این سورة الدخان هزار و چهارصد و سی و یک حرف است و سیصد و چهل و شش کلمة و پنجاه و نه آیت. جمله بمکه فروآمد. جمهور مفسران آن را در مکیات شمرند. و در این سورة ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت در آخر سورة: فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ این یک آیت منسوخ است بآیت سیف و در فضائل این سورة ابو هریره روایت کند از مصطفی (ص) فرمود: هر که سورة الدخان شب آدینه برخواند، بامداد که بر وی روشن شود هفتاد هزار فرشته از بهر وی استغفار کنند، گناهان وی را آمرزش خواهند. ,
و بروایت ابو امامه مصطفی (ص) فرمود: هر که شب آدینه سورة الدخان برخواند یا روز آدینه بنی اللَّه له بیتا فی الجنة. ,
حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ اختلفوا فی جواب القسم، قیل جوابه مقدم، ای و الکتاب المبین حم ما هو کائن و قیل جوابه قوله: إِنَّا أَنْزَلْناهُ و هو الاصح و المعنی انا انزلنا القرآن فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ و هی لیلة القدر انزله جملة فی لیلة القدر من اللوح المحفوظ الی السماء الدنیا ثم نزل به جبرئیل علی النبی (ص) نجوما فی عشرین سنة. و قیل انزل فی لیلة القدر ما یحتاج الیه فی طول السنة الی قابل. و قیل کان بدو انزاله فی لیلة القدر. و قیل إِنَّا أَنْزَلْناهُ یعنی جبرئیل علیه السلام ینزل فی لیلة القدر. ,
و قیل انا انزلناه الی الارض و معه الملائکة جم غفیر. قال عکرمة: اللیلة المبارکة لیلة النصف من شعبان انزل اللَّه جبرئیل الی السماء الدنیا فی تلک اللیلة حتی املی القرآن علی الکتبة و سماها مبارکة لانها کثیرة الخیر و البرکة لما ینزل فیها من الرحمة و یجاب فیها من الدعوة، و فی الخبر الصحیح عن رسول اللَّه (ص) قال ینزل اللَّه جل ثناؤه لیلة النصف من شعبان الی السماء الدنیا فیغفر لکل نفس الا انسانا فی قبله شحناء او مشرکا باللّه. ,
وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ یعنی مؤمنی بنی اسرائیل، عَلی عِلْمٍ منا باستحقاقهم ذلک و قیامهم بالشکر علیه، عَلَی الْعالَمِینَ ای عالمی زمانهم فجعلنا فیهم الکتاب و النبوة و الملک و قیل: اخترناهم علی جمیع العالمین بما جعلنا فیهم من کثرة الانبیاء و هذه خاصة لهم لیست لغیرهم. ,
وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ یعنی من الحسنات و السیئات المذکورة فی سورة الاعراف: وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ. فالحسنات: المنّ و السلوی و الماء المنبجس من الحجر بعد الخلاص من فرعون. و السیئات: ما کانوا یلقون، من ذبح اولادهم و استحیاء نسائهم و تعذبتهم. ,
قال ابن زید: ابتلاهم بالرخاء و الشدة کقوله: وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً إِنَّ هؤُلاءِ یعنی اهل مکة، لَیَقُولُونَ. ,
إِنْ هِیَ ای ما هی، إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولی ای لا موتة الا هذه التی نموتها فی الدنیا ثم لا بعث بعدها. و هو قوله: وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ ای بمبعوثین بعد موتنا. ,
قوله: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ عَلَی الْعالَمِینَ اخترناهم علی علم بمحبّة قلوبهم لنا مع کثرة ذنوبهم فینا، و اخترناهم علی علم مما نودع عندهم من اسرارنا و نکاشفهم به من حقائق حقنا. هر چند که نزول این آیة علی الخصوص، مؤمنان بنی اسرائیل راست، اما از روی فهم، بر طریق اشارت، تشریف فرزند آدم است علی العموم، و تفضیل ایشان بر همه آفریدگان، چنان که جای دیگر فرمود: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ، میگوید ایشان را که برگزیدیم نه بغلط گزیدیم، که بعلم پاک گزیدیم و بدانش تمام دانستیم که از همه آفریدگان سزاء گزیدن ایشانند از آن گزیدیم. اختیار ما بعلم و ارادت ماست بیعلت، نواخت ما بفضل و کرم ماست بیسبب، آن را که خواهیم، گزینیم و نوازیم و کس را بر فعل ما چون و چرانه، و آن را که خواهیم، رانیم و سوزیم و بر حکم ما اعتراض نه. ,
آن روز که دائره تکوین برین شخص کاین کشید، خطاب کرد که شخصی میآفرینم که هرگز چنین نیافریدهام، نه آنکه در قدرتم مستحیل است، لکن غیرت، عنان قدرت فرو گرفت، عبارت این آمد که: و الزمهم کلمة التقوی و کانوا احق بها و اهلها. ای جوانمرد در قدرت چون ما را صد هزار آفریدن بلحظتی روا است، اما از روی محبت و غیرت نه رواست، زیرا که سرّ محبت بیکیفیت، علی الخصوص ماراست، یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا کدام خلعت ما را نداد کدام تشریف که ما را ارزانی نداشت، کدام لطف که در جریده کرم بنام ما ثبت نکرد. ,
مقرّبان درگاه عزت و ساکنان حضرت جبروت، انگشت تحیر در دهان تعجب گرفته، که شگرف کاری و عجب حالی که خاکیان را برآمد. نواختگان لطف اواند، برکشیدگان عطف اواند، عارفان بتعریف اواند، مشرّفان بتشریف اواند، و اصلان بایصال اواند، نازان بوصال اواند. نرگس روضه جود ایشانند، سرو باغ وجود ایشانند، حقه درّ حکمت ایشانند، نور حدقه عالم قدرت ایشانند، خالق بینظیر یکی است و مخلوق بینظیر ایشانند، احسن الخالقین یکی است، احسن المخلوقین ایشانند. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ عالم و آدم نبود، عرش و لوح و قلم نبود، بهشت و دوزخ نبود، که ایشان را بیایشان حدیث محبت بود که یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ. ,
4 سقیا بمعهدک الذی لو لم یکن ما کان قلبی للصبابة معهدا
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان ,
حم (۱) وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ (۲) باین نامه پیدا کننده حق از باطل إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ، ما فرو فرستادیم این نامه را در شبی با برکت خیر افزای، إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ (۳) که ما میآگاه کنیم خلق را باین نامه. ,
فِیها یُفْرَقُ درین شب حکم کنند و بر جای خویش بنهند، کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ (۴) هر فرمانی نیکو و کاری راست. ,
أَمْراً مِنْ عِنْدِنا بفرمان از نزدیک ما، إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ (۵) ما فرو فرستیم این شب فرشتگان خویش. ,
قوله تعالی: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی عِلْمٍ، برگزیدیم ایشان را بر دانشی بیغلط، عَلَی الْعالَمِینَ (۳۲) بر جهانیان. ,
وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ، و دادیم ایشان را از نشانها، ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ (۳۳) چیزهایی که در آن آزمایشی آشکارا بود. ,
إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ (۳۴) اینان میگویند. ,
إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولی، نیست مگر یک مرگ پیشین، وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ (۳۵) و ما برانگیزانیدنی نیستیم. ,
قوله تعالی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بنام او که آئین زبان ما ذکر او، قوت دل ما مهر او، بنام او که شاهد جان ما نظر او، روح روح ما یاد او، مبارک آن کس که مونسش نام او، عزیز آن کس که همراهش یاد او، و شاد آن دل که در آن دل مهر او، آباد آن زبان که بر آن زبان ذکر او، آزاد آن کس که بود وی در بند او، بزرگوار آن نفس که بر امید دیدار او. ,
الهی یادت چون کنم که من خود همه یادم، من خرمن نشان خویش فرا باد نهادم. الهی یادی و یادگاری و دریافتن خود، یاری. معنی دعوی صادقانی، فروزنده نفسهاء دوستانی، آرامدل غریبانی، چون در میان جان حاضری، از بیدلی میگویم که کجایی. جان را زندگی میباید، تو آنی. بخود، از خود ترجمانی. بحق تو بر تو، که ما را در سایه غرور ننشانی و بعز وصال خود رسانی. ,
3 اذا کنت قوت النفس ثم هجرتها فلم تلبث النفس التی انت قوتها
4 جان و جهانم تویی و گرت نبینم یکسر بد روز باد جان و جهانهم.