأ سورة «انشقّت» اعاذه اللَّه ان یعطیه «کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ». ,
إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ تشقّقت و تقطّعت ذاتها. و قیل: تشقّقت بالغمام کقوله: «وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ». و قال علی علیه السلام: تتشقّق من المجرّة و المجرّة باب السّماء و انشقاق السّماء من علامات القیامة. ,
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها ای سمعت امر ربّها بالانشقاق و اطاعت. یقال: اذن للشّیء اذا اصغی الیه اذنه الاستماع. «وَ حُقَّتْ» ای حقّ للسّماء ان تستمع للَّه و تطیع. ,
وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ ای بسطت فزید فیها کما یمدّ الادیم. و قال الزجاج: ازیلت عن هیأتها فبدّلت. و قیل: بسطت باندکاک جبالها و آکامها حتّی تصیر کالصّحیفة الملساء فلا یبقی فیها بناء و لا جبل. و قال: ابن بحر مدّها تفریجها عمّا تتضمّن حتّی یخرج ما فی بطنها. قال: و معنی ذلک معنی إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها. و فی الخبر عن النّبی (ص) قال: «اذا کان یوم القیامة مدّ اللَّه الارض مدّ الادیم فاکون اوّل من یدعی فاری جبرئیل فاقول: یا ربّ هذا جبرئیل ارسلته الیّ فیقول اللَّه:«صدق، ثمّ اشفع» ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز رداؤه کبریاؤه، سناؤه علاؤه، علاؤه بهاؤه، جلاله جماله، جماله جلاله، المعهود منه لطفه، المألوف منه عطفه، کیف ما قسم للعبد؟ فالعبد عبده! ان اقصاه فالحکم حکمه، و ان ادناه فالأمر أمره. ,
مؤمنان در گفتار این نام دو قسماند: قومی را نظر بر جمال لطف و کرم آمد، بنازیدند قومی را نظر بر جلال کبریاء قدم آمد، بنالیدند نازیدن ایشان بر امید وصال و نالیدن اینان از بیم فصال. اذا نظروا الی الجلال طاشوا و اذا نظروا الی الجمال عاشوا. ای مسکین که نام او میشنوی و نه از جلال او خبر داری و نه از جمال او اثر شناسی، و حقّ جلّ جلاله با تو میگوید: ابتدای کارها امروز بنام من کن تا من فردا انتهای کارها بکام تو کنم. نامی که مونس دل غریبانست و پشت و پناه عاصیان، نامی که دل عارفان بجوش آرد و زبان عاصیان بفریاد و خروش آرد، نامی که هر که آن را عزیز دارد در دو جهان عزیز گردد. ,
بشر حافی در شاهراهی میرفت کاغذ پارهای یافت که بر وی نام اللَّه نوشته بود، برگرفت آن را و ببوی خوش معنبر و معطّر کرد همان شب در خواب او را گفتند: تو نام ما خوشبوی کردی، ما نیز نام تو در دو جهان خوشبوی کردیم. قوله: إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ بر قول بعضی از مفسّران اینجا تقدیم و تأخیر است و المعنی: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ یعنی: ای فرزند آدم روز رستاخیز، روز بعث و نشر، روز فصل و قضا که از هیبت و سیاست اللَّه و از صعوبت و عظمت رستاخیز آسمانها شکافته گردد و بنعت تواضع و صفت طواعیت بفرمان حقّ درآید و منقاد شود و زمینها همچنین آن روز ای آدمیزاد هر چه کردهای درین جهان و رنجها که بردهای و خیرها و شرها که اندوختهای، همه بینی و جزای آن سزای کردار و گفتار خویش یابی. ای مسکین! اگر میخواهی که عمرت ضایع نبود، و فردا در آن انجمن کبری و عرصه عظمی علی رؤس الاشهاد ترا فضیحت نرسد، امروز نصیحت آن به پیر طریقت بر کار گیر که مرید خود را میگفت: دی از تو گذشت بنادانی، و دریافتن فردا نمیدانی دانی! امروز بغنیمت دار که در آنی و عمل میتوانی، تا فردات نبود پشیمانی. مرد باید که صاحب وقت بود، و صاحب وقت کسی بود که شغل وقتش نه با اندیشه ماضی گذارد نه بتفکّر مستقبل که تفکّر در ایّام گذشته و تدبّر در ایّام مستقبل تضییع وقت است. و هر که وقت خویش بشناخت، و وقت او را در پذیرفت، در حال با خویشتن در دین چندان کار دارد که پروای دی و فرداش نباشد. گفته عزیز انست که: «الصّوفی ابن الوقت». مرد صوفی در حالت صفا فرزند خویش است، دور از هر چه طبع را با او آشنایی است. ,
حسن بصری گفت: کسانی را یافتم که ایشان بدنیا جوانمرد و سخی بودند، همه دنیا بدادندی و منّت ننهادندی، و بوقت خویش چنان بخیل بودند که یک نفس از روزگار خویش نه بپدر دادندی نه بفرزند. و این آن سخن است که مهتر عالم، سیّد ولد آدم (ص) گفت: «لی مع اللَّه وقت لا یسع فیه ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل». ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ (۱) آن گه که آسمان بشکافد. ,
وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها و بفرمان خدای نیوشد و فرمان برد وَ حُقَّتْ (۲) و خود آن را چنین سزد. ,
وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ (۳) و آن گه که زمین پهن باز کشیده آید. ,