این سورة الجمعة یازده آیتست، صد و هشتاد کلمه هفتصد و بیست حرف، جمله به مدینه فرو آمد، باجماع مفسّران، و در مدنیّات شمرند. و درین سوره نه ناسخ است نه منسوخ. در فضیلت سوره مصطفی (ص) گفت بروایت ابیّ بن کعب: «من قرأ سورة الجمعة کتب له عشر حسنات بعدد من ذهب الی الجمعة فی مصر من امصار المسلمین و من لم یذهب». ,
یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ، التسبیح: تنزیه اللَّه من کلّ سوء، و قیل: المعنی یذکّر اللَّه ما فی السّماوات و ما فی الارض من شیء غیر کفّار الجنّ و الانس. ,
ثمّ نعت الربّ عزّ و جلّ نفسه فقال: الْمَلِکِ ای الّذی یملک کلّ شیء و لا یملک فی الحقیقة سواه. الْقُدُّوسِ ای الطاهر عمّا یخلوه من الشریک و الصاحبة و الولد و الْقُدُّوسِ و الْقُدُّوسِ بضمّ القاف و فتحها واحد و قد قرئ بهما قرأه ابو السماک. ,
4 و زید بن علی و غیرهما قال: رؤبة: دعوت ربّ العزّة القدّوسا
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
یُسَبِّحُ لِلَّهِ بپاکی میستاید اللَّه را. ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ هر چه در آسمانهاست و در زمین الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ آن پادشاه پاک ستوده بی عیب، الْعَزِیزِ بیهمتا. الْحَکِیمِ (۱) دانای راستکار راست دانش. ,
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ اللَّه اوست که فرستاد در میان ناخوانندگان و نادبیران. رَسُولًا مِنْهُمْ فرستادهای هم از ایشان. یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ می خواند سخنان خداوند خویش برایشان. وَ یُزَکِّیهِمْ و ایشان را هنری میکند و پاک وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ و در ایشان میآموزد قرآن وَ الْحِکْمَةَ و علم راست. وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲) و نبودند از این پیش مگر در گمراهی آشکارا. ,
وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ و دیگراناند هم از ایشان. لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ که در نرسیدهاند نیز با ایشان. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۳) و اوست بیهمتای دانا. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز ازلی، جبّار صمدی لکنّه للمؤمنین ولیّ، و بالعاصین حفیّ، لیس له فی جماله کفیّ و لا فی جلاله سمیّ و للعصاة من المؤمنین ولیّ. اینست نظم لطیف و آراسته تام، دل را انس است و جان را پیغام، از دوست یادگار و بر جان عاشقان سلام، اللَّه است یگانه یکتا، در ذات و صفات بیهمتا، از هم مانستی جدا، و در حکم بی چرا. شنونده رازست، و نیوشنده دعا، در آزمایش باعطاست و در ضمانها باوفا. سمیع است بسمع و بصیر ببصر، مرید باراده، متکلّم بکلام، باقی ببقا، رحمان است مهربان، که بر بنده بخشاید و جافیان را با همه جفا برّ پیش آید. بنده اگر چه بدکار است و از جرم گرانبار است، رحمان او را آمرزگار و جرم او را در گذار است، خوب نگارست و در گفتار است، عالم را صانع و خلق را نگهدار است، دشمن را دارنده و دوست را یار است، بصنع در دیده هر کس و در جان احبابش قرار است. هر امیدی را نقد، و هر ضمان را بسنده کار است، رحیم است که رحمت خود بر مؤمنان باران کرد و عطای خود بر ایشان ریزان کرد. هر کس را آنچه صلاح و بهینه آن کس دید آن کرد، معاصی خلق زیر حلم خود پنهان کرد. ,
امروز ستر او نقد، و فردا عفو او وعد. هر زبان که بنام او ناطق است پاک است، هر دل که بمهر او ذاکر است آباد است. و یاد کننده او در این جهان و در آن جهان آزادست: ,
3 چون یاد تو آرم از غمان آزادم جز یاد تو هر چه بود رفت از یادم
قوله یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ هو الملک و الملیک، مالک الملک و ملک الملوک. پادشاه بحقیقت اوست که ملکش را عزل نیست، و جدّش را هزل نیست، و عزّش را ذلّ نیست، و حکمش را ردّ نیست، او را ندّ نیست، و ازو بدّ نیست. بنده مؤمن معتقد چون داند که مالک بحقیقت اوست جلّ جلاله لوح دعاوی بشکند، بساط هوس در نوردد، دامن از کونین درکشد، و مالک مطلق را ملک و ملک مسلّم دارد، بر مراد خود مقدّم دارد. ننگش آید که هیچ مخلوق را تذلّل کند، یا از بهر حبّهای و لقمهای گردن برافراشته خود بشکند: ,