قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، ایشان که کافر شدند و از راه اللَّه برگشتند، أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (۱) اللَّه کردار ایشان همه باطل کرده، الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، و ایشان که بگرویدند و کارهای نیک کردند، وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ، و ایمان آوردند بآنچه فرو فرستاده آمد بر محمد (ص)، وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ، و آن سخن راست است و از خداوند ایشان، کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ، اللَّه بشست از ایشان گناهان ایشان، وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (۲)، و همه کار ایشان باز ساخت و راست کرد. ,
ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ، آن از بهر آنست که کافران به بیهوده و باطل پی بردند، وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ و گرویدگان براستی و نامه درست از خداوند خویش میبردند، کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ (۳) همچنین پیدا میکند اللَّه مردمان را سانها و صفتهای ایشان. ,
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا، هر گاه که کافران بینند، فَضَرْبَ الرِّقابِ، بر شما بادا بگردنها زدند، حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ، تا آن گه که ایشان را بسیار کشتید، فَشُدُّوا الْوَثاقَ، آن گه که میگیرید اسیر و سخت میبندید، فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ پس آن گه یا سپاس مینهید و میگذارید، وَ إِمَّا فِداءً، یا میباز فروشید، حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها، تا جنگ ساخت خویش بنهد از دست، ذلِکَ، چنین است، وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ، و اگر اللَّه خواهد بلا و کین ستاند از دشمنان خویش بیغازیان، وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ، لکن خواست که شما را بیکدیگر بیازماید، وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، و ایشان که بکشتند ایشان را در جنگ با دشمنان خدای، فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ (۴) اللَّه کردار ایشان باطل نکند. ,
این سورة دو هزار و سیصد و چهل و نه حرف است و پانصد و سی و نه کلمت و سی و هشت آیت. خلافست میان علماء تفسیر که این سورة مکی است یا مدنی. ,
سدّی و ضحاک گفتندی مکی است، مجاهد گفت مدنی است. ابن عباس گفت و قتاده مدنی است مگر یک آیت: وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً. میگویند این آیت آن روز فرو آمد که از مکه بیرون آمد بهجرت، رسول خدا (ص) با مکه مینگریست و اندوه مفارقت وطن در دل وی اثر میکرد، تا رب العزة تسلی دل وی را این آیت فرستاد. و در این سوره دو آیت منسوخ است: یکی فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ الی قوله: فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً این منسوخ است بآن آیت که در سورة الانفالست گفت: فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ. ,
آیت دیگر: وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ، منسوخ است بقوله: إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ، و در فضیلت سورة، ابی کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة محمد کان حقا علی اللَّه ان یسقیه من انهار الجنة. ,
قوله: الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ. ای امتنعوا عن الایمان صدودا و صدوا الناس عن الایمان صدا، أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ای ابطلها فلم یقبلها. ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. ,
الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ، ایشان که کافر شدند و از راه اللَّه برگشتند، أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ (۱) اللَّه کردار ایشان همه باطل کرده، الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، و ایشان که بگرویدند و کارهای نیک کردند، وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ، و ایمان آوردند بآنچه فرو فرستاده آمد بر محمد (ص)، وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ، و آن سخن راست است و از خداوند ایشان، کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ، اللَّه بشست از ایشان گناهان ایشان، وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (۲)، و همه کار ایشان باز ساخت و راست کرد. ,
ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ، آن از بهر آنست که کافران به بیهوده و باطل پی بردند، وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ و گرویدگان براستی و نامه درست از خداوند خویش میبردند، کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ (۳) همچنین پیدا میکند اللَّه مردمان را سانها و صفتهای ایشان. ,
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا، هر گاه که کافران بینند، فَضَرْبَ الرِّقابِ، بر شما بادا بگردنها زدند، حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ، تا آن گه که ایشان را بسیار کشتید، فَشُدُّوا الْوَثاقَ، آن گه که میگیرید اسیر و سخت میبندید، فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ پس آن گه یا سپاس مینهید و میگذارید، وَ إِمَّا فِداءً، یا میباز فروشید، حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها، تا جنگ ساخت خویش بنهد از دست، ذلِکَ، چنین است، وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ، و اگر اللَّه خواهد بلا و کین ستاند از دشمنان خویش بیغازیان، وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ، لکن خواست که شما را بیکدیگر بیازماید، وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، و ایشان که بکشتند ایشان را در جنگ با دشمنان خدای، فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ (۴) اللَّه کردار ایشان باطل نکند. ,
قوله تعالی: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، ای اعلم خبرا یقینا ما علمته نظرا و استدلالا یا محمد آنچ بنظر و استدلال دانستهای از توحید ما، بخبر نیز بدان و یقین باش که اللَّه یگانه و یکتاست. یگانه در ذات و یگانه در صفات، بری زعلات، مقدس از آفات، منزّه از حاجات، نامور پیش از نامبران، و راست نامتر از همه ناموران، خدای جهان و جهانیان، دارنده آفریدگان و فراخ بخشایش در دو جهان. ,
و قیل معناه فاعلم یا محمد انه لیس شیء فضله کفضل لا اله الا اللَّه، فاذکر لا اله الا اللَّه و اثبت علی قول لا اله الا للَّه بدان یا محمد که هیچیز آن شرف و فضیلت ندارد که کلمه لا اله الا اللَّه دارد. یاد کن این کلمه را و آن را محکم دار و بر آن ثابت باش. ,
روی ابو هریرة عن النبی (ص) انه قال جدّدوا ایمانکم قالوا یا رسول اللَّه کیف نجدد ایماننا قال: اکثروا من قول لا اله الا اللَّه و روی انه قال (ص): جددوا الاسلام بلا اله الا اللَّه و روی انه (ص) بعث معاذ بن جبل الی اهل الیمن فاوصاه و قال انکم ستقدمون علی اهل کتاب فان سألوکم عن مفتاح الجنة فقل لا اله الا اللَّه. و عن ابی هریرة قال: قیل یا رسول اللَّه من اسعد الناس بشفاعتک یوم القیمة قال: اسعد الناس بشفاعتی یوم القیمة، من قال لا اله الا اللَّه خالصا من قبل نفسه. ,
و روی انه قال (ص) اقول یا رب شفعنی فیمن قال: لا اله الا اللَّه فقال یا محمد لیس ذلک لک و عزتی و کبریایی و عظمتی لا ادع فیها احدا یشهد ان لا اله الا اللَّه الا اخرجته منها. ,
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوندی قادر و قاهر و دیان، واحد و وحید در نام و در نشان، یکی یگانه یکتا از ازل تا جاودان، رحمن است دارنده جهان و پروراننده جهانیان، دوستان و دشمنان. رحیم است بمؤمنان و نوازنده ایشان در دو جهان، بنگاشت از کل صورت انسان و برگزید او را بر همه آفریدگان. ,
همه را هست کرد در این سرای بلا و امتحان. پس بحکمت اختلاف او کند میان ایشان، یکی گریان، یکی خندان، یکی شادان یکی با غم و احزان، یکی نواخته فضل، آراسته معرفت و ایمان، یکی خسته عدل آلوده کفر و طغیان، فردا برستاخیز همه را جمع کند. آدمیان و پریان همه را جزا دهد بکردار ایشان، مؤمنانرا احسان و رضوان و غفران، کافران را انکال و اغلال، زقوم و قطران. رب العالمین در ابتداء این سورة هر دو گروه را یاد کرد و مآل و مرجع ایشان پیدا کرد، فرمود: الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ. وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ فردا برستاخیز هر که سر از خاک حسرت برآرد چنان برآرد که بخاک فرو شده. ,
المؤمن علی ایمانه و المنافق علی نفاقه، یکی را میارند با هزاران کرامت و انواع لطافت. طیلسان سعادت بر کتف مفاخرت افکنده و ایمان و معرفت و اخلاص گرد بر گرد مرکب او درآمده و دست در فتراک دولت او زده و این منشور اقبال در پیش او داشته که: سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ. یکی را در ضحضاح ظلمت نفس خود بمانده کفران و طغیان و عصیان گرد او درآمده و در عرصات سیاست این ندا برو زده که: وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ بنده مؤمن اگر او را خود این شرف بودی و این کرامت که رب العزة میفرماید: ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُمْ. او را شرف تمام بودی که میفرماید جل جلاله من یار مؤمنانم و کافران را نه. من دوست مؤمنانم و کافران را نه. دوست کافران طاغوت است که در دنیا او را پرستیدند و دوست داشتند چنانک فرمود: وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ نتیجه دوستی و پرستش طاغوت آنست که در دنیا ایشان را از نور معرفت با ظلمت کفر برد تا در عقبی از روشنایی بهشت با تاریکی دوزخ افتادند. کافران را چنین فرمود که أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ. و مؤمنانرا فرمود: نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ ای مؤمن موحد، ای درویش دل ریش، ای رنج و بلاء دنیا بسی کشیده، ای در بیکامی و بینوایی روز بسر آورده و اندوه شادی دین اسلام در برگرفته، باش تا فردا که رستاخیز بپای شود و سیاست و عظمت جباری بر خلق ظاهر گردد و این قوالب و اشباح و این اجزاء و اعضاء متفرق و این تنهای خراب شده و صورتهای از هم جدا گشته و این اشخاص ریزیده و ذره در عالم پراکنده شده همه را در عرصات قیامت جمع کند. ,
در آن موقف هیبت و در آن صفصف قهر بدارد و جبّار وار بخودی خود خطاب فرماید نامهای خود را بشنواند فرماید: انا اللَّه، انا الرحمن، انا الملک، انا القدّوس، انا السلام، انا المؤمن، انا المهیمن، انا العزیز، انا الجبار، انا المتکبر، انا الذی ابدأت السماء و لم تک شیئا، انا الذی اعیدها، این الملوک و الجبابرة. ,
قوله تعالی: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ بدان که این کلمه توحید مایه دین است و اسلام را رکن مهین است. حصار امانست و شعار اهل ایمان است و مفتاح جنانست.، بیگفتار این کلمه نه اسلامست نه سلامست. بیپذیرفتن این کلمه، نه ایمانست نه امانست. تا بزبان نگویی در دنیا سلامت نیست، تا بدل نپذیری در عقبی کرامت نیست، هر که در حمایت این کلمه بزرگوار آمد در سراپرده امان خدای جبار آمد. مردی که هفتاد سال در کفر و شرک بوده و در وهده ضلالت و غوایت افتاده و در تعذیب خذلان و هجران مانده، چون روی بقبول دین اسلام آرد و این کلمات بزبان بگوید و بدل بپذیرد آن شرک و کفر وی همه نیست گرداند و در تاوش برق این کلمات در صدر توحید بر بساط امن بنشیند. پس آن کس که بیگانه است و میخواهد که در سرای آشنایی آید، مفتاح وی این کلمات است و آن آشنا که در حظیره اسلامست و خواهد که از کوره صورت درگذرد و بمناهج معانی رسد ابتداء وی گفتار این کلمات است و آن کس که خواهد از حجره رسم و نهاد خود هجرت کند بدرقه راه وی حقایق این کلمات است. ,
معانی اوراق آدم و صحف شیث و ابراهیم و توریة موسی و انجیل عیسی و زبور داود و فرقان محمد (ص)، آن جمله در ضمن این حروف و کلماتست. ,
آدم صفی که بدیع قدرت و صنیع فطرت و نسیج ارادت بود، در نخستین منزل وجود در صدر دولت بر تخت بخت نشست و مسجود مقربان گشت. از بهر آنکه ترنم حال پاک وی در طنین انس این کلمات بود. ,
ادریس که از وهده ظلمت خاک، بسرای پاک توانست شد، معتصم وی این کلمات بود. نوح شکور که در سفینه نجات سلامت و کرامت یافت، بعصمت و حشمت این کلمات بود. خلیل که آتش گاه دشمن بر وی بوستان انس و روضه قدس گشت، از روح نسیم و فوح شمیم این کلمات بود. موسی کلیم که از زحمت و ظلمت مجاورت فرعون برست و راه مکالمت و مناجات حق بر وی روشن گشت از تاوش برق این کلمات بود. ,
قوله تعالی: فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، میدان که نیست خدای مگر اللَّه وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ، و آمرزش میخواه گناه خویش را، وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، و مردان و زنان گرویدگان را، وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْواکُمْ (۱۹) اللَّه میداند گردیدن شما و بنگاه شما. ,
وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا، گرویدگان میگویند، لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، چرا سورتی فرو نمیفرستند از قرآن، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ، و چون سورتی بر جای بداشته فرو فرستاده آید، وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ، و در آن سورة کشتن کردن با دشمنان یاد کرده، رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، ایشان را بینی که در دل ایشان شک و گمانست، یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ مینگرند در تو، نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ چنانک نگرد کسی که مرگ برو درآمد، فَأَوْلی لَهُمْ (۲۰) نزدیک آمد بایشان آنچه میترسند از آن. ,
طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ، فرمانبرداری باید و سخنی پسندیده و بچم و اندام، فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ چون کار فرا کار نشیند و کاری با دید آید از کردگار، فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ اگر راست میرفتند با اللَّه، لَکانَ خَیْراً لَهُمْ (۲۱) ایشان را که بودید. ,
فَهَلْ عَسَیْتُمْ، چه میپندارید و در سر چه میدارید، إِنْ تَوَلَّیْتُمْ، که اگر روزی ولایتداران باشید و جهانداران و پادشاهان، أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ، که در زمین تباهی کنید و جهانیان را دو گروه کنید، وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ (۲۲)، و خویشاوندیها ببرید. ,