2 اثر از ۳۹- سورة الزمر- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳۹- سورة الزمر- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۳۹- سورة الزمر- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۳۹- سورة الزمر- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان‌ ,

تَنْزِیلُ الْکِتابِ فرو فرستادن این نامه، مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (۱) از اللَّه است آن توانای تاونده دانا. ,

إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ ما فرو فرستادیم بتو این نامه براستی، فَاعْبُدِ اللَّهَ پس اللَّه را پرست مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۲) پرستش وی را و دین وی را پاک دارنده از شک و نفاق. ,

أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ آگاه باشید که اللَّه راست سزا و واجب پرستش پاک از انباز گرفتن با او و بگمان بودن در یگانگی او و در سخن او، وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ و ایشان که فرود از اللَّه خدایان گرفتند، ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی‌ و میگویند نمی‌پرستیم ایشان را تا مگر نزدیک کنند ما را با اللَّه نزدیکی، إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ اللَّه داوری کند میان ایشان، فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ در آنچه ایشان در آن اختلاف میگویند إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی اللَّه راه ننماید، مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ (۳) کسی را که او دروغ زن است ناسپاس ناگرویده، لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً اگر اللَّه خواستی که فرزندی گیرد، لَاصْطَفی‌ مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ خود گزیدی از آنچه می‌آفریند آنچه خواستی، سُبْحانَهُ پاکی و بی‌عیبی ویراست، هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (۳) اوست خدای یکتا فرو شکننده همگان. ,

این سوره را دو نام است: سورة الزمر و سورة الغرف. قال وهب بن منبه الیمانی: من احبّ ان یعرف قضاء اللَّه عزّ و جلّ فی خلقه فلیقرأ سورة الغرف. این سوره چهار هزار و هفتصد و هشت حرف است و هزار و صد و نود و دو کلمت و هفتاد و پنج آیت. جمله به مکه فرو آمد از آسمان مگر سه آیت که به مدینه فروآمد: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا» الی تمام ثلث آیات. و درین سوره هفت آیت منسوخ است بآیت سیف یکی: إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ. دیگر: فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ. سوم: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقامٍ. چهارم: قُلْ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی‌ مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ. پنجم: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ. ششم: فَمَنِ اهْتَدی‌ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ. هفتم: قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ... الآیة نسخ معناها بآیة السّیف. و عن ابیّ بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة الزّمر لم یقطع اللَّه رجاءه و اعطاه ثواب الخائفین». ,

و عن عائشة قالت: کان رسول اللَّه (ص) یقرأ کلّ لیلة بنی اسرائیل و الزّمر. ,

قوله: تَنْزِیلُ الْکِتابِ ای هذا تنزیل الکتاب. و قیل: تنزیل الکتاب مبتدا و خبره «مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» ای تنزیل القرآن من اللَّه لا کما یقول المشرکون انّ محمّدا تقوله من تلقاء نفسه. و قیل: معناه تنزیل الکتاب من اللَّه فاستمعوا له و اعملوا به، «العزیز» فی سلطانه «الحکیم» فی تدبیر. ,

«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» یعنی لاثبات الحقّ و هو الایمان باللّه و صفاته. ,

«بسم اللَّه» کلمة سماعها یوجب للقلوب شفاءها و للارواح ضیاءها و للاسرار سناها و علاها و بالحقّ بقاءها، فالاسم اسم لسموّه من العدم و الحقّ حقّ لعلوّه بحق القدم. نام خداوندی که نام او دلها را بستانست و یاد او شمع تابانست. نام خداوندی که مهر او زندگانی دوستانست و یک نفس با او بدو گیتی ارزانست، یک طرفة العین انس با او خوشتر از جانست، یک نظر ازو بصد هزار جان رایگانست. ,

2 و لا اصافح انسی بعد فرقتکم حتّی تصافح کفّ اللامس القمرا

3 و لا امل مدی الایّام ذکرکم حتّی یمل نسیم الرّوضة السّحرا

4 گمان مبر که مرا جز تو یار خواهد بود دلم جز از تو کسی را شکار خواهد بود

أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آن کس که او فرمان بر دارست و ایستاده به بندگی، آناءَ اللَّیْلِ در پاسهای شب، ساجِداً وَ قائِماً گاه روی بر زمین نهاده و گاه ایستاده بپای، یَحْذَرُ الْآخِرَةَ و می‌باز پرهیزد از عذاب آن جهان، وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ و می بیوسد بخشایش خداوند خویش، قُلْ هَلْ یَسْتَوِی گوی هرگز همسان باشند؟ ,

الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ایشان که دانند و ایشان که ندانند؟ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (۹) ایشان پند پذیرند و حق دریابند که خرد دارند. ,

قُلْ بگو ای محمد خدای میگوید: یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا ای بندگان من که گرویده‌اید، اتَّقُوا رَبَّکُمْ بپرهیزید از خشم و عذاب خداوند خویش، لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا ایشانراست که نیکویی کردند و نیکو در آمدند در اسلام، فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ درین جهان نیکویی، وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ و زمین خدای فراخ است، إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (۱۰) جز ازین نیست که بشکیبایان سپارند مزد ایشان بیشمار و بی‌اندازه. ,

قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ بگو ای محمد مرا فرمودند، أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ که اللَّه را پرستم، مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۱۱) پاک دارنده او را پرستش خویش. ,

قوله تعالی: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ قرأ ابن کثیر و نافع و حمزة: «امن» بتخفیف المیم، و قرأ الآخرون بتشدیدها، فمن شدّد فله وجهان: احدهما ان یکون المیم فی «ام» صلة، و معنی الکلام استفهام و جوابه محذوف، مجازه: امّن هو قانت کمن هو غیر قانت؟ ,

و الوجه الآخر انه عطف علی الاستفهام، مجازه: الّذی جعل للَّه اندادا خیر ام من هو قانت؟ ,

و من قرأ بالتخفیف فهو الف استفهام دخل علی «من» معناه: أ هذا القانت کالّذی جعل للَّه اندادا؟ و قیل: الالف بمعنی حرف النّداء، تقدیره: یا من هو قانت: و معنی الآیة: قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحاب النّار یا من هو قانت آناء اللیل انک من اهل الجنّة. ,

هذا کقول القائل: فلان لا یصلّی و لا یصوم فیامن یصلّی و یصوم ابشر. و قیل: المنادی هو الرّسول صلّی اللَّه علیه و سلّم و المعنی: یا من هو قانت آناء اللیل. ,

قوله: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً... القنوت القیام بآداب الخدمة ظاهرا و باطنا من غیر فتور و لا تقصیر یحذر العذاب الموعود فی الآخرة و یرجوا الثواب الموعود. ,

صفت قومی است که پیوسته بر درگاه اللَّه در مقام خدمت باشند، بوقت نماز نهاد ایشان بکلّیت عین تعظیم گردد و از خجل گناه همواره با سوز و حسرت باشند. یکی از بزرگان دین گفته: فرمانهای اللَّه بزرگ باید داشت، نه پیدا که قرب اللَّه در کدام فرمانست و از منهیّات جمله پرهیز باید کرد، نه پیدا که بعد اللَّه در کدام نهی است. و گفته‌اند: فرمان اللَّه بکار داشتن از دو وجه است: یکی بحکم عبودیّت، یکی بحکم محبّت، و حکم محبّت برتر است از حکم عبودیّت، زیرا که محبّ پیوسته در آرزوی آن باشد که دوست او را خدمتی فرماید، پس خدمت وی همه اختیاری بود، هیچ اکراهی در ان نه، منّت پذیرد و هیچ منّت بر نهادن و گوش بمکافات داشتن نه. باز خدمتی که از روی عبودیّت رود در ان هم اختیار بود هم اکراه هم ثواب جوید هم مکافات طلبد، این مقام عابدان است و عامّه مؤمنان و آن صفت عارفان است و منزلت صدّیقان، هرگز کی برابر باشد این بنعمت قانع شده و از راز ولی نعمت باز مانده و آن بحضرت رسیده و در مشاهده دوست بیاسوده؟ ,

پیر طریقت گفت: من چه دانستم که پاداش بر روی دوستی تاش است، من همی پنداشتم که مهینه خلعت پاداش است، کنون دریافتم که همه یافتها دریافت دوستی لاش است. ,

«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» علم سه است: علم خبری و علم الهامی و علم غیبی، علم خبری گوشها شنود، علم الهامی دلها شنود، علم غیبی جانها شنود. علم خبری بظاهر آید تا زبان گوید، علم الهامی بدل آید تا بیان گوید علم غیبی بجان آید تا وقت گوید. علم خبری بروایت است، علم الهامی بهدایت است، علم غیبی بعنایت است. علم خبری را گفت: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»، علم الهامی را گفت: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ»، علم غیبی را گفت: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». و ورای این همه علمی است که و هم آدمی بدان نرسد و فهم از ان درماند، و ذلک علم اللَّه عز و جلّ بنفسه علی حقیقته، قال اللَّه: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً». ,

قوله تعالی: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ باش کسی که باز گشاد اللَّه بر وی را و دل وی را، لِلْإِسْلامِ گردن نهادن را، فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ تا او بر روشنایی است از خداوند خویش، فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ویل نفرین و تباهی سخت دلان را از یاد خدا، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲۲) ایشان در گمراهیی آشکاراند. ,

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ اللَّه فرو فرستاد بدرنگ نیکوتر سخن، کِتاباً مُتَشابِهاً نامه‌ای هموار مانند یکدیگر در نیکویی و راستی، مَثانِیَ دو تو دو تو و دیگر باره دیگر باره، تَقْشَعِرُّ مِنْهُ بلرزد و بخیزد از ان، جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ پوست ایشان که از خداوند خویش میترسند، ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی‌ ذِکْرِ اللَّهِ آن گه بیارامد پوستها و مویهای ایشان بر تنها و دلهای ایشان با خدای، ذلِکَ هُدَی اللَّهِ این راهنمونی اللَّه است، یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ راه مینماید بآن او را که میخواهد، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ و هر که اللَّه او را بیراه کرد، فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۲۳) او را راهنمایی نیست. ,

أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ باش آن کس که بر وی خویش از آتش می‌پرهیزد و بد عذاب از خود بازمیدارد یَوْمَ الْقِیامَةِ روز رستاخیز ؟ وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ و گویند ستمکاران را: ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (۲۴) چشید پاداش آنچه میکردید ,

کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دروغ زن گرفتند پیغامبران را ایشان که پیش از قوم تو بودند، فَأَتاهُمُ الْعَذابُ تا بایشان آمد عذاب، مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ (۲۵) از انجا که ندانستند. ,

قوله: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» ای وسعه لقبول الحقّ، «فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ» ای علی معرفة «مِنْ رَبِّهِ». و قیل: علی بیان و بصیرة. و قیل: النّور القرآن فهو نور لمن تمسّک به. و فی الکلام حذف، ای من شرح اللَّه صدره للاسلام فاهتدی کمن قسی اللَّه قلبه فلم یهتد؟ ,

روی عبد اللَّه بن مسعود قال: تلا رسول اللَّه (ص): «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ» قلنا یا رسول اللَّه فما علامة ذلک؟ قال: «الانابة الی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و التأهب للموت قبل نزول الموت». ,

قال المفسرون: نزلت هذه الایة فی حمزة و علی و ابی لهب و ولده فعلی و حمزة ممّن شرح اللَّه صدره للاسلام و ابو لهب و ولده من الّذین قست قلوبهم من ذکر اللَّه فذلک قوله: فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ القلب القاسی الیابس الّذی لا ینجع فیه الایمان و لا الوعظ. و قیل: القاسی الخالی عن ذکر اللَّه، و «ذکر اللَّه» القرآن. ,

«أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» قال مالک بن دینار: ما ضرب احد بعقوبة اعظم من قسوة قلب و ما غضب اللَّه علی قوم الّا نزع منهم الرّحمة. و عن جعفر بن محمد قال: «کان فی مناجاة اللَّه عزّ و جلّ موسی علیه السلام: یا موسی لا تطوّل فی الدّنیا املک فیقسو قلبک و القلب القاسی منّی بعید و کن خلق الثیاب جدید القلب تخف علی اهل الارض و تعرف فی اهل السّماء». ,

قوله: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ... بدانکه دل آدمی را چهار پرده است: پرده اول صدر است مستقر عهد اسلام لقوله تعالی: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، پرده دوم قلب است محل نور ایمان لقوله تعالی: کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، پرده سوم فؤاد است سراپرده مشاهدت حقّ لقوله: ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی‌، پرده چهارم شغاف است محطّ رحل عشق لقوله: قَدْ شَغَفَها حُبًّا. این چهار پرده هر یکی را خاصیتی است و از حق بهر یکی نظری، رب العالمین چون خواهد که رمیده‌ای را بکمند لطف در راه دین خویش کشد، اول نظری کند بصد روی تا سینه وی از هواها و بدعتها پاک گردد و قدم وی بر جاده سنت مستقیم شود، پس نظری کند بقلب وی تا از آلایش دنیا و اخلاق نکوهیده چون عجب و حسد و کبر و ریا و حرص و عداوت و رعونت پاک گردد و در راه ورع روان شود پس نظری کند بفؤاد وی و او را از علائق و خلائق باز برد، چشمه علم و حکمت در دل وی گشاید، نور هدایت تحفه نقطه وی گرداند، چنانک فرمود: فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ، پس نظری کند بشغاف وی، نظری و چه نظری! نظری که بر روی جان نگارست و درخت سرور از وی ببارست و دیده طرب بوی بیدارست. نظری که درخت است و صحبت دوست سایه آن، نظری که شراب است و دل عارف پیرایه آن. ,

چون این نظر بشغاف رسد او را از آب و گل باز برد، قدم در کوی فنا نهد، سه چیز در سه چیز نیست شود: جستن دریافته نیست شود، شناختن در شناخته نیست شود، دوستی در دوست نیست شود. ,

پیر طریقت گفت: دو گیتی در سر دوستی شد و دوستی در سر دوست، اکنون نه می‌یارم گفت که منم، نمی‌یارم گفت که اوست. ,

4 چشمی دارم همه پر از صورت دوست با دیده مرا خوش است تا دوست دروست‌

قوله تعالی: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ و آن کس که راستی آرد فردا، وَ صَدَّقَ بِهِ و راست دانسته بود وی آن را، أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (۳۳) ایشانند باز پرهیزنده. ,

لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ایشانراست هر چه خواهند نزدیک خداوند ایشان، ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ (۳۴) آنست پاداش نیکوکاران. ,

لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا تا بسترد اللَّه ازیشان بترکار که کردند، وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ و پاداش دهد ایشان را بمزد ایشان، بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ (۳۵) نیکوتر کاری را که میکردند. ,

أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ بسنده نیست اللَّه رهیکان خویش را بداشت و باز داشت، وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ و میترسانند ترا باین پرستیدگان جز اللَّه، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۳۶) و هر که را بیراه کرد خدا، او را رهنمایی نیست. ,

آثار رشیدالدین میبدی

2 اثر از ۳۹- سورة الزمر- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳۹- سورة الزمر- مکیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.