1 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان حم (۱) بحلم من بملک من.
تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ فرو فرستادن این نامه از خداست، الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (۲) آن تاونده دانا. ,
غافِرِ الذَّنْبِ آمرزنده گناه، وَ قابِلِ التَّوْبِ و پذیرنده بازگشت، شَدِیدِ الْعِقابِ سخت عقوبت، سخت گیر، ذِی الطَّوْلِ با بینیازی و نیکوکاری، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایی جز او، إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (۳) با اوست بازگشت. ,
ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ پیچ نیارد در سخنان اللَّه، إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا مگر ایشان که کافر شدند، فَلا یَغْرُرْکَ مفریبا ترا، تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ (۴) گشتن ایشان ایمن در جهان. ,
این سوره را سورة المؤمن خوانند از بهر آنکه درین سوره ذکر مؤمن آل فرعون است، چهار هزار و نهصد و شصت حرف است و هزار و صد و نود و نه کلمت و هشتاد و پنج آیت. و بقول ابن عباس جمله سوره به مکه فروآمد. مجاهد و قتاده گفتند: سوره مکی است مگر دو آیت که به مدینه فرو آمد: إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ. ,
الی آخر الآیتین. حسن گفت: سوره مکی است مگر یک آیت: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ قال لان الصّلوات فرضت بالمدینة. و از منسوخات درین سوره سه آیت یکی: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ این قدر از آیت منسوخ است بآیت سیف، و کذلک قوله: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ، اول و آخر این آیت منسوخ است بآیت سیف سوم: فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ نسخ معنی الحکم فی الدنیا بآیة السیف. و فی الخبر عن النبی (ص) قال: «ان لکلّ شیء ثمرة و ان ثمرة القرآن ذوات حامیم هی روضات حسنات مخصبات متجاورات فمن احبّ ان یرتع فی ریاض الجنة فلیقرأ الحوامیم». ,
و قال (ص): «الحوامیم دیباج القرآن». ,
و قال ابن عباس: لکل شیء لباب و لباب القرآن الحوامیم و قال ابن مسعود: اذا وقعت فی آل حم یعنی فی جماعة الحوامیم وقعت فی روضات دمثات اتانق فیها. فامّا ما یختصّ بهذه السورة من الفضیلة ما روی ابی بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ حم المؤمن لم یبق روح نبی و لا صدّیق و لا شهید و لا مؤمن الا صلّوا علیه و استغفروا له». ,
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که قدر او بیمنتهاست و صحبت او با دوستان بیبهاست، در قدر نهان و در صنع آشکار است. بنام او که از مانندگی دور و از اوهام جداست، دل را بدوستی و خرد را بهستی پیداست. بنام او که نه در صفت او چون و نه در حکم چراست، در شنوایی و دانایی و بینایی یکتاست. ,
آن عزیزی گوید در مناجات: الهی در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست، چون تو مولی کراست و چون تو دوست کجاست، هر چه دادی نشانست و آیین فرداست، آنچه یافتیم پیغامست و خلعت برجاست، نشانت بیقراری دل و غارت جانست، خلعت وصال در مشاهده جلال چگویم که چون است. ,
3 روزی که سر از پرده برون خواهی کرد دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
4 گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد
قوله تعالی: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ بردارنده درجهها افزونی زبر یکدیگر بندگان را خداوند عرش است، یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ میافکند پیغام که زندگانی دلهاست از سخن و فرمان خویش، عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ برو که خواهد از بندگان خویش، لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ (۱۵) تا آگاه کند مردمان را از روز هم دیداری. ,
یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ آن روز که آشکارا باشند ایشان چشمها یکدیگر را، لا یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ پوشیده نماند بر اللَّه از ایشان هیچ چیز، لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ اللَّه گوید: که راست پادشاهی امروز؟ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (۱۶) هم خود گوید: اللَّه راست آن یگانه میراننده فروشکننده کم آورنده. ,
الْیَوْمَ تُجْزی و گوید امروز پاداش دهند، کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ هر تنی را بآنچه کرد، لا ظُلْمَ الْیَوْمَ ستم نیست امروز بر کس، إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ (۱۷) اللَّه آسان توان زود شمارست. ,
وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ آگاه کن ایشان را و بترسان از ان روز نزدیک آمده، إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ آن گه که دلها بر گلوها آید، کاظِمِینَ از بیم و اندوه، نفس خود فرو میگیرند، ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ ناگرویدگان را آن روز هیچ دوست نیست که ایشان را بکار آید، وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ (۱۸) و نه هیچ شفیع که بسخن او کار کنند. ,
قوله: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ رفیع بمعنی رافع است همچون سمیع بمعنی سامع، میگوید: بردارنده درجههای بندگان است زبر یکدیگر چه در دنیا چه در عقبی. در دنیا آنست که فرمود: وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ برداشت شما را از بر یکدیگر درجهها افزونی، یکی را بدانش یکی را بنسب یکی را بمال یکی را بشرف یکی را بصورت یکی را بصوت یکی را بقوّت. جای دیگر فرمود: وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا برداشتیم ایشان را زبر یکدیگر در عز و مال در رزق و معیشت یکی مالک یکی مملوک یکی خادم یکی مخدوم یکی فرمان ده یکی فرمان بر. اما درجات عقبی آنست که گفت: وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلًا سرای آن جهانی مه در کما بیشی و مه در افزونی دادن بر یکدیگر، هر که در دنیا بمعرفت و طاعت افزونتر در عقبی بحق نزدیکتر و کرامت وی بیشتر. مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت: «ان ادنی اهل الجنة منزلة لمن ینظر الی جنانه و ازواجه و نعیمه و خدمه و سرره مسیرة الف سنة و اکرمهم علی اللَّه من ینظر الی وجهه غدوة و عشیة». ,
و روی «ان اسفل اهل الجنة درجة لیعطی مثل ملک الدنیا کلها عشر مرار و انه لیقول: ای رب لو اذنت لی اطعمت اهل الجنة و سقیتهم لم ینقص ذلک مما عندی شیئا، و انّ له من الحور العین ثنتین و سبعین زوجة سوی ازواجه من الدنیا» ,
و روی «انّ اخس اهل الجنة درجة و لیس فیها خسیس رجل له قصر من یاقوتة حمراء له اربعة ابواب فباب تدخل منه الملائکة بالتحیة من عند اللَّه و باب تدخل علیه منه ازواجه من الحور العین و باب یدخل علیه منه خدمه من الولدان و باب ینظر منه الی وجه ربه تبارک و تعالی و هو اکرم الأبواب». ,
و قیل: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ای رافع السماوات بعضها فوق بعض. ,
قوله تعالی: رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ رافع الدرجات للعصاة بالنجاة و للمطیعین بالمثوبات و لذوی الحاجات بالکفایات و للاولیاء بالکرامات و للعارفین بالمراقبات و المنازلات. ,
بردارنده درجات بندگان است، هر یکی را بر مقامی بداشته و هر کسی را آنچه سزاست بدو داده. عاصیان را نجات، مطیعان را مثوبات، خواهندگان را کفایات، اولیا را کرامات، عارفان را مراقبات و منازلات. درجات مؤمنان و دوستان یکی امروزست یکی فردا، امروز بعلم و ایمان لقوله: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ و فردا در روضه رضوان، روح و ریحان، بجوار رحمان لقوله: هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ. امّا درجات اهل صورت فردا در بهشت دیگر است و درجات اهل صفت دیگر، زیرا که اهل صورت دیگراند و اهل صفت دیگر، اهل صورت در وادی تفرقتاند و اهل صفت در نقطه جمع، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ در عالم صورت بود، و آنچه مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: «المؤمنون کنفس واحدة» ,
در عالم صفت است. یکی از اجلاء عرب بنزدیک مصطفی (ص) در آمد و سؤال کرد که ما را در بهشت چه نهادهاند و درجات ما تا کجاست؟ ,
و این کس از اهل صورت بود، رسول خدا (ص) جواب داد که: «فیها انهار من ماء غیر آسن و فیها کذا و کذا» ,
قوله تعالی: وَ قالَ الَّذِی آمَنَ و آن مرد گرویده گفت: یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ ای قوم پی برید بمن، أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ (۳۸) تا راه نمایم شما را براه راستی. ,
یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ ای قوم این زندگانی این جهانی روزی فرا روزی بسر بردن است ناپاینده، وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ (۳۹) و آن جهانست سرای آرام و پاینده. ,
مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً هر که بدی کند، فَلا یُجْزی إِلَّا مِثْلَها پاداش ندهند. او را مگر هم چنان، وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً و هر که نیکی کند، مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی از نرینه و مادینه، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ و او گرویده بود، فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ ایشان آنند که در آرند در بهشت یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ (۴۰) روزی میدهند ایشان را در ان بهشت بیشمار. ,
وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاةِ ای قوم این چیست که مرا رسید و این چونست مرا که میخوانم شما را با رهایی، وَ تَدْعُونَنِی إِلَی النَّارِ (۴۱) و میخوانید شما مرا بآتش. ,
قوله: وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ یعنی مؤمن آل فرعون: اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ اقبلوا عظتی ابیّن لکم طریق السعادة و صلاح الامر و سبیل الهدی. الرّشاد و الرّشد و الرّشد الهدی، یقال: رجل رشید و راشد و رشاد. قال الشاعر: ,
2 انا فی امر رشاد بین غزو و جهاد
3 بدنی یغزو عدوّی و الهوی یغز و فؤادی
و یقال: فلان لغیر رشدة، اذا کان ولد الزنا. و قوله: وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ ای بصواب. ,
قوله تعالی: وَ قالَ الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ... الآیة تمامی سخن مؤمن آل فرعون است، نزدیک فرعون سخن بحق گفت و مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: «افضل الجهاد کلمة حقّ عند امیر جائر»، زبان موعظت بگشاد و ایشان را پند بلیغ داد گفت: یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ این دنیا پلی گذشتنی است و بساطی در نوشتنی، مرتع و لافگاه مدّعیان و بی سرمایگان، مجمع و بارگاه بیخطران و بیحاصلان. ,
صد هزاران تخت و رخت ملوک بینی بر خاک افکنده، صد هزاران تاج تاجداران بتاراج برداده، در هر زاویهای از خطّ عنبرین جوانان خرمنی نهاده، در هر گوشهای از گیسوی مشکین عروسان خرگاهی زده، و تو مسکین بیباکوار بر سر این خاکستان ویران قرار گرفته، و عاشق وار حلقه غلامی دنیا در گوش کرده و آن سرای سرور باین سرای غرور فروخته. اکنون دیده عقل بر گمار و بگوش هوش این ندای تهدید بشنو، اگر سمع پند شنو داری. ,
3 تا کی از دار الغروری سوختن دار السرور تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار
4 در جهان شاهان بسی بودند کز گردون ملک تیرشان پروین گسل بود و سنان جوزا گذار
قوله تعالی: وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی خداوند شما گفت مرا خوانید و فریاد رسی از من جویید، أَسْتَجِبْ لَکُمْ تا پاسخ کنم شما را، إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی ایشان که میگردن کشند از پرستش من، سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ (۶۰) آری در شوند در دوزخ بیچاره و خوار. ,
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ اللَّه اوست که شما را شب آفرید، لِتَسْکُنُوا فِیهِ تا آرام گیرید درو، وَ النَّهارَ مُبْصِراً و روز روشن آفرید تا بینید درو، إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ اللَّه با نیکوکاری است بر مردمان، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (۶۱) لکن بیشتر مردمان آزادی نمیکنند. ,
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ آن اللَّه است خداوند شما، خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ آفریدگار هر چیز، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایی جز او، فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ (۶۲) شما را از حق چون برمیگردانند؟ ,
کَذلِکَ یُؤْفَکُ هم چنان برمیگردانیدند، الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ (۶۳) ایشان که سخنان اللَّه را میمنکر شدند و از پذیرفتن آن میبازنشستند. ,