قوله: وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ... ,
الایة فیه اشارة الی حالتی الاقبال علی اللَّه و الاعراض عن اللَّه فالمقبل علی اللَّه مشتغل بطاعته مشتعل فی معرفته و المعرض عن اللَّه منقبض عن عبادته معترض علیه فی قسمته و قضیّته فهذا سبب وصاله و ذاک سبب هجره و انفصاله. این دو دریای مختلف یکی فرات و یکی اجاج، مثال دو دریاست که میان بنده و خداست یکی دریای هلاک دیگر دریای نجات، در دریای هلاک پنج کشتی روانست: یکی حرص دیگر ریا سدیگر اصرار بر معاصی چهارم غفلت پنجم قنوط، هر که در کشتی حرص نشیند بساحل حبّ دنیا رسد هر که در کشتی ریا نشیند بساحل نفاق رسد، هر که در کشتی اصرار بر معاصی نشیند بساحل شقاوت رسد، هر که در کشتی غفلت نشیند بساحل حسرت رسد، هر که در کشتی قنوط نشیند بساحل کفر رسد. امّا دریای نجات در وی پنج کشتی روانست. یکی خوف دیگر رجا سدیگر زهد دیگر معرفت پنجم توحید، هر که در کشتی خوف نشیند بساحل امن رسد هر که در کشتی رجا نشیند بساحل عطا رسد، هر که در کشتی زهد نشیند بساحل قربت رسد، هر که در کشتی معرفت نشیند بساحل انس رسد، هر که در کشتی توحید نشیند بساحل مشاهدت رسد. ,
پیر طریقت موعظتی بلیغ گفته یاران و دوستان خود را، گفت: ای عزیزان و برادران! هنگام آن بود که ازین دریای هلاک نجات جویید و از ورطه فترت برخیزید، نعیم باقی باین سرای فانی بنفروشید، نفس بیخدمت بیگانه است بیگانه مپرورید، دل بییقظت غول است با غول صحبت مدارید، نفس بیآگاهی با دست با باد عمر مگذارید، باسمی و رسمی از حقیقت و معنی قانع مباشید، از مکر نهانی ایمن منشینید، از کار خاتمه و نفس باز پسین همواره بر حذر باشید. شیرین سخنی و نیک نظمی که آن شاعر گفته: ,
4 ای دل ار عقبیت باید چنگ ازین دنیا بدار پاک بازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار
قوله تعالی: وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ الفرات اشدّ الماء عذوبة، «سائغ» ای هنیء شهی سهل المرور فی الحلق، «شرابه» ای ماؤه، «وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ، الاجاج اشدّ الماء ملوحة، و من کلّ تأکلون» ای من کلّ بحر من العذب و الملح «تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا» طعاما شهیّا یعنی السمک، وَ تَسْتَخْرِجُونَ یعنی من الملح دون العذب، «حلیة» یعنی زینة اللؤلؤ و الجوهر، و قیل: فی الملح عیون عذبة و ممّا بینهما یخرج اللؤلؤ، و قیل: ینعقد اللؤلؤ من ماء السماء، تَلْبَسُونَها ای تتخذ نساءکم منها ملابس، وَ تَرَی الْفُلْکَ الفلک واحد و جمع، «فیه» ای فی الکلّ «مواخر» ای جواری، و المخر قطع السفینة الماء بالجری. قال مقاتل: هو ان تری سفینتین احدیهما مقبلة و الأخری مدبرة هذه تستقبل تلک و تلک تستدبر هذه تجریان بریح واحدة. و فی الخبر: استمخروا الرّیح و اعدّوا النبل، یعنی عند الاستنجاء ای اجعلوا ظهورکم ممّا یلی الرّیح و کذلک حالة السفن. ,
«لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» ای من رزقه بما تستخرجون من اللؤلؤ و المرجان و تصیدون من الحوت و تربحون بالتجارة و تغنمون بالجهاد، «وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» لکی تشکروا نعمته. ,
روی عن سهیل بن ابی صالح عن ابیه عن ابی هریرة انّ النبی (ص) قال: «کلّم اللَّه البحرین فقال للبحر الّذی بالشام: یا بحر إنّی قد خلقتک و اکثرت فیک من الماء و انّی حامل فیک عبادا لی یسبّحوننی و یحمدوننی و یهللوننی و یکبّروننی فما انت صانع بهم؟ قال: اغرقهم، قال اللَّه عزّ و جلّ: فانّی احملهم علی ظهرک و اجعل بأسک فی نواحیک، و قال للبحر الذی بالیمن: اّنی قد خلفتک و اکثرت فیک الماء و انّی حامل فیک عبادا لی یسبّحوننی و یهلّلوننی و یکبّروننی فما انت صانع بهم؟ قال: اسبّحک و احمدک و اهلّلک و أکبّرک معهم و احملهم علی بطنی، قال اللَّه عز و جل: فانی افضلک علی البحر الآخر بالحلیة و الطری. ,
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ ینقص من اللیل فیزیده فی النهار و ینقص من النهار فیزیده فی اللیل، «وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی» یعنی یوم القیمة ثمّ ینقطع جریهما. و قیل: یجریان الی اقصی منازلهما لا یجاوزان ذلک ثمّ یرجعان الی ادنی منازلهما. ,
قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ... خداوند عالم کردگار مهربان نوازنده بندگان جلّ جلاله و تقدّست أسماؤه و تعالت صفاته، امّت احمد را اندرین آیت تشریف داد بهفت کرامت تشریفی تمام و تکریمی بزرگ و نواختی بینهایت، و از فرزندان آدم هیچکس این هفت کرامت بهم نیافت مکر این امّت. از ان هفت سه چیز در صدر آیت است: اوّل أَوْرَثْنَا، دیگر اصْطَفَیْنا، سدیگر عِبادِنا. أَوْرَثْنَا وارثان خواند، اصْطَفَیْنا برگزیدگان خواند، عِبادِنا بندگان خواند میراث بران ما، برگزیدگان ما، بندگان پذیرفتگان ما. چون وارثان خواند، بحقیقت میراث وانستاند، چون برگزیدگان خواند در علم وی غلط نیست ردّ نکند، چون پذیرفتگان خواند با عیب بنیفکند. أَوْرَثْنَا میراث دادیم، نور هدی دولت دین عزّ علم آئین معرفت بهای ایمان برکت سنّت میوه حکمت این همه کرا دادیم، الَّذِینَ اصْطَفَیْنا ایشان را که برگزیدیم چون میگزیدیم عیب میدیدیم، رهی را به بینیازی خود چنانک بود برگزیدیم ای محمد! آن روز که ما امّت ترا گزیدیم فریشتگان دراز عمر پر طاعت میدیدیم، آن روز که در نحل ضعیف عسل نهادیم بازان با قوّت میدیدیم آن روز که آن کرمک ضعیف را ابریشم دادیم ماران با هیبت میدیدیم، آن روز که آهوی دشتی را مشک دادیم شیران با صولت میدیدیم، آن روز که گاو بحری را عنبر دادیم پیلان با عظمت میدیدیم، آن روز که در صدف مروارید نهادیم نهنگان با سطوت میدیدیم، آن روز که آواز خوش بعندلیب دادیم طاووسان با زینت میدیدیم، آن روز که امّت محمد را مدح و ثنا گفتیم و رقم اصطفائیّت کشیدیم فرشتگان دراز عمر و مقرّبان پر طاعت را بر درگه خدمت میدیدیم. ,
2 زان پیش که خواستی منت خواستهام عالم ز برای تو بیاراستهام
3 در شهر مرا هزار عاشق بیش است تو شاد بزی که من ترا خواستهام
از ان هفت سه رفت سه قسم دیگر آنست که فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ تقسیمی لطیف و کرامتی عظیم، هرگز از جهانیان هیچ کس از مولی این شرف و کرامت نیافت که این امّت یافت، رقم اصطفائیّت بر همه کشید، آن گه بکرم خود ابتدا بظالم کرد تا آن ظالم خجل نگردد، دل گیرد و امید تازه دارد. همانست که جای دیگر فرمود: التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ... طبقات گزیدگان یاد کرد و نظام نیکان این امّت پیوسته عرضه کرد و ابتدا بکمینه ایشان کرد: التائبون هر چند گنهکاراناند از کرده خود پشیماناند و بتن فروشکسته و بدل اندهگناناند، عذر خواهان و عفو جویانند، مصطفی علیه الصلاة و السلام فرمود: عرضت علیّ ذنوب امّتی و ما یلقی بعضهم من ظلم بعض فسألت اللَّه الشفاعة فاعطانیها ,
قوله تعالی: و ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ دو دریا بهم نه یکسان، هذا عَذْبٌ فُراتٌ این یکی خوش سخت خوش، سائِغٌ شَرابُهُ گوارنده آب او، وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ و این دیگر شور تلخ زبان گز، وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ و از هر یکی میخورید، لَحْماً طَرِیًّا گوشتی تازه، وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً و بیرون میآرید از هر شوری مروارید، تَلْبَسُونَها تا میپوشید آن را، وَ تَرَی الْفُلْکَ فِیهِ و میبینید کشتیها در ان، مَواخِرَ روان و آب برّان، لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ تا میجوئید از فضل و نیکوکاری او، وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۱۲) و تا مگر آزادی کنید. ,
یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ در میآرد شب تاریک در روز روشن، وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ و در میآرد روز روشن در شب تاریک، وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ و نرم کرد و روان و بفرمان خورشید و ماه را، کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی شب و روز خورشید و ماه میرود سرانجامی نام برده را، ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ آن خداوند شماست، لَهُ الْمُلْکُ و پادشاهی او راست، وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ و ایشان را که میپرستید بخدایی فرود از اللَّه، ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ (۱۳) بدست ایشان پوست خست خرما نیست. ,
إِنْ تَدْعُوهُمْ اگر خوانید ایشان را، لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ خواندن شما نشنوند، وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ و اگر شنودندی پاسخ نتوانندی و بکار نیایندی شما را، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ و روز رستاخیز بانباز گرفتن شما کافر شوند و از شما بیزار، وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ (۱۴) و خبر نکند ترا هیچ کس چنان خبردار، و آگاه نکند ترا هیچ کس چنان آگاه کن. ,
یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ شما درویشاناید و با نیاز فرا اللَّه، وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (۱۵) و اللَّه اوست آن بینیاز نکو نام ستوده. ,
قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ ثمّ تعقیب علی قوله: لِما بَیْنَ یَدَیْهِ آنست که پس وفات پیغامبران و پس امّتان گذشته ما میراث دادیم امّت احمد را علم فقه دین و احکام کتاب باز مانده از اخبار و فقهای پیشینان. کتاب درین آیت هم قرآن است و هم دین، و فی الخبر الصحیح انّ رجلین اختصما الی رسول اللَّه (ص) فقال احدهما: اقض بیننا بکتاب اللَّه و قال الآخر: اجل یا رسول اللَّه فاقض بیننا بکتاب و أذن لی ان أتکلّم فقال: تکلّم قال: إنّ ابنی کان عسیفا علی هذا فزنا بامرأته؟ فأخبرونی انّ علی ابنی الرّجم فافتدیت منه بمائة شاة و بجاریة لی ثمّ إنّی سألت أهل العلم فأخبرونی انّ علی ابنی جلد مائة و تغریب عام و انّما الرّجم علی امرأته، فقال رسول اللَّه (ص): اما و الّذی نفسی بیده لأقضینّ بینکما بکتاب اللَّه امّا غنمک و جاریتک فردّ علیک و امّا ابنک فعلیه جلد مائة و تغریب عام و امّا انت یا انیس فاغد علی امرأة هذا فان اعترفت فارجمها، فاعترفت فرجمها. ,
مقصود ازین خبر آنست که رسول خدا فرمود: «لاقضینّ بینکما بکتاب اللَّه»، و در ظاهر قرآن رجم محض نیست و کتاب درین خبر بمعنی دین است، درین آیت هم چنان است زیرا که این امّت از ربانیان گذشته و دانشمندان رفته علم دین میراث بردند و نور حکمت و برکت سنّت و شرف حق و حقیقت. و گفتهاند: این امّت را وارثان خواند از بهر آنکه جهان از جهانیان میراث بردند و بهشت از بدبختان میراث بردند و کتاب و دین از کتاب خوانان پیشین میراث بردند، امّا میراث بردن جهان از جهانیان آنست که گفت: «أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها»، و میراث بردن بهشت از بدبختان آنست که فرمود: «أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ»، و میراث بردن کتاب و دین از کتاب خوانان پیشین آنست که فرمود: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ»، و بلفظ میراث فرمود از بهر آنکه رب العزة این کرامت و نعمت ایشان را عطا داد بی کسب ایشان و بی مسألت ایشان فصار لهم کما یصیر المیراث للورثة، آن روز که این آیت آمد مصطفی (ص) سخت شاد شد و از شادی که بوی رسید سه بار فرمود: امّتی و رب الکعبة. آن گه صفت این امّت کرد فرمود: «الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» ایشان را که برگزیدیم از بندگان خویش پسینان این گیتی و پیشینان آن گیتی میراث بران حق گواهان انبیا شفیعان جهانیان پیشوایان بهشتیان. «عباد» اینجا در موضع کرامت است اگر چه نسبت عبودیّت آدمی را حقیقت است در قرآن چند جایگه عبد بیاید بمعنی پذیرفته و پسندیده که نه هر کس که نسبت عبودیّت دارد او پذیرفته حق جلاله باشد لکن چون بنده را بپذیرد و به پسندد گوید: عبدی، عبادی امّا نسبت عبودیّت بیکرامت اصطفائیّت آنست که فرمود: إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً. و آنچه با کرامت قبول است در قرآن فراوان است: أَسْری بِعَبْدِهِ، نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ، وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ، وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ، یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ هذا و امثاله. ,
آن گه ایشان را بسه قسم بیرون داد: فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ این تقسیم بر وفق درجات ایمان ایشانست و تفاوت و تباین در اعمال و اخلاق ایشان قسمی مه قسمی میانه قسمی کم، و همه را وعده داد به بهشت. ,
مصطفی علیه الصلاة و السلام این آیت بر خواند آن گه فرمود: «کلّهم فی الجنّة». ,
قوله تعالی: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ پس میراث دادیم نامه، الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا اینان که برگزیدیم از رهیکان خویش فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ ازیشان هست که ستمکار نفس خویش است، وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ و هست ازیشان که راه میانه رفت، وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ و هست ازیشان پیشوا و پیشی جوی بنیکیها، بِإِذْنِ اللَّهِ بخواست و دانش خدا، ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ (۳۲) اینست این فضل بزرگوار از خداوند بزرگوار. ,
جَنَّاتُ عَدْنٍ سرایهای همیشی، یَدْخُلُونَها میدرروند در ان، یُحَلَّوْنَ فِیها میآرایند ایشان را در ان بهشتها، مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً از دستینهها از زر و مروارید، وَ لِباسُهُمْ فِیها حَرِیرٌ (۳۳) و جامه ایشان در ان حریر. ,
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ و گویند حمد اللَّه را، الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ آن خداوند که ببرد از ما اندوه، إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ (۲۴) خداوند ما بزرگ آمرز است و خرد پذیر. ,
الَّذِی أَحَلَّنا او که فرو آورد ما را، دارَ الْمُقامَةِ سرای همیشی، مِنْ فَضْلِهِ از نیکوکاری خویش، لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ نرسد بما در ان هیچ رنجوری، وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ (۳۵) و نرسد بما در ان هیچ ماندگی. ,
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان، الْحَمْدُ لِلَّهِ ستایش نیکو اللَّه را، فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کردگار هفت آسمان و هفت زمین و نو سازنده آن، جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا آفریدگار که فریشتگان را رسولان کرد، أُولِی أَجْنِحَةٍ خداوندان پرها مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ پرهای دوان و سوان و چهاران یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ میفزاید در آفرینش آفریده خویش آنچه خواهد، إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۱) اللَّه بر همه چیز تواناست. ,
ما یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ آنچه اللَّه بگشاید مردمان را، مِنْ رَحْمَةٍ از بخشایش، فَلا مُمْسِکَ لَها باز گیرندهای نیست آن را، وَ ما یُمْسِکْ و هر چه باز گیرد، فَلا مُرْسِلَ لَهُ گشایندهای نیست آن را، مِنْ بَعْدِهِ از پس گشادن و بستن اللَّه، وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (۲) و اوست آن توانای دانا. ,
یا أَیُّهَا النَّاسُ ای مردمان، اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ یاد کنید نیکوکاری اللَّه بر خویشتن، هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ هست آفریدگاری جز اللَّه یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ که روزی دهد شما را از آسمان و زمین، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ نیست خدایی جز او، فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ (۳) چون میبرگردانند شما را از راستی. ,
وَ إِنْ یُکَذِّبُوکَ و اگر دروغ زن گیرند ترا فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ دروغ زن گرفتند فرستادگان را پیش از تو، وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ و با مراد اللَّه گردد همه کار. ,
این سوره سورة الملائکة خوانند از بهر آن که صفت خلقت فریشتگان جز درین سوره نیست در همه قرآن و در مکیّات شمرند که نزول همه بمکه بوده سه هزار و صد و سی حرف است و صد و نود و هفت کلمه و چهل و پنج آیت و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست مگر یک آیت بقول بعضی مفسران معنی آن منسوخ است نه لفظ إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً و در فضیلت سوره ابیّ کعب روایت کند از مصطفی علیه الصلاة و السلام قال: من قرأ سورة الملائکة دعته یوم القیمة ثمانیة ابواب من الجنة ان ادخل من ای ابواب شئت. ,
الْحَمْدُ لِلَّهِ ای الشکر للَّه و المنّة للَّه. ,
قال النبی (ص): لیس شیء احب الی اللَّه من الحمد و لذلک حمد نفسه لیقتدی به فی حمده ,
و قال (ص): الحمد رأس الشکر ما شکر اللَّه عبد لا یحمده. ,
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «بسم اللَّه» کلمة من آمن بها امن زوال النعمی و حظی بنعیم الدّنیا و العقبی من آمن بها سعد سعادة لا یشقی و وجد ملکا لا یبلی و بقی فی العزّ و العلی ,
قال النّبی (ص): «من رفع قرطاسا من الارض مکتوب فیه بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم غفر اللَّه له ما تقدم من ذنبه» هر که پارهای کاغذ که برو بسم اللَّه نوشته باشد از زمین بردارد تعظیم و احترام نام و صفت اللَّه را در ان حال از حضرت عزت امر آید بفریشته دست چپ وی که قلم عفو گرد جرائد جرائم وی درکش که ما گناهان وی هر چه تا امروز کرد از صغائر و کبائر همه آمرزیدیم. در ضمن این حدیث اشارتی است و در معنی وی بشارتی: کسی که نام خداوند از روی تعظیم بدست برگیرد چنین خلعت رفعت مییابد، پس چگویی؟ کسی که این نام بدل برگیرد و بجان بپذیرد از روی مهر و محبّت اگر فردا خلعت رحمت یابد و بعزّ وصلت رسد چه عجب باشد؟ نام خداوندی است که حکم او بیزلل فعل او بیحیل صنع او بیخلل خواست او بیعلل وصف او بیمثل مقدرّی لم یزل، نام خداوندی که عطای او از خطای تو بیش، وفای او از جفای تو بیش، غفران او از عصیان تو پیش، احسان او از کفران تو بیش، نعمت او از حاجت تو بیش، رحمت او از معصیت تو بیش. ای خداوندی که در ذات بیمثالی و در صفات بیهمانی در حکم بیاحتیالی و در صنع بیاختلالی صانع باجلالی و قادر بر کمالی خالق لم یزل و لا یزالی. ,
3 جمالک لا یقاس الی جمال و قدرک جلّ عن درک المثال
4 و حبّک سار فی کبدی و قلبی مسیر الشمس فی کبد الهلال