1 قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ (۶۷) گوی ای محمد آن خبری بزرگ است. أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (۶۸) شما از ان روی گردانیدهاید.
ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ مرا دانش نبود و آگاهی، بِالْمَلَإِ الْأَعْلی بآن جوق برترین از فریشتگان، إِذْ یَخْتَصِمُونَ (۶۹) که با یکدیگر خصومت میکردند. ,
إِنْ یُوحی إِلَیَّ بمن پیغام نیست إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ (۷۰) مگر آنکه نیستم من مگر آگاه کننده باز نمایندهای. ,
إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ آن گه که خداوند تو گفت فریشتگان را، إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ (۷۱) من مرد میخواهم آفرید از گل. ,
قوله تعالی: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ فیه ثلاثة اقوال: احدها انه القرآن و سمّاه عظیما، لانه کلام ربّ العالمین کقوله: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ. ,
قاله ابن عباس و مجاهد و قتادة. و قیل: هو یوم القیمة کقوله: عَمَّ یَتَساءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ. و القول الثالث: نبوّة الرسول، یعنی النبأ الّذی انبأتکم به عن اللَّه نبا عظیم و انتم تعدّونه لعبا و تعرضون. ,
«ما کانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلی» یعنی الملائکة «إِذْ یَخْتَصِمُونَ» ای لو لم اکن نبیّا یوحی الیّ لما کان لی علم بالملإ الاعلی و اختصامهم. ,
«إِنْ یُوحی إِلَیَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ» ای ما یوحی الیّ الّا الانذار. نظم این آیات و معنی آنست که: ای محمد کفّار قریش را گوی: این پیغام که من از اللَّه رسانیدم و قرآن که آوردم و بر شما خواندم و وعده رستاخیز و بعث و نشور که دادم کاری عظیم است و خبری بزرگوار درست و شما آن را بازی میشمرید و از تصدیق آن روی میگردانید، اگر نه من پیغامبر بودمی پیغام رسان و وحی گزار اللَّه من کجا دانستمی اختصام فریشتگان در آسمان؟ اکنون که شما را از اختصام فریشتگان و گفت و گوی ایشان در کار آدم و غیر وی خبر دادم بدانید که آن از وحی پاک میگویم و از نبوّت درست. ,
قوله: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ این «نبأ عظیم» بیک قول اشارت است بنبوّت و رسالت مصطفی علیه الصّلاة و السّلام و جلالت حالت وی. میگوید: خبر نبوّت وی خبری عظیم است و شأن او شأنی جلیل و شما از ان غافل، از جمال او روی گردانیده و از شناخت او وامانده، ندانید که چه گم کردهاید و از چه واماندهاید، مهتری که در عالم خود دو کلمه است و بس: «لا اله الّا اللَّه محمد رسول اللَّه»، یک کلمه اللَّه را و دیگر کلمه محمد را، فرمان آمد که: یا محمد تو در حضرت خود ثنای ما میگوی که ما در حضرت خود ثنای تو میگوییم، یا محمد تو میگویی: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ما میگوییم: «محمد رسول اللَّه». ذرهای از طلعت زیبای آن مهتر در انگشت آدم تعبیه کردند، هشت بهشت بدرود کرد و گفت: ما را خود توانگر آفریدهاند سر ما بحجره هر گدایی فرو نیاید، آن ذره هم چنان میرفت و بهر که میرسید در عین حسرت در شوق آن جمال میسوخت، حشمت نوح و جاه خلیل و کرامت کلیم همه قطرهای بود در مقابل بحر رسالت او، دولت بلال و خباب و عمار و دیگر یاران بود که ابراهیم و موسی و عیسی در عداد احیاء صورت نبودند که اگر ایشان زنده بودندی آن جاروب خدمت که ایشان برداشتند، ابراهیم و موسی برداشتندی، «لو کان موسی حیّا لما و سبعه الّا اتباعی». مهتری با این همه منقبت و مرتبت و کمال و جمال با مشتی گدای بینوا میگوید: «انّما انالکم مثل الوالد لولده» ,
و میگوید: «شفاعتی لاهل الکبائر من امّتی». ,
ما امروز مینگریم تا کجاست کافری ناگرویده که او را دعوت کنیم تا هدایت ربانی آشکارا گردد، و فردا در عرصات قیامت مینگریم تا کجاست فاسقی آلوده که او را شفاعت کنیم تا رحمت الهی آشکارا شود. و گفتهاند: این نبأ عظیم سه چیز است: هول مرگ و حساب قیامت و آتش دوزخ. یحیی معاذ گفت: لو ضربت السّماوات و الارض بهذه السّیاط لانقادت خاشعة فکیف و قد ضرب بها ابن آدم الموت و الحساب و النار! مسکین فرزند آدم، او را عقبههای عظیم در پیش است و از آنچه در گمانها میافتد بیش است، امّا در دریای عشق دنیا بموج غفلت چنان غرق گشته که نه از سابقه خویش میاندیشد، نه از خاتمه کار میترسد، هر روز بامداد فریشتهای ندا میکند که: «خلقتم لامر عظیم و انتم عنه غافلون» در کار و روزگار خود چون اندیشه کند، کسی که زبان را بدروغ ملوّث کرده و دل را بخلف آلوده و سر را بخیانت شوریده گردانیده، سری که موضع امانت است بخیانت سپرده، دلی که معدن تقوی است زنگار خلف گرفته، زبانی که آلت تصدیق است بر دروغ وقف کرده، لا جرم سخن جز خداع نیست و دین جز نفاق نیست. ,
4 اذا ما الناس جرّبهم لبیب فانّی قد اکلتهم و ذاقا