لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ درویشان را که از خان و مان خود هجرت کردند. ,
الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ که ایشان را بیرون کردند از خان و مانهای ایشان و از سود و زیانهای ایشان. یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً فضل خدای میجویند و خشنودی او وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یاری میدهند دین خدای را و رسول او را. أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (۸) ایشانند آن راست گویان،. ,
وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ و ایشان که جایگاه گرفتند سرای اسلام را. ,
وَ الْإِیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ. و دین را و ایمان را پیش از قدوم مهاجران. یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ دوست میدارند هر که بایشان آید. وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا و هیچ وائست و نیاز نیافتند در تن خویش از هر چه اللَّه مهاجران را داد. وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ و بر خود میگزینند. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بپاکی میستاید اللَّه را، هر چه در آسمان و در زمین است. وَ هُوَ الْعَزِیزُ و او است آن تواننده تاونده به هیچ کس نماننده الْحَکِیمُ (۱) راست کار راست دانش. ,
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ اللَّه اوست که آن ناگرویدگان، اهل تورات، را بیرون کرد. مِنْ دِیارِهِمْ از سرایهای خویش و از خان و مانهای خویش. لِأَوَّلِ الْحَشْرِ نخست فراهم آوردن خلق را،. ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا شما هرگز نپنداشتید که ایشان بیرون شوند. ,
وَ ظَنُّوا و ایشان پنداشتند. أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ که حصارهای ایشان، ایشان را نگهدارد از خدای. فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا تا آمد بایشان کار و فرمان خدای از آنجا که نبیوسیدند و نپنداشتند. وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ و در دلهای ایشان افکند ترس. یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ خانههای خویش تهی میکردند و میفرو گذاشتند. بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ بدستهای خویش و دستهای گرویدگان. فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ (۲) شگفتی را پند گیرید ای زیرکان. ,
این سورة الحشر هزار و نهصد و سیزده حرفست و چهار صد و چهل و پنج کلمه و بیست و چهار آیه جمله به مدینه فرو آمد باجماع مفسّران. ,
روی عن ابن عباس رضی اللَّه عنه قال: قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الحشر لم یبق جنة و لا نار و لا کرسی و لا حجاب و لا السماوات السمع و الارضون السبع و الهوامّ و الطّیر و الشّجر و الدّواب و الجبال فالشّمس و القمر و الملائکة الّا صلّوا علیه فان مات من یومه و لیلته مات شهیدا». ,
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ افتتح اللَّه سبحانه هذه السورة بتقدیسه و تمجیده و قدرته علی اهل السماوات و الارض و انّ کلّ شیء منها ینقاد و انّ کلّ شیء منها یبرّئه من السوء و هو العزیز المنیع المنتقم من اعدائه، المعزّ لاولیائه، المحکم لافعاله. ,
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مفسّران گفتند: این سوره جمله در شأن بنی النضیر فرو آمد. مردی نزدیک ابن عباس گفت: ما سورة الحشر؟ ابن عباس گفت: هی سورة بنی النضیر این سورة بنی النضیر است که جمله در شان و قصه ایشان فرو آمده و گفتهاند: قریظه و نضیر دو قبیله بودند از دو سبط بنی اسرائیل و هر دو جهودان بتپرست بودند، و کثرت و شوکت بنی النضیر بیشتر بود، و مسکن ایشان در نواحی مدینه بود، در دهی که آن را زهره میخواندند و نیز قلعهها و حصارهای محکم داشتند در نواحی مدینه، و از مدینه تا بمنازل و مساکن ایشان یک میل بود، و رئیس ایشان کعب اشرف بود و در عداوت رسول (ص) با کفّار عرب همداستان بودند و منافقان ایشان را تربیت و تقویت میدادند و بر محاربت رسول (ص) و مؤمنان تحریض میکردند و شرح قصه ایشان آنست که: رسول خدا (ص) چون در مدینه شد، بنو النضیر از روی مصالحت پیش آمدند و عهد بستند که با یکدیگر قتال نکنند و هر کس بر جای خود ایمن نشیند رسول خدا (ص) این مصالحت از ایشان بپذیرفت و در آن روزگار غزای بدر پیش آمد که نصرت مسلمانان بود و ایشان گفتند: و اللَّه انّه النّبی الّذی وجدنا نعته فی التوریة لا تردّ له رایة، و اللَّه که وی آن پیامبر است که مانعت و صفت وی در تورات خواندهایم و نتواند بود که کسی بر وی ظفر یابد یا رایت اقبال وی کسی بیفکند. پس دیگر سال در غزای احد چون هزیمت و شکستگی بر مسلمانان افتاد، ایشان در کار رسول (ص) بشک افتادند و از آن کلمات که پیشین سال گفته بودند باز گشتند و عداوت را میان بستند و نیز نامه قریش از مکه بایشان رسید، بتهدید و وعید، که شما محمد را بپذیرفتید و با وی عقد مصالحت بستید اگر شما با وی قتال نکنید، ناچار ما با شما قتال کنیم. پس کعب اشرف با چهل سوار جهود برنشست و روی به مکه نهادند و در مسجد حرام برابر کعبه با قریش عهد کردند و پیمان بستند که در عداوت رسول (ص) و قتال با وی دست یکی دارند و خلاف نکنند. کعب اشرف با قوم خود به مدینه باز آمد و جبرئیل امین (ع) رسول (ص) را خبر داد از آن عهد و پیمان که در مکه میان ایشان رفت و رسول را قتل کعب اشرف فرمود. و رسول محمد مسلمه را فرستاد بخانه کعب اشرف و او را کشت و قصه قتل وی در سورة النساء بشرح رفت. پس از آنکه کعب اشرف کشته شد، رسول (ص) با لشگر اسلام روی نهاد بحرب بنی النضیر و ایشان را دید بر قتل کعب مجمع ساخته و بر نایافت وی جزع نموده و نوحه در گرفته، چون رسول (ص) را دیدند و لشگر اسلام، گفتند: یا محمد واعیة علی اثر واعیة و باکیة علی اثر باکیة یا محمد درد بر دردی نهی و حسرت بر حسرت میافزایی. بگذار تا نخست برنایافت مهتر خویش بگرییم و آن گه هر چه فرمایی فرمانبردار باشیم رسول (ص) فرمود: «اخرجوا من ارض المدینة» ,
لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الآیة...: مفهوم این آیت صفت و سیرت مهاجر انست که غریبان این سرایاند و شهیدان آن سرای، سلاطین دولتاند و در خانه ایشان نانی نه، امیران مملکتاند و در بر کهنهای نه، آفتاب رویان قیامتاند و درین سرای از هیچ جانب روی نه، آتش دلاناند و شرر ایشان را دودی نه، درد زدگانند و جراحت ایشان را درمانی نه، مسافراناند و راه ایشان را پایانی نه، همه در کوره بلا گداخته و بازخواستی نه. و با اینهمه نعره عاشقی ایشان در ملکوت افتاده که جان برای گوی میدان تو داریم. هر کجا خواهی میانداز. تو نظاره ما باش و با ما هر چه خواهی میکن. ,
2 جانی دارم بعشق تو کرده رقم خواهیش بشادی کش و خواهیش بغم
3 بعینیک ما یلقی الفؤاد و ما لقی و للحبّ ما لم یبق منه و ما بقی
مصطفی (ص) گوید: ما مهتر کلّیت عالم ایم و بهتر ذرّیت آدم، و ما را بدین فخر نه. شربتهای کرم بر دست ما نهادند و هدیّههای شریف بحجره ما فرستادند و لباسهای نفیس در ما پوشیدند و طراز اعزاز بر آستین ما کشیدند، و ما را بدان همه هیچ فخر نه. مهترا پس اختیار تو چیست و افتخار تو به چیست؟ گفت: اختیار ما آنست و افتخار ما بدانست که در روزی ساعتی خلوتی جوییم و با این فقرای مهاجرین چون بلال و صهیب و سلمان و عمّار ساعتی حدیث او گوئیم: ,
قوله تعالی: لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ بیّن اللَّه تعالی انّ الفیء لمن هو، و التّقدیر: کی لا یکون ما افاء اللَّه علی رسوله دولة بین الاغنیاء منکم و لکن یکون للفقراء المها جرین، الّذین تولّوا الدّیار و الاموال و الاهلین و العشائر فخرجوا حبّا للَّه و رسوله و اختاروا الاسلام علی ما کانوا فیه من الشدّة حتی کان الرّجل یعصب الحجر علی بطنه لیقیم صلبه من الجوع و کان یتّخذ الحفیرة فی الشّتاء ماله دثار غیرها. قال سعید بن جبیر: کان ناس من المهاجرین لاحد هم الذّار و الزّوجة و العبد و النّاقة یحجّ علیها و یغزو فنسبهم اللَّه الی انّهم فقراء و جعل لهم سهما فی الزّکاة. یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ ای یطلبون رزقا من اللَّه و هو الغنیمة. وَ رِضْواناً. ای: مرضات ربّهم بالجهاد فی سبیله مع رسوله. ,
وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بمجاهدة الاعداء أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ فی ایمانهم و وفوا بعهود هم و عقود هم مع اللَّه هؤلاء المهاجرین الّذین اخرجهم المشرکون من مکة و کانوا نحوا من مائة رجل و صحّ عن رسول اللَّه (ص) انّه کان یستفتح بصعالیک المهاجرین و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنّور التّام یوم القیامة تدخلون الجنّة قبل الاغنیاء بنصف یوم و ذلک مقدار خمسمائة عامّ» ,
ثمّ ذکر الانصار فقال: وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ ای لزموا المدینة و دورهم بها، وَ الْإِیمانَ منصوب بفعل مضمر یعنی: و قبلوا الایمان و آثروه و قیل: معناه لزموا المدینة و مواضع الایمان و ذکر النقاش انّ الایمان اسم المدینة سمّاها النبی (ص) به. مِنْ قَبْلِهِمْ ای من قبل قدوم المهاجرین علیهم اتّخذوا فی دورهم المساجد بسنتین ربّوا الاسلام کما یربّی الطّیر الفرخ و عن انس قال: قال رسول اللَّه (ص): «آیة الایمان حبّ الانصار، آیة النّفاق بغض الانصار» ,
و عن زید بن ارقم قال: قال رسول اللَّه (ص): «اللّهم اغفر للانصار و لابناء الانصار و ابناء ابناء الانصار» ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. ای صیقل آئینه یقین، ای حلقه در سرای قدم، ای کیمیای دولت کلمات، ای علم لشگر قرآن، ای مرغی که پر و بالت از قدم، و منقار از مشیّت، مخلب از حکمت، از هواء فردا نیّت در آمده و بر شاخ قدس آشیان نهاده و صد هزار و اند هزار مرغ نبوّت بزیر آورده و در عالم احکام گذاشته که رائی؟ تا آستانش ببوسیم! یا که باشی؟ تا از تو نشانی جوییم! در کدام بادیهای؟ تا جانها در آن بادیه در طلب تو نفقت کنیم!: ,
2 بسیار خلایقاند جویان رهت کشته شده عالمی بهول سپهت
3 تا برمه چارده نهادی کلهت بینم کله ملوک در خاک رهت.
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ بر ذوق جوانمردان طریقت، تسبیح اینجا سباحت اسرار دوستانست در بحار اجلال حق، ایشان که در بحر نور اعظم غوص میکنند و جواهر توحید بیرون همیآرند و در سلک ایمان میکشند جوانمردانی که قدم بر بساط قرب دارند بحدّ اتّحاد رسیده و دویی برخاسته دست اغیار از ایشان کوتاه شده و سرهاشان بر حقائق حق مطلع شده، از علائق و خلائق ببریدند تا مجاور کعبه وصال گشتند بوسائط و شرایط بگذشتند تا معتکف کوی اقبال شدند. ,