قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ ای پیغامبر. إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ چون زنان را دست بازدارید. ,
فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ ایشان را در پاکی از حیض دست بازدارید، پیش از پاسیدن. ,
وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ و سه پاکی ایشان میشمارید از حیض عدّت را وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ و بترسید از خشم و عذاب خداوند خویش. لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ بیرون مکنید ایشان را از خانهها. وَ لا یَخْرُجْنَ و بیرون نیایند إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ مگر که فاحشهای بر ایشان درست گردد. ,
این سوره را دو نام است: سورة الطلاق گویند و سورة النساء القصری، و باجماع مفسّران مدنی است، جمله به مدینه فرو آمده هزار و شصت حرف است و دویست و چهل و نه کلمه و یازده آیت است و درین سوره هیچ ناسخ و منسوخ نیست. و عن ابی بن کعب قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الطّلاق مات فی سنّة رسول اللَّه». ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ افتتح اللَّه تعالی السّورة بخطاب نبیّه (ص) و خصّه بالنداء لانّه السّیّد المقدّم. ثمّ جمع الخطاب و عمّ بالامر فقال: إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فیه اربعة اقوال: احدها: انّه خطاب للرّسول (ص) و ذکر بلفظ جمع تعظیما کما یخاطب الملوک بلفظ الجمع. الثّانی: انّه خطاب له، و المراد به امّته. الثّالث: انّ التّقدیر یا أَیُّهَا النَّبِیُّ و المؤمنون اذا طلّقتم، فحذف لانّ الحکم یدلّ علیه. الرّابع معناه: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قل للمؤمنین اذا طلّقتم ای اذا اردتم طلاق النساء کقوله تعالی: إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ ای اذا اردتم ان تقوموا، و کقوله: فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ، ای اذا اردت قراءته قوله. فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ ای فی طهر من غیر جماع یعنی لطهرهنّ الّذی یحصینه من عدّتهنّ و لا تطلّقوهنّ لحیضهنّ الّذی لا یعتدون به زمان العدّة وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ ای احصوا الاطهار للعدّة و احفظوها و هنّ ثلاثة اطهار لتعلموا وقت الرّجعة لانّ الرّجعة انّما تجوز فی زمان العدّة. و معنی الطّلاق حلّ عقد النّکاح و العدّة و العدد واحد کقوله تعالی: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ یقال: عدّ کذا و اعتدّ. و قرئ فی الشّواذ طلّقوهنّ لقبل عدّتهنّ و قبل الشّیء ما اقبل منه فیکون المعنی طلّقوهنّ فی اوّل طهرهنّ من قبل ان تجامعوهنّ. و فی سبب نزول هذه الآیة قولان: احدهما ما روی قتادة عن انس قال: طلق رسول اللَّه (ص) حفصة فاتت الی اهلها فانزل اللَّه عزّ و جلّ هذه الآیة و قیل له: راجعها فانّها صوامة قوامة و هی احدی ازواجک و نسائک فی الجنّة و قال السّدی: نزلت فی عبد اللَّه بن عمر و ذلک فیما ,
روی مالک عن نافع عن ابن عمر انّه: طلق امراته و هی حائض فی عهد رسول اللَّه (ص) فسأل عمر بن خطاب رسول اللَّه (ص) عن ذلک فقال: «مره فلیراجعها ثمّ لیمسکها حتّی تطهر ثمّ تحیض ثمّ تطهر ثمّ ان شاء امسک بعد و ان شاء طلّق قبل ان یمسّ، فتلک العدّة الّتی امر اللَّه تعالی ان یطلّق لها النّساء» ,
و رواه سالم عن ابن عمر قال: مره فلیراجعها ثمّ لیطلّقها طاهرا او حاملا. و رواه یونس بن جبیر و انس بن سیرین عن ابن عمر و لم یقولا ثمّ تحیض ثمّ تطهر. و اعلم انّ الطّلاق فی حال الحیض و النّفاس بدعة. و کذلک فی الطّهر الّذی جامعها فیه. و الطّلاق السّنّی ان یطلّقها فی طهر لم یجامعها فیه. و هذا فی حقّ امرأة تلزمها العدّة بالاقراء لما فیه من تطویل العدّة اذ بقیة الحیض لا تحتسب. فأمّا اذا طلّق غیر المدخول بها فی الحال الحیض، او طلّق الصّغیرة الّتی لم تحض قطّ و الآئسة و الحامل بیقین لا بدعة فی طلاقهنّ اصلا. و اذا طلق امرأة فی حال الحیض او فی طهر جامعها فیه قصدا یعصی اللَّه تعالی و لکن یقسع الطّلاق لانّ النّبی (ص) امر ابن عمر بالمراجعة و لولا وقوع الطّلاق لما امره بالمراجعة و اذا راجعها فی حال الحیض یجوز ان یطلّقها فی الطّهر الّذی یعقب تلک الحیضة قبل المسیس کما رواه یونس بن جبیر و انس بن سیرین عن ابن عمر و ما رواه نافع عن ابن عمر ثمّ لیمسکها حتّی تطهر ثمّ تحیض ثمّ تطهر فهو محمول علی الاستحباب یستحبّ تأخیر الطّلاق الی الطّهر الثّانی حتّی لا تکون مراجعته ایّاها للطّلاق و لا بدعة فی الجمع بین الطّلقات الثّلاث حتّی لو طلق امرأته فی حال الطّهر ثلاثا یکون بدعیا و لکنّ الاولی التّفریق حذرا من النّدم و هو قول الشافعی و احمد و ذهب بعضهم الی انّه بدعة و هو قول مالک و اصحاب الرأی. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم من تحقّق به و صدق فی اقواله ثمّ فی اعماله، ثمّ فی احواله، ثمّ فی انفاسه، فصدقه فی القول الّا یقول الّا عن برهان، و صدقه فی العمل الّا یکون للبدعه علیه سلطان، و صدقه فی احواله ان یکون علی کشف و بیان، و صدقه فی انفاسه ان لا یتنفّس الّا عن وجود کعیان. نام خداوندی لطیف نشان، کریم پیمان، قدیم احسان، روشن برهان نام خداوندی داننده هر چیز، سازنده هر کار، دارنده هر کس نام خداوندی که کس را با وی انبازی نه، و کس را از وی بی نیازی نه، و فعل وی بیداد و بازی نه، نام خداوندی که زبانها سزای وی جست و ندید، فهمها فرا حجاب عزّت وی رسید برسید عقلها از دریافت کیف او برمید. ای خداوندی که دانای هر ضمیری، سرمایه هر فقیری، چاره رسان هر اسیری، عاصیان را عذر پذیری، افتادگان را دستگیری، در صنع بی نظیری، در حکم بی مشیری، در ملک بی وزیری، علیم و خبیری، سمیع و بصیری، قادر و مقتدر و قدیری: ,
2 جمالک فائق البدر المنیر و ریحک دونه نشر العبیر
3 و حبّک خامر الاحشاء حتّی جری مجری السّرائر فی الضّمیر
ای من سگ کوی تو اگر بپذیری. ,