قوله: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ قال ابن عباس: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ یعنی رسول اللَّه جاء بلا اله الا اللَّه وَ صَدَّقَ بِهِ الرسول ایضا بلّغه الخلق. و قال السدی: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ جبرئیل جاء بالقرآن «و صدّق به» محمدا (ص) تلقاه بالقبول. و قال ابو العالیة و الکلبی: «جاءَ بِالصِّدْقِ» رسول اللَّه (ص)، «و صدّق به» ابو بکر. و قیل: «صدّق به» المؤمنون، لقوله: أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ و قال الحسن: هم المؤمنون صدّقوا به فی الدنیا و جاءوا به فی الآخرة. و فی الخبر ان المؤمن یجیء یوم القیمة بالقرآن فیقول: هذا الّذی اعطیتمونا صدّقنا به و علمنا بما فیه. أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ عذاب اللَّه. ,
لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ای لهم ما یتمنّون فی الجنّة عند ربهم اذا دخلوها، ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ ای ثواب الموحدین. یقال: اجمع العبارات عن نعیم الجنّة انّ لَهُمْ ما یَشْتَهُونَ و اجمع العبارات لعذاب الآخرة قوله: وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ. ,
لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ اللّام فی قوله: لِیُکَفِّرَ متّصل بالمحسنین، یعنی: الّذین احسنوا رجاء ان یکفّر اللَّه عنهم مساوی اعمالهم و یجزیهم بمحاسنها. و قیل: متصل بالجزاء یعنی: جزاهم کی یکفّر عنهم، أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا ای الکفر بالتوحید و المعاصی بطاعتهم، وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ ای یعطیهم ثوابهم بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ ای بسبب ایمانهم. و قیل: أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا قبل الایمان و احسن الذی عملوا فی الایمان. ,
قوله: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ مفسّران گفتند این آیت دو بار از آسمان فرو آمد، یک بار در حقّ مصطفی صلوات اللَّه علیه و یک بار در شأن خالد بن الولید، و روا باشد نزول یک آیت دو بار از آسمان چنان که سوره فاتحه بیک قول از بهر آن آن را مثانی گویند که دو بار از آسمان فرو آمد یک بار به مکه و یک بار به مدینه، همچنین أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ، هر چه مکّاران عالم در هلاک کسی بکوشند، کفّار مکه در هلاک مصطفی (ص) بکار داشتند و مکر و دستان بر وی ساختند چنانک رب العزة فرمود: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا، امّا آن مکر و دستان ایشان از پیش نرفت و بر وی دست نیافتند که رب العزة این آیت فرستاده بود در حقّ وی: أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ یعنی محمدا (ص) و نزول دوم و شأن خالد بن ولید آنست که قومی از مشرکان عرب درختی را بمعبودی گرفته بودند و دیوی در زیر بیخ آن درخت قرار کرده بود نام آن دیو عزی و رب العزة آن را سبب ضلالت ایشان کرده، مصطفی (ص) خالد بن ولید را فرمود درخت را از بیخ بر آرد و آن دیو را بکشد، مشرکان گرد آمدند و خالد را بترسانیدند که عزی ترا هلاک کند یا دیوانه کند، خالد از مقالت ایشان مصطفی (ص) را خبر کرد و رب العزة در حقّ وی این آیت فرستاد که أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ، خالد بازگشت و آن درخت را از بیخ بکند، و مشرکان میگفتند: جنّینه یا عزّی حرّقیه، خالد از ان نیندیشید و درخت بکند و زیر آن درخت شخصی یافت عظیم سیاه کریه المنظر و او را بکشت، پس مصطفی (ص) گفت: تلک عزّی و لن تعبد ابدا. ,
قوله: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً... القنوت القیام بآداب الخدمة ظاهرا و باطنا من غیر فتور و لا تقصیر یحذر العذاب الموعود فی الآخرة و یرجوا الثواب الموعود. ,
صفت قومی است که پیوسته بر درگاه اللَّه در مقام خدمت باشند، بوقت نماز نهاد ایشان بکلّیت عین تعظیم گردد و از خجل گناه همواره با سوز و حسرت باشند. یکی از بزرگان دین گفته: فرمانهای اللَّه بزرگ باید داشت، نه پیدا که قرب اللَّه در کدام فرمانست و از منهیّات جمله پرهیز باید کرد، نه پیدا که بعد اللَّه در کدام نهی است. و گفتهاند: فرمان اللَّه بکار داشتن از دو وجه است: یکی بحکم عبودیّت، یکی بحکم محبّت، و حکم محبّت برتر است از حکم عبودیّت، زیرا که محبّ پیوسته در آرزوی آن باشد که دوست او را خدمتی فرماید، پس خدمت وی همه اختیاری بود، هیچ اکراهی در ان نه، منّت پذیرد و هیچ منّت بر نهادن و گوش بمکافات داشتن نه. باز خدمتی که از روی عبودیّت رود در ان هم اختیار بود هم اکراه هم ثواب جوید هم مکافات طلبد، این مقام عابدان است و عامّه مؤمنان و آن صفت عارفان است و منزلت صدّیقان، هرگز کی برابر باشد این بنعمت قانع شده و از راز ولی نعمت باز مانده و آن بحضرت رسیده و در مشاهده دوست بیاسوده؟ ,
پیر طریقت گفت: من چه دانستم که پاداش بر روی دوستی تاش است، من همی پنداشتم که مهینه خلعت پاداش است، کنون دریافتم که همه یافتها دریافت دوستی لاش است. ,
«قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» علم سه است: علم خبری و علم الهامی و علم غیبی، علم خبری گوشها شنود، علم الهامی دلها شنود، علم غیبی جانها شنود. علم خبری بظاهر آید تا زبان گوید، علم الهامی بدل آید تا بیان گوید علم غیبی بجان آید تا وقت گوید. علم خبری بروایت است، علم الهامی بهدایت است، علم غیبی بعنایت است. علم خبری را گفت: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»، علم الهامی را گفت: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ»، علم غیبی را گفت: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً». و ورای این همه علمی است که و هم آدمی بدان نرسد و فهم از ان درماند، و ذلک علم اللَّه عز و جلّ بنفسه علی حقیقته، قال اللَّه: «وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً». ,
«بسم اللَّه» کلمة سماعها یوجب للقلوب شفاءها و للارواح ضیاءها و للاسرار سناها و علاها و بالحقّ بقاءها، فالاسم اسم لسموّه من العدم و الحقّ حقّ لعلوّه بحق القدم. نام خداوندی که نام او دلها را بستانست و یاد او شمع تابانست. نام خداوندی که مهر او زندگانی دوستانست و یک نفس با او بدو گیتی ارزانست، یک طرفة العین انس با او خوشتر از جانست، یک نظر ازو بصد هزار جان رایگانست. ,
2 و لا اصافح انسی بعد فرقتکم حتّی تصافح کفّ اللامس القمرا
3 و لا امل مدی الایّام ذکرکم حتّی یمل نسیم الرّوضة السّحرا
4 گمان مبر که مرا جز تو یار خواهد بود دلم جز از تو کسی را شکار خواهد بود
قوله: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ... الآیة بدان که از آفریدگان حق جل جلاله کمال کرامت دو گروه راست: یکی فریشتگان و دیگر آدمیان، و لهذا جعل الانبیاء و الرسل منهم دون غیرهم، و غایت شرف ایشان در دو چیز است: در عبودیت و در محبت، عبودیت محض صفت فریشتگان است و عبودیت و محبت هر دو صفت آدمیان است فریشتگان را، عبودیت محض داد که صفت خلق است و آدمیان را بعد از عبودیت خلعت محبت داد که صفت حق است تا از بهر این امت میگوید: «یحبهم و یحبونه» و در عبودیت نیز آدمیان را فضل داد بر فرشتگان که عبودیت صفت فرشتگان بی اضافت گفت: بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ و عبودیت آدمیان با اضافت گفت: «یا عبادی»، آن گه بر مقتضی محبت فضل خود بر ایشان تمام کرد و عیبهای ایشان و معصیتهای ایشان بانوار محبت بپوشید و پرده ایشان ندرید، نه بینی که زلّت بریشان قضا کرد و با آن همه زلات نام عبودیت ازیشان بنیفکند و با ذکر زلّت و معصیت تشریف اضافت ازیشان وانستد فرمود: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ و آن گه پرده بر ایشان نگه داشت که عین گناهان اظهار نکرد بلکه مجمل یاد کرد سر بسته و آن عین پوشیده گفت: «اسرفوا» اسراف کردند گزاف کردند از بهر آنکه در ارادت وی مغفرت ایشان بود نه پرده درید نه اسم عبودیت بیفکند، سبحانه ما ارأفه بعباده. ,
آوردهاند که موسی علیه السلام گفت: الهی ترید المعصیة من العباد و تبغضها معصیت بندگان بارادت تست آن گه آن را دشمن میداری و بنده را بمعصیت دشمن میگیری؟! حق جل جلاله فرمود: یا موسی ذاک تأسیس لعفوی آن بنیاد عفو و کرم خویش است که مینهم خزینه رحمت ما پر است اگر عاصیان نباشند ضایع ماند. ,
در خبر است: «لو لم تذنبوا لجاء اللَّه بقوم یذنبون کی یغفر لهم». ,
باش تا فردای قیامت که امر حق بخصمی بنده بیرون آید و فضل حق جل جلاله بنده را در پناه گیرد شریعت دامن بگیرد رحمت شفاعت کند. در خبر است که نامه بدست بندهای دهند، آن معصیتها بیند، شرمش آید که برخواند، از حق جل جلاله خطاب آید که آن روز که میکردی و شرم نداشتی فضیحت نکردم و بپوشیدم، امروز که میشرم داری فضیحت کی کنم؟! و به قال النبی (ص): «ما ستر اللَّه علی عبد فی الدنیا ذنبا فیعیّره به یوم القیمة». ,
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان ,
تَنْزِیلُ الْکِتابِ فرو فرستادن این نامه، مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (۱) از اللَّه است آن توانای تاونده دانا. ,
إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ ما فرو فرستادیم بتو این نامه براستی، فَاعْبُدِ اللَّهَ پس اللَّه را پرست مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ (۲) پرستش وی را و دین وی را پاک دارنده از شک و نفاق. ,
أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ آگاه باشید که اللَّه راست سزا و واجب پرستش پاک از انباز گرفتن با او و بگمان بودن در یگانگی او و در سخن او، وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ و ایشان که فرود از اللَّه خدایان گرفتند، ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی و میگویند نمیپرستیم ایشان را تا مگر نزدیک کنند ما را با اللَّه نزدیکی، إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ اللَّه داوری کند میان ایشان، فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ در آنچه ایشان در آن اختلاف میگویند إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی اللَّه راه ننماید، مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ (۳) کسی را که او دروغ زن است ناسپاس ناگرویده، لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً اگر اللَّه خواستی که فرزندی گیرد، لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ خود گزیدی از آنچه میآفریند آنچه خواستی، سُبْحانَهُ پاکی و بیعیبی ویراست، هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (۳) اوست خدای یکتا فرو شکننده همگان. ,
قوله: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» ای وسعه لقبول الحقّ، «فَهُوَ عَلی نُورٍ» ای علی معرفة «مِنْ رَبِّهِ». و قیل: علی بیان و بصیرة. و قیل: النّور القرآن فهو نور لمن تمسّک به. و فی الکلام حذف، ای من شرح اللَّه صدره للاسلام فاهتدی کمن قسی اللَّه قلبه فلم یهتد؟ ,
روی عبد اللَّه بن مسعود قال: تلا رسول اللَّه (ص): «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی نُورٍ» قلنا یا رسول اللَّه فما علامة ذلک؟ قال: «الانابة الی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و التأهب للموت قبل نزول الموت». ,
قال المفسرون: نزلت هذه الایة فی حمزة و علی و ابی لهب و ولده فعلی و حمزة ممّن شرح اللَّه صدره للاسلام و ابو لهب و ولده من الّذین قست قلوبهم من ذکر اللَّه فذلک قوله: فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ القلب القاسی الیابس الّذی لا ینجع فیه الایمان و لا الوعظ. و قیل: القاسی الخالی عن ذکر اللَّه، و «ذکر اللَّه» القرآن. ,
«أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ» قال مالک بن دینار: ما ضرب احد بعقوبة اعظم من قسوة قلب و ما غضب اللَّه علی قوم الّا نزع منهم الرّحمة. و عن جعفر بن محمد قال: «کان فی مناجاة اللَّه عزّ و جلّ موسی علیه السلام: یا موسی لا تطوّل فی الدّنیا املک فیقسو قلبک و القلب القاسی منّی بعید و کن خلق الثیاب جدید القلب تخف علی اهل الارض و تعرف فی اهل السّماء». ,
قوله تعالی: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ باش کسی که باز گشاد اللَّه بر وی را و دل وی را، لِلْإِسْلامِ گردن نهادن را، فَهُوَ عَلی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ تا او بر روشنایی است از خداوند خویش، فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ ویل نفرین و تباهی سخت دلان را از یاد خدا، أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (۲۲) ایشان در گمراهیی آشکاراند. ,
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ اللَّه فرو فرستاد بدرنگ نیکوتر سخن، کِتاباً مُتَشابِهاً نامهای هموار مانند یکدیگر در نیکویی و راستی، مَثانِیَ دو تو دو تو و دیگر باره دیگر باره، تَقْشَعِرُّ مِنْهُ بلرزد و بخیزد از ان، جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ پوست ایشان که از خداوند خویش میترسند، ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللَّهِ آن گه بیارامد پوستها و مویهای ایشان بر تنها و دلهای ایشان با خدای، ذلِکَ هُدَی اللَّهِ این راهنمونی اللَّه است، یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ راه مینماید بآن او را که میخواهد، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ و هر که اللَّه او را بیراه کرد، فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۲۳) او را راهنمایی نیست. ,
أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ باش آن کس که بر وی خویش از آتش میپرهیزد و بد عذاب از خود بازمیدارد یَوْمَ الْقِیامَةِ روز رستاخیز ؟ وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ و گویند ستمکاران را: ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (۲۴) چشید پاداش آنچه میکردید ,
کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دروغ زن گرفتند پیغامبران را ایشان که پیش از قوم تو بودند، فَأَتاهُمُ الْعَذابُ تا بایشان آمد عذاب، مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ (۲۵) از انجا که ندانستند. ,
قوله تعالی: وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ و آن کس که راستی آرد فردا، وَ صَدَّقَ بِهِ و راست دانسته بود وی آن را، أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (۳۳) ایشانند باز پرهیزنده. ,
لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ایشانراست هر چه خواهند نزدیک خداوند ایشان، ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنِینَ (۳۴) آنست پاداش نیکوکاران. ,
لِیُکَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِی عَمِلُوا تا بسترد اللَّه ازیشان بترکار که کردند، وَ یَجْزِیَهُمْ أَجْرَهُمْ و پاداش دهد ایشان را بمزد ایشان، بِأَحْسَنِ الَّذِی کانُوا یَعْمَلُونَ (۳۵) نیکوتر کاری را که میکردند. ,
أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ بسنده نیست اللَّه رهیکان خویش را بداشت و باز داشت، وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ و میترسانند ترا باین پرستیدگان جز اللَّه، وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (۳۶) و هر که را بیراه کرد خدا، او را رهنمایی نیست. ,
قوله تعالی: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ قرأ ابن کثیر و نافع و حمزة: «امن» بتخفیف المیم، و قرأ الآخرون بتشدیدها، فمن شدّد فله وجهان: احدهما ان یکون المیم فی «ام» صلة، و معنی الکلام استفهام و جوابه محذوف، مجازه: امّن هو قانت کمن هو غیر قانت؟ ,
و الوجه الآخر انه عطف علی الاستفهام، مجازه: الّذی جعل للَّه اندادا خیر ام من هو قانت؟ ,
و من قرأ بالتخفیف فهو الف استفهام دخل علی «من» معناه: أ هذا القانت کالّذی جعل للَّه اندادا؟ و قیل: الالف بمعنی حرف النّداء، تقدیره: یا من هو قانت: و معنی الآیة: قل تمتع بکفرک قلیلا انک من اصحاب النّار یا من هو قانت آناء اللیل انک من اهل الجنّة. ,
هذا کقول القائل: فلان لا یصلّی و لا یصوم فیامن یصلّی و یصوم ابشر. و قیل: المنادی هو الرّسول صلّی اللَّه علیه و سلّم و المعنی: یا من هو قانت آناء اللیل. ,
قوله: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ ابن عباس گفت: این آیت تا آخر سه آیت در شأن وحشی فرو آمد که رسول خدا (ص) بعد از اسلام وحشی در وی نمی نگرست که وی حمزه را کشته بود و بروی مثلت کرده و آن در دل رسول (ص) تأثیر کرده بود چنان که طاقت دیدار وی نمیداشت. وحشی پنداشت که چون رسول بوی نمینگرد اسلام وی پذیرفته نیست، رب العالمین این آیت فرستاد تا رسول بوی نگرست و آن وحشت از پیش برداشت. ابن عمر گفت: این آیات در شأن عیاش بن ابی ربیعه فرو آمد و در شأن ولید بن الولید و جماعتی دیگر که در مکه مسلمان شدند اما هجرت نکردند و مشرکان ایشان را معذّب میداشتند تا ایشان را از اسلام برگردانیدند، صحابه رسول گفتند اللَّه تعالی از ایشان نه فرض پذیرد نه نافله هرگز که از بیم عقوبت مشرکان بترک دین خویش بگفتند، رب العالمین در حق ایشان این آیات فرستاد، عمر خطاب این آیت بنوشت و بایشان فرستاد، ایشان بدین اسلام باز آمدند و هجرت کردند. ,
عبد اللَّه عمر گفت: ما که صحابه رسول بودیم باول چنان میدانستیم و میگفتیم که حسنات ما جمله مقبول است که در ان شک نیست، پس چون این آیت فرو آمد که: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ گفتیم که آن چه باشد که اعمال ما باطل کند، بجای آوردیم که آن کبائر است و فواحش، پس از ان هر که از وی کبیرهای آمد یا فاحشهای گفتیم که کار وی تباه گشت و سرانجام وی بد شد تا آن روز که این آیت فرو آمد: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ، نیز آن سخن نگفتیم، بلی بر گناهکار ترسیدیم و امید برحمت داشتیم. باین قول اسراف ارتکاب کبائر است. عبد اللَّه مسعود گفت: روزی در مسجد شدم دانشمندی سخن میگفت از روی وعید، همه ذکر آتش میکرد و صفت اغلال و انکال، ابن مسعود گفت او را گفتم: ای دانشمند این چه چیز است که بندگان را از رحمت اللَّه نومید میکنی نمیخوانی آنچه رب العزة فرمود: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ؟ خبر درست است که رسول خدا علیه الصلاة و السلام این آیت برخواند گفت: إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً و لا یبالی و بروایتی دیگر مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود. ,
3 ان تغفر اللهم فاغفر جمّا و ایّ عبد لک لا المّا
چون آمرزی خداوندا همه بیامرز و آن کدام بنده است که او گناه نکرد. و فی الخبر الصحیح عن ابی سعید الخدری عن النبی (ص) قال: «کان فی بنی اسرائیل رجل قتل تسعة و تسعین انسانا ثم خرج یسأل فدلّ علی راهب فاتاه فقال: انی قتلت تسعا و تسعین نفسا و هل بی من توبة؟ قال: لا، فقتله، فکمّل به مائة، ثمّ سأل عن اعلم اهل الارض فدلّ علی رجل عالم فقال له: قتلت مائة نفس فهل لی من توبة؟ قال: نعم و من یحول بینک و بین التوبة انطلق الی ارض کذا و کذا فانّ بها ناسا یعبدون اللَّه فاعبد اللَّه معهم و لا ترجع الی ارضک فانها ارض سوء، فانطلق حتی اذا اتی نصف الطریق اتاه الموت، فاختصمت فیه ملائکة الرحمة و ملائکة العذاب فاتاهم ملک فی صورة آدمیّ فجعلوه بینهم فقالوا: قیسوا بین الارضین فالی ایّتهما ادنی فهو لها، فقاسوا فوجدوه ادنی الی الارض التی اراد فقبضته ملائکة الرّحمة». ,