بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که سزاوار است. در ذات بینظیر و در صفات بییار است. در کامرانی با اختیار و در کارسازی بیاختیار است. ,
فضایح زلّات را غفّار و قبایح علّات را ستّار است. عاصیان را آمرزگار و با مفلسان نیکوکار است. ,
3 آرنده ظلمات و برآورنده انوار است، بیننده احوال و داننده اسرارست. آن را صنما که با وصالت کار است
4 با رنگ رخ تو لاله بیمقدار است با بوی سر زلف تو عنبر خوارست
قوله تعالی: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا، هنگام نیامد اینان را که بگرویدند، أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ، که آگاه شود و فرو ماند دلهای ایشان یاد و سخن خدای را، وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ، و آنچه فرو فرستاد از پیغام راست درست، وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ و هنگام نیامد گرویدگان را که همچون ایشان نباشند که ایشان را توریة و انجیل دادند پیش از این، فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ، دراز شد ور ایشان درنگ و روزگار و فرا گذاشت، فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ، تا دلهای ایشان سخت شد، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (۱۶) و بیشتر آنان آناند که کافر شدند از طاعت و از ایمان بیرون. ,
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، بدانید که اللَّه زنده میکند زمین را پس مرگ آن، قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ، پیدا کردیم نشانها، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (۱۷)، تا مگر دریابید. ,
إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ، ایشان که صدقه دهندگانند مردان و زنان، وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً، و وام مینهند باللّه وامی نیکو، یُضاعَفُ لَهُمْ، آن ایشان را توی بر توی کنند در پاداش، وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ (۱۸) و ایشانراست مزدی نیکو. ,
وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، و ایشان که بگرویدند بخدای و فرستادگان او، أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ ایشانند آن راست سخنان راست ایمانان، وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ، و شهیدان بنزدیک خداوند خویش، لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ، ایشانراست مزد ایشان و روشنایی ایشان، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا، و ایشان که کافر شدند و سخنان ما دروغ شمردند، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ (۱۹) ایشان دوزخیاناند. ,
قوله: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ، الآیة. فرمان درگاه عزت است و خطاب حضرت الهیت بساکنان سرای آدمیت و خویشتن بینان عالم انسانیت که هنوز گاه آن نیامد که عمامه خواجگی از سر بنهند و جامه خویشتن بینی از تن برکشند و خود را بر عتبه عبودیت بنعت مذلت بیفکنند و حق ما را گردن نهند. ,
نمیدانند که خود بینان و عادت پرستان را بر درگاه ما آبرویی نیست و از الطاف کرم ایشان را هیچ نصیبی نیست. ,
3 دور باش از صحبت خودپرور عادتپرست بوسه بر خاک کف پای ز خود بیزار زن
آنها که دلهاشان از خشوع و خضوع خالی است و در سر سودای عجب و بازمانه تکبر است، چون ستارگانند که بآفتاب در روشنی شرکت میجویند، لا جرم هم چنان که چون، آفتاب از مطلع خود سر بر زند ستاره نقاب نومیدی و برقع خجالت در روی کشد، ور ظهور نور خود تبری کند، همچنین خویشتن بین که تکیه بر پنداشت و غرور خود کند و با اعمال و اقوال خود نگرد چون آفتاب جلال الهیت از برج کمال صمدیت طالع گردد، روی در نقاب خجالت کشد و انگشت تحیر بدندان تحسر گیرد و معلومش گردد که بدست وی جز باد نیست. و آن درویش دلریش بیخویش، شکسته عجز و گرفته ذل، بدل خاشع و بتن خاضع، از دعوی بیزار شده و از خویشتن برهنه آمده، مثل وی مثل آن ذره است که چون آفتاب از مطلع خود برآمده، وی بصفت عجز و نعت تذلل پیش آفتاب به خدمت آید لا جرم آفتاب بحکم کرم از نور خود خلعتی در وی پوشاند تا در آن نور و ضیا بر دیدهها روشن گردد. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
سَبَّحَ لِلَّهِ بپاکی و بیعیبی بستود و نام برد خدای را، ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ هر چه در آسمانهاست و در زمینهاست، وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۱) و اوست آن توانا، دانا. ,
لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ او راست پادشاهی آسمانها و زمینها، یُحْیِی وَ یُمِیتُ زنده میکند و میمیراند وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲) و اوست بر همه چیز توانا. ,
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ اوست آن پیشین و پسین، وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ و آشکارا و نهان، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۳) و او بهمه چیز داناست. ,
این سورة الحدید بیست و نه آیت است و پانصد و چهل کلمه و دو هزار و چهارصد و هفتاد و شش حرف، جمله بمدینه فرود آمده است. ,
مفسران آن را مدنی شمردند، مگر کلبی که او این سورة از مکیات شمرد و در این سورة هیچ ناسخ و منسوخ نیست. ,
و در فضیلت سورة روایت کند ابی کعب از مصطفی (ص) قال من قرأ سورة الحدید کتب من الذین آمنوا باللّه و رسوله. ,
قوله: سَبَّحَ لِلَّهِ در قرآن ذکر تسبیح بچهار لفظ بیاید: بلفظ مصدر و ماضی و مستقبل و امر، مصدر آن است که گفت: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری، ماضی آن است که گفت: سبح للَّه مستقبل آنست که: یسبح للَّه امر آنست که: سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ. ,
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا، علماء تفسیر مختلفاند، در سبب نزول این آیة، مقاتل و کلبی گفتند در شأن منافقان فرو آمد بعد از هجرة بیک سال، منافقان از سلمان درخواست کردند که ما را از تورات سخنی گوی که در تورات عجائب است، بجواب ایشان آیة فرود آمد که نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ، سلمان ایشان را گفت القرآن احسن من غیره قرآن از همه نیکوتر و با بیانتر، چه حاجت است بغیر قرآن، ایشان مدتی فرو گذاشتند باز دیگر همان سؤال کردند از سلمان و بجواب ایشان آیت فرود آمد که اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ، نیکوتر سخنی که اللَّه از آسمان فرو فرستاد این قرآن است. ,
ایشان یک چند از این سؤال خاموش گشتند، آن گه سیم بار همین درخواست کردند از سلمان که: حدّثنا عن التوریة فان فیها العجائب، این آیة فرود آمد: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ، یعنی اما حان لهم وقت الاخلاص و قد ظهرت لهم الآیات و المعجزات، این منافقان که ایمان بظاهر آوردهاند بر زبان، بیاخلاص دل، هنوز وقت آن نیامد که دلهاشان باخلاص ایمان آرد و سر بر خط قرآن نهند که فرستاده خداست براستی و درستی. ,
ابن عباس و جماعتی گفتند که عتابی است که از اللَّه تعالی بمؤمنان صحابه فرود آمد بعد از نزول قرآن بسیزده سال از آنک طبیعت فراوان و خنده و نشاط لختی در ایشان پدید آمد و عبد اللَّه مسعود گفت: ما بین اسلامنا و بین ان عوتبنا بهذه الایة الا اربع سنین و قد روی سبع سنین، و المعنی ا لم یحن للذین آمنوا ان تخشع و ترقّ و تتواضع و تلین قلوبهم لذکر اللَّه، وَ ما نَزَلَ قرأ نافع و حفص عن عاصم: نزل بالتخفیف و قرأ الباقون بالتشدید مِنَ الْحَقِّ و هو القرآن تقول انی وقت کذا یأنی آناء و اینا و آن یأین مثل حان یحین و الخشوع هو الخبوع و الخضوع و اصله الاتضاع للحق مع الخلق و اخبات القلب و سمی اللَّه الارض خاشعة و الأبصار خاشعة یوم القیامة وَ لا یَکُونُوا یعنی و ان لا یکونوا محله نصب بالعطف علی تخشع و قرأ یعقوب بروایة رویس «و لا تکونوا» بالتاء علی النهی ای لا تکونوا ایها المؤمنون کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ و هم الیهود و النصاری، فطال علیهم الامد ای الزمان بینهم و بین انبیائهم فقست قلوبهم، و المعنی ان اللَّه عز و جل ینهی المؤمنین ان یکونوا فی صحبة القرآن کالیهود الذین قست قلوبهم یعنی لما طال علیهم الدهر. ,
روی ان ابا موسی الاشعری بعث الی قرّاء البصرة فدخل علیه ثلاثمائة رجل و قد قرءوا القرآن فقال انتم خیار اهل البصرة و قرّاؤهم فاتلوه و لا یطولنّ علیکم الامد فتقسو قلوبکم کما قست قلوب من کان قبلکم. ,