قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند جهاندار دشمن پرور ببخشایندگی، دوست بخشای بمهربانی. ,
ن وَ الْقَلَمِ بدوات و قلم وَ ما یَسْطُرُونَ (۱) و بآنچه آسمانیان و زمینیان نویسند. ,
ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ (۲) تو با آن نیکویی که از خداوند تو است با تو، دیوانه نیستی. ,
4 وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ (۳) و تراست مزدی ناکاست هرگز. فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ (۵) آری تو بینی و ایشان بینند.
این سوره هزار و دویست و پنجاه و شش حرف و سیصد کلمت، پنجاه و دو آیت جمله به مکه فرو آمد، بقول بیشترین مفسّران. ابن عباس و قتاده گفتند: از اول سوره تا سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ به مکّه فرو آمد و ازینجا تا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ به مدینه فرو آمد. و ازینجا تا فَهُمْ یَکْتُبُونَ به مکّه فرو آمد، و از اینجا تا فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِینَ به مدینه فرو آمد و ازینجا تا بآخر سوره به مکّه فرو آمد. در این سوره دو آیت منسوخ است: فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف. و باقی آیت محکم. و و آیت دیگر فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ معنی صبر اندرین آیت منسوخ است بآیت سیف. ,
و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة ن و القلم اعطاه اللَّه عزّ و جلّ ثواب الّذین حسن اللَّه اخلاقهم». ,
قوله تعالی: ن وَ الْقَلَمِ قال اهل التّفسیر «ن» هو الحوت الّذی علیه الارض و هو قول مجاهد و مقاتل و السّدّی و الکلبی. و قال ابن عبّاس: اوّل ما خلق اللَّه القلم فجری بما هو کائن الی یوم القیامة، ثمّ رفع بخار الماء الی یوم القیامة فخلق منه السّماوات، ثمّ خلق النّون فبسط الارض علی ظهره فتحرّک النّون فمادت الارض فاثبتت بالجبال فانّ الجبال لتفخر علی الارض ثمّ قرأ ابن عبّاس ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ. و قیل: الحوت علی البحر و البحر علی متن الرّیح و الرّیح علی القدرة. ,
قال کعب الاحبار: اسم الحوت لویثا، قال: و انّ ابلیس تغلغل الی الحوت الّذی علی ظهره الارض فوسوس الیه فقال له: أ تدری ما علی ظهرک یالویثا من الامم و الدّواب و الشّجر و الجبال لو نفضتهم القیتهم عن ظهرک؟ فهمّ لویثا ان یفعل ذلک. فبعث اللَّه دابّة فدخلت. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الباء: برّ اللَّه لاهل السّعادة السّین: سبق الرّحمة لاهل الجهالة. المیم المقام المحمود لاهل الشّفاعة. با اشارتست ببرّ خداوند اهل سعادت را سین اشارتست بسبق رحمت اهل جهالت را. میم اشارتست بمقام محمود اهل شفاعت را. برّ او آنست که دلت را بنور معرفت بیاراست و در و چراغ توحید بیفروخت. قال اللَّه تعالی فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. سبق رحمت آنست که: در عهد ازل پیش از وجود آفرینش از بهر تو رحمت بر خود نبشت. قال اللَّه: کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ. مقام محمود آنست که: مصطفی عربی (ص) را گفت که: از بهر شفاعت عاصیان امّت را فردا ترا بقیامت بر پای کنم در مقامی که پیشینان و پسینان ترا در آن بستایند. قال اللَّه تعالی: عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً. ,
قوله تعالی: ن وَ الْقَلَمِ ن از حروف تهجّی است و حروف تهجّی لغات را اصلست و کلمات را وصل است و آیات را فصلست و همه دلیل کرم و فضلست، بعضی مجمل و بعضی مفصّل است. از لطف اشارتست، بمهر بشارتست، جرم را کفّارتست و دلهای دوستان را غارتست مایه سخنان است، پیرایه سخن گویان است، فهم آن نشان موافقانست. بر گردن دشمنان بارست و در چشم مبتدعان خارست. اعتقاد مؤمنانست که این حروف کلام خداوند جهانست. خداوندی که او را علم و قدرتست علم او بی فکرت، قدرت او بی آلت، ملک او بی نهایت، عنایت او بی رشوت عطاء او بی منّت. خداوندی که عالم را صانع و خلق را نگه دار است دشمن را دارنده و دوست را یارست، بصنع در دیده هر کس و در جان احبابش قرار است. هر امیدی را نقد و هر ضمانی را بسندهگارست هر چند بنده ز جرم گرانبارست او حلیم و بردبارست. ,
پیر طریقت در مناجات خویش گفته: «الهی هر چند که ما گنهکاریم، تو غفّاری، هر چند که ما زشت کاریم، تو ستّاری. ملکا گنج فضل تو داری، بی نظیر و بی یاری. سزد که جفاهای ما درگذاری». ,
ن وَ الْقَلَمِ «ن» دواتست و «قلم» خامهای از نور، نویسنده خداوند غفور، لوح قلم زبرجد نوشت، بمداد نور بنوشت، بر دفتر یاقوت نوشت. قصّه و کردار مخلوق نوشت، دل عارف قلم کرم نوشت، بمداد فضل نوشت، بر دفتر لطف نوشت، صفت و نعت معروف نوشت. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ لوح نوشت. و همه آن تو نوشت، دل نوشت همه وصف خود نوشت. آنکه از تو نوشت، به جبرئیل ننمود آنکه از خود نوشت به شیطان کی نماید؟!. بعضی مفسّران گفتند: ماهیی است بر آب زیر هفت طبقه زمین ماهی از گرانی بار زمین خم داد و خم گردید، بر مثال ن شد شکم بآب فرو برده و سر از مشرق برآورده و دنب از مغرب و خواست که از گرانباری بنالد، جبرئیل بانگ بر وی زد، چنان بترسید که گرانباری زمین فراموش کرد و تا بقیامت نیارد که بجنبد. ماهی چون بار برداشت و ننالید، ربّ العالمین او را دو تشریف داد: یکی آنکه بدو قسم یاد کرد، محلّ قسم خداوند جهان گشت دیگر تشریف آنست که: کارد از حلق او برداشت، همه جانوران را بکارد ذبح کنند و او را نکنند، تا عالمیان بدانند که هر که بار کشد رنج وی ضایع نشود. ای جوانمرد، اگر ماهی بار زمین کشید بنده مؤمن بار امانت مولی کشید. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ ماهی که بار زمین برداشت، از کارد عقوبت ایمن گشت. چه عجب اگر مؤمن که بار امانت برداشت از کارد قطیعت ایمن گردد. ,