این سوره چهل و چهار آیتست، دویست و شانزده کلمت، هزار و صد و شصت و یک حرف جمله به مکه فروآمده باجماع مفسّران، و درین سورت دو آیت منسوخ است یکی: فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا دیگر: فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا این هر دو آیت منسوخاند بآیت سیف. و فی روایة ابی بن کعب عن النّبی (ص) قال: «من قرأ سورة: سأل سائل، اعطاه اللَّه ثواب الّذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون». ,
سَأَلَ سائِلٌ علماء تفسیر مختلفاند در سبب نزول این آیات، قومی گفتند در شأن النّضر بن الحارث فرو آمد، آن گه که گفت: إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ. قومی گفتند: در شأن بو جهل فرو آمد که گفت: «فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ». و گفتهاند: در شأن جماعتی کفّار قریش آمد که بر طریق استهزاء گفتند: «عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسابِ». و گفتهاند: سائل اینجا مصطفی (ص) است که کافران او را اذی مینمودند تا بر ایشان عذاب خواست بتعجیل. و گفتهاند: مراد باین نوح است (ع) که بر قوم خویش دعای بد کرد و عذاب خواست. ,
قوله: سَأَلَ سائِلٌ قرأ نافع و ابن عامر سأل سایل بغیر همز و له وجهان: احدهما انّه بالهمز و بغیر الهمز فی المعنی واحد. یقال سالت اسأل و سلت اسأل. و الوجه الثّانی انّه من السّیل یقال: سال یسیل سیلا، و قیل: السائل واد فی جهنّم، و المعنی: سال الوادی بالعذاب واقع للکافرین یقع لهم و ینزل بهم. و قیل: اللّام بمعنی علی، ای یقع علیهم و یحلّ بهم. قرأ الآخرون بالهمز من السؤال لا غیر، و له وجهان: احدهما ان یکون الباء فی قوله بِعَذابٍ بمعنی عن عذاب کقوله: «فَسْئَلْ بِهِ خَبِیراً» ای عنه. و قال الشّاعر: ,
4 فان تسألونی بالنّساء فانّنی بصیر بادواء النّساء طبیب.
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند جهاندار دشمن پرور ببخشایندگی، دوست بخشای بمهربانی. ,
سَأَلَ سائِلٌ پرسید پرسندهای بِعَذابٍ واقِعٍ (۱) از عذابی که بودنی است و افتادنی. ,
لِلْکافِرینَ ناگرویدگان را لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (۲). ,
مِنَ اللَّهِ آن را باز دارندهای و باز پس برندهای نیست از خدای عزّ و جلّ ذِی الْمَعارِجِ (۳) آن خداوند صفتهای بلند و عطاهای بشکوه. ,
قوله تعالی، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، «اللَّه» منوّر القلوب، «الرحمن» کاشف الکروب، «الرحیم» غافر الذّنوب، اللَّه مطّلع علی الاسرار، الرّحمن بقضاء الاوطار، الرّحیم بغفران الاوزار، اللَّه لارواح السّابقین الرّحمن لقلوب المقتصدین، الرّحیم لذنوب الظّالمین. انس مالک گفت: باللّه العظیم که شنیدم از امیر المؤمنین علی (ع) و علی از ابو بکر (رض) همچنین با سوگند و ابو بکر از مصطفی (ص) و مصطفی از جبرئیل (ع) و جبرئیل از میکائیل و میکائیل از اسرافیل و اسرافیل علیهم السلام از حق تعالی جلّ جلاله که گفت: بعزّتی و جلالی و جودی و کرمی من قرأ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ متّصلة بفاتحة الکتاب مرّة واحدة اشهدوا علیّ انّی قد غفرت له و قبلت منه الحسنات و تجاوزت عنه السّیئات و لا احرق لسانه بالنّار و اجیره من عذاب القبر و عذاب النّار و عذاب القیامة و الفزع الاکبر و یلقانی قبل الانبیاء و الاولیاء» ,
عزیزتر است این نام که کارها بدو تمام و از بر مولی ما را پیغام، خنک مر آن زبان که بدو گویاست، خنک مر آن دل که بدان شیداست. بیاد کرد و یاد داشت این نام بنده را امروز در دنیا حلاوت طاعت است، بدر مرگ فوز و سلامت است. در گور تلقین و حجّت است، در قیامت سبکباری و راحت است، در بهشت رضا و لقا و رؤیت است. ,
قوله تعالی: سَأَلَ سائِلٌ یک قول از اقوال مفسّران آنست که: سایل درین آیه مصطفی (ص) است که کافران و مشرکان در مکّه او را رنجه میداشتند و اذی مینمودند، مردان او را ناسزا میگفتند، نجاست بر مهر نبوّت میانداختند، دندانش میشکستند. زنان از بامها خاک میریختند، کودکان بر پی وی میانگیختند تا بیهودهها و ناصواب میگفتند. مؤمنان صحابه را یکان یکان میگرفتند و معذّب همیداشتند. رسول خدا از سر آن ضجرت و حیرت دعا کرد و از اللَّه تعالی بر ایشان عذاب خواست. ربّ العالمین از آن سؤال و دعای وی حکایت باز میکند که: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ درخواست میکند رسول ما صلّی اللَّه علیه و سلّم فرو گشاد عذاب بر این کافران، و فروگشاد عذاب بودنی است و افتادنی برین کافران هم در دنیا و هم در آخرت. در دنیا روز بدر ایشان را کشتند و در آن قلیب بدر بخواری افکندند، و در آخرت ایشان را عذاب کند روزی که اندازه آن پنجاه هزار سالست: اینست که ربّ العالمین گفت: فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ آن گه مصطفی را (ص) تسلّی داد و رنجوری و بر امر هم نهاد گفت: فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا یا محمد تو صبر میکن و خوش همی باش و دل بتنگ میار، اقتدا کن پیغمبران گذشته فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ. انبیا همه لباس صبر پوشیدند تا بمراد و مقصود رسیدند. صبر بود که یعقوب را بدست فرج و راحت از بیت الاحزان برون آورد که فَصَبْرٌ جَمِیلٌ. صبر بود که شراب شفا بر مذاق ایوب ریخت که إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً. صبر بود که ندای فدا بگوش اسماعیل رسانید سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ. صبرست که مؤمنان را از سرای بلوی بجنّت مأوی رساند و هر چه مقصودست حاصل کند و بگوش ایشان فرو خواند که: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ علی الجملة شیرمردی باید، بزرگ همّتی، که در راه دین هر شربت که تلختر بود او را شیرینتر آید و هر راه که دورتر بود او را نزدیکتر آید، تا نام او در جریده صابران اثبات کنند. امروز او را منشور محبّت نویسند که: ان اللَّه یُحِبُّ الصَّابِرِینَ و فردا او را این خلعت دهند که: سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ. ,
قوله تعالی: إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَراهُ قَرِیباً کافران آمدن رستاخیز دور و دیر میدانند و آن نزدیکتر از آنست که ایشان میپندارند. مصطفی (ص) گفت: ما الدّنیا ما مضی و ما بقی الّا کثوب شقّ باثنین و بقی خیط واحد الّا و کان ذلک الخیط قد انقطع. ,