2 اثر از ۳۰- سورة الرّوم مکّیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳۰- سورة الرّوم مکّیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رشیدالدین میبدی / کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی / ۳۰- سورة الرّوم مکّیة در کشف الاسرار و عدة الابرار

۳۰- سورة الرّوم مکّیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی

1 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان. الم (۱) منم خدای دانا.

غُلِبَتِ الرُّومُ (۲)، فِی أَدْنَی الْأَرْضِ باز شکستند ,

در نزدیکترین زمین وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ و رومیان پس غلبه گبران سَیَغْلِبُونَ (۳) غلبه خواهند یافت. ,

فِی بِضْعِ سِنِینَ در اند سال، لِلَّهِ الْأَمْرُ کار خدای دارد، مِنْ قَبْلُ از پیش وَ مِنْ بَعْدُ و از پس وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (۴) و آن روز شاد شوند مؤمنان. ,

قوله تعالی: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ الآیة، ای فرزند آدم اگر میخواهی که آیات و رایات وحدانیّت اللَّه بدانی و علامات فردانیت وی بشناسی، چشم عبرت باز کن، دیده عقل بگشای، در عالم نفس خویش جولانی کن، باصل خلقت خویش نظری کن مشتی خاک بودی نهادی تاریک در ظلمت نکرت خود بمانده، در تاریکی صفات متحیّر شده، همی از آسمان اسرار باران انوار باریدن گرفت که: ثم رش علیهم من نوره آن خاک عبهر گشت و آن سنگ گوهر شد، آن نهاد کثیف باین پیوند لطیف عزیز شد، خاک پاک شد، ظلمت نور شد، آری آراینده و نگارنده مائیم آن را که خواهیم بنور خود بیارائیم، بهشت بدوستان آرائیم و دوستان را بدل آرائیم و دل را بنور خود آرائیم، این بآن کنیم تا اگر بلاشه ادبار خود بسرادقات عزّت ما نرسید بپرتو اقبال نور جلال ما بما رسید. ,

پیری را پرسیدند که آن نور را چه نشان است؟ گفت نشانش آنست که بنده بآن نور حق را جلّ جلاله نادر یافته بشناسد، نادیده دوست دارد، از کار و یاد خود با کار و یاد او پردازد، آرام و قرارش در کوی او بود، راز و نازش همه با دوستان او بود، بروز در کار دین. بشب در خمار بشریّت یقین بود، بروز با خلق بخلق، بشب با حق بر قدم صدق بود. ,

وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ دلائل قدرت و شواهد فطرت او جلّ جلاله یکی آسمانست که در هوا بقدرت معلّق بداشت و مر آن را ببروج و ستارگان بیاراست و بنگاشت، دیگر زمین است که بر سر آب بی‌حجابی بداشت وز آب نگه داشت. آسمان بامر خود گردان کرد زمین بجبر و قهر خود بساط و میدان کرد، گردش اندر آسمان بامر و جبر او، آرام اندر زمین به اسر و قهر او، آسمان محدث اندر وی عرض گردش زمین محدث، اندر وی صفت آرامش. این جمله بتقدیر خداوند قدیر پاک دانش. روزی بیاید که آسمان درنوردند، بروج فلک فرو گشایند خورشید از مرکز خود درافتد، ماه از جاه خود معزول شود، جرم منوّر مکوّر گردد حمل را عمل نماند، ثور را دور نبود، اجزاء جوزا از هم جدا شود، سرطان از اوطان خود جدا گردد، اسد را در روش سد قهر پیدا آید، سنبله از سلسه برون آید، خزّان میزان دست از نگه داشت وی بکشند، عقرب از سیرا بعد و اقرب باز رهد، قوس را حرکت و قوس نماند، جدی را جری قاصر شود، دلو از علو بسفل افتد، حوت را قوت بقا نماند. چون این جمله را بعد از نشر آن طی کنند عزت اهل ایمان آشکارا شود، عالم بنور الهی منوّر گردد، فردوس از نقاب بیرون آید، بجای ستارگان رویهای مؤمنان بود، بجای ماه چهره انبیاء و رسل بود، بجای خورشید جهان‌افروز جمال و کمال آن مهتر عالم و سیّد ولد آدم بود، آن روز خبرها عیان گردد، وعدها نقد شود، ابر لطف باران کرم ریزد. ,

پیر طریقت گفت: بس نماند که آنچه خبرست عیان شود، همه آرزوها نقد شود، و زیادت بی‌کران شود، خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود، آب مشاهدت در جوی ملاطفت روان شود، قصّه آب و گل نهان شود، و دوست ازلی عیان شود، کارها همه چنان که دوست خواهد چنان شود، دیده و دل و جان هر سه بدوست نگران شود. ,

قوله تعالی: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ حق خویشاوند او را ده وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ و درویش را و راه‌گذری را ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ آن به است ایشان را که خدای را میخواهند و پاداش او میجویند وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (۳۸) و ایشانند که پیروز آمدگان جاویداند. ,

وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً چیزی که دهید از ربا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوالِ النَّاسِ تا بیفزاید در مال مردمان فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ آن بنزدیک خدای بنفزاید وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ و آنچه بخشید و دهید از زکاة تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ که بآن خدای را خواهید و پاداش او فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ (۳۹) ایشان‌اند که بیکی‌اند باو نایند. ,

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ اللَّه اوست که بیافرید شما را ثُمَّ رَزَقَکُمْ و پس روزی داد شما را ثُمَّ یُمِیتُکُمْ و پس میراند شما را ثُمَّ یُحْیِیکُمْ و پس زنده کند شما را هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ کس هست از این که انبازان خوانید شما؟ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ که ازین هیچ چیز کند سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یُشْرِکُونَ (۴۰) پاکی و بی‌عیبی او را و برتری از آن انبازی که وی را میگویند. ,

ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ آشکارا گشت و فراوان تباهی در دشتها و شهرها بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ ببد کرد دستهای مردمان لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا تا بچشاند ایشان را پاداش لختی از آنچه کردند لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (۴۱) تا مگر بازگردند. ,

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که جان را جان است و دل را عیان است، بنام او که یاد او زینت زبانهاست و مهر او راحت روانست، بنام او که وصال او بدو عالم ارزانست، و هر چه نه اوست همه عین تاوانست، و هر چه نه یاد او تخم غمانست بنام او که وجود او را علّت نه، صنع او را حیلت نه، اوّلیت او را بدایت نه، آخریت او را نهایت نه. در حکم او ریبت نه در امر او شبهت نه. در قدر او ذلّت نه در وجود او قلّت نه. هر چه کند کس را برو حجّت نه، و او را بهیچ چیز و هیچ کس حاجت نه. ,

بنام او که هر چه خواهد تواند و هر چه تواند داند. یکی را بخواند یکی را براند، بهیچ حکم درنماند. نه کس باو ماند. نه او بکس ماند، این معنی یقین داند او که: لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ برخواند. ,

پیر طریقت گفت: الهی تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی، و از ادراک عقول مصونی. نه محاط ظنونی نه مدرک عیونی. کارساز هر مفتون و فرح‌رسان هر محزونی. در حکم بی‌چرا و در ذات بی‌چند و در صفات بی‌چونی. ,

4 جمالک جلّ عن درک العیون و قدرک فات تصویر الظنون‌

قوله تعالی: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ای خلقکم فی اصل الانشاء من تراب، لانّکم بنو آدم و آدم خلق من تراب، و اذا کان الاصل ترابا فالفرع کذلک. و قیل تقدیره خلق ایّاکم من تراب فحذف المضاف ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ آدمیّون عقلاء، ناطقون تَنْتَشِرُونَ، تتصرّفون فیما فیه قوام معاشکم، و فیه تقریب ما بین کونه ترابا و بین کونه بشرا علی وجه التعجب و لیس ثمّ لتراخی الزمان انّما هو متعلق بالاخبار و فی بعض الآثار: انّ اللَّه سبحانه لمّا اراد ان یخلق آدم بعث جبرئیل لیأخذ من الارض قبضة، فلمّا نزل الی الارض قالت له الارض: اسئلک بالّذی ارسلک الیّ ان لا تأخذ منّی الیوم شیئا یکون فیه غدا للنّار نصیب، فترکها و رجع. فارسل اللَّه سبحانه میکائیل. فقالت له الارض مثل قولها لجبرئیل فرجع و لم یأخذ منها. و کذلک بعث اسرافیل فقالت له مثل ذلک، فرجع و لم یأخذ منها. ,

فبعث اللَّه سبحانه عزرائیل و هو ملک الموت فقالت له الارض مثل ذلک، فقال الذی ارسلنی احق ان اطیعه منک، فاخذ من وجه الارض من طیّبها و خبیثها، و سهلها و وعرها، قبضة. فعجّت الارض الی اللَّه سبحانه، فوعدها بان یعید الیها ما اخذ منها اطیب ممّا کان. فمن هاهنا امر بالدفن، مع الطیب و الحنوط. فامر اللَّه سبحانه حتی صبّ علیه من ماء بحر تحت العرش یقال له بحر الاحزان، فلذلک لا یتم لابن آدم سرور یوم و لا یخلو من وحشة. و انشد بعضهم لابی القاسم المغربی: ,

3 خلقت من التراب فصرت شخصا بصیرا بالسّؤال و بالجواب

4 وعدت الی التّراب فصرت فیهی کانک ما برحت من التراب

قوله تعالی: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ، القربی القرابة، و ابن السبیل الضّیف، یقال حق الاقرباء منسوخ بآیات المواریث و البرّ الی المسکین و ابن السبیل محکم. ,

عن ابی شریح الکعبی انّ رسول اللَّه (ص) قال: من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه جائزنا یوم و لیلة و الضیافة ثلاثة ایام فما بعد ذلک فهو صدقة. و لا یحل له ان یثوی عنده حتی یخرجه، و قال: «ان نزلتم بقوم فامروا لکم بما ینبغی للضّیف فاقبلوا، فان لم یفعلوا فخذوا منهم حق الضیف الذی ینبغی له»، و قیل الخطاب للنبی (ص): و ذا القربی بنو هاشم و بنو المطّلب یعطون حقوقهم من الغنیمة و الفی‌ء و قیل: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ جواب و جزاء لما قبله، ای سعة الرزق و ضیقه من اللَّه، فاعط من مالک ان آمنت بذلک لانّ من علم ان غناه و فقره من اللَّه لم یخف باداء الحقوق الفقر. و دخول الفاء لهذا المعنی. ثم قال: ذلِکَ ای اخراج الحقوق من الاموال «خیر» لمن اخرجها مخلصا للَّه غیر قاصد به الرّیاء و السمعة، وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فی الآخرة. و المعنی له فی الدنیا خیر و هو البرکة فی ماله لانّ اخراج الزکاة یزید فی المال و فی الآخرة یصیر بطاعة ربّه فی اخراج ماله الی زکاته و غیر ذلک من المفلحین الفائزین بالجنّة. ,

وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً معنی الرّبا الزیادة و منه یقال للتلّ و البقاع رابیة. ,

و الربوا قسمان: احدهما ما یزداد فی البیع و هو حرام محرّم نطق بتغلیظ تحریمه القرآن و السّنّة و سبق شرحه فی سورة البقرة. و علی قول السدی نزلت هذه الایة فی ثقیف لانّهم کانوا یعطون الربوا اعنی هذا القسم المحرّم، فذلک فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ ای فی حکمه بل یمحقه و یذهب برکته کقوله: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا و الثانی ان یعطی الرجل العطیّة و یهدی الهدیّة لیثاب اکثر منها، فهذا ربوا حلال جائز و لکن لا یثاب علیه فی القیامة و هو معنی قوله: فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ لانّه لم یرد به وجه اللَّه و هذا کان حراما علی النبی (ص) لقوله تعالی: وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ای لا تعط و تطلب اکثر ممّا اعطیت و هو المراد بالایة علی قول اکثر المفسّرین مثل سعید بن جبیر و مجاهد و قتاده و طاوس و الضحاک. قرأ ابن کثیر وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً مقصورا، ای فعلتم. و قرأ الآخرون آتَیْتُمْ ممدودا ای اعطیتم لتربوا. قرأ نافع و یعقوب بضمّ التاء و سکون الواو علی الخطاب، ای لتربوا انتم و تصیروا ذوی زیادة من اموال الناس و قرأ الآخرون لِیَرْبُوَا بالیاء و فتحها و نصب الواو و جعلوا الفعل للرّبوا لقوله: فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ. قیل هی الزکاة المفروضة، و قال ابن عباس هی الصدقة سمّیت زکاة لانها تزکو و تنمو تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ ثوابه و رضاه فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ یضاعف لهم الثّواب فیعطون بالحسنة عشرا مثالها و یضاعف اللَّه لمن یشاء فالمضعف ذو الاضعاف من الحسنات کما یقال رجل مقو، ای صاحب قوّة و موسر، ای صاحب یسار. و انّما قال: فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ فعدل علی الخطاب الی الاخبار ایماء الی انه لم یخصّ به المخاطبون بل هو عامّ فی جمیع المکلّفین. ,

این سورة الروم مکّی است سه هزار و پانصد و سی و چهار حرف. و هشتصد و نوزده کلمت، و شصت آیت. جمله بمکه فرو آمده، مگر یک آیت: فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ الی آخر الآیة. و درین سورت منسوخ نیست مگر یک آیت در آخر سورت: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ نسختها آیة السّیف. و گفته‌اند: فَاصْبِرْ این کلمه منسوخ است، و إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ محکم است، باقی آیت: وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ منسوخ است. و در فضیلت سورت ابیّ کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة الروم کان له من الاجر عشر حسنات بعدد کل ملک سبّح للَّه بین السماء و الارض و ادرک ما ضیّع فی یومه و لیلته. ,

الم قسم و قد ذکرنا فیما سبق شرحه، و جواب القسم لقد مضمر فیه، تقدیره: لقد غلبت الروم و قد مما یضمر کما قال او جاءوکم حصرت صدورهم، و الغلبة الاستعلاء علی القرن بما یبطل مقاومته فی الحرب، و الغلب مصدر تقول: غلبت غلبا، و طلبت طلبا. و الغلب و الغلبة واحد، کقولک: جلبا و جلبة و قیل هو الغلبة فحذفت التّاء منه کما حذفت من قوله: وَ أَقامَ الصَّلاةَ و انما هو اقامة و الروم جمع رومی کفارسی و فرس. فِی أَدْنَی الْأَرْضِ یعنی فی اقرب ارض الحجاز منهم و هی اذرعات و بصری فهی ادنی الشام الی ارض العرب. و البضع اسم للثلاث و الخمس و السّبع و التسع. و معنی الایة غلبت فارس الروم فی اقرب ارض من ارض الشام الی ارض العرب. و قیل الی ارض فارس و هی ارض الجزیرة و قیل هی ارض الاردن و فلسطین، وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ ای الرّوم من بعد غلبة فارس ایّاهم، سَیَغْلِبُونَ فارس فیما دون عشر سنین. ,

سبب نزول این آیت بر قول جمهور مفسران آنست که میان اهل فارس و اهل روم قتالی رفت و مشرکان مکه میل داشتند بعجم که اهل پارس بودند و میخواستند همیشه که ایشان را بر روم غلبه باشد و نصرت، از بهر آن که ایشان را کتاب نبود و اوثان‌پرست بودند، هم چون ایشان اصنام‌پرست، و مسلمانان غلبه و نصرت روم میخواستند بر پارس، از بهر آن که اهل روم اهل کتاب بودند. ,

و قصه آن قتال که میان روم و پارس رفت آن بود که کسرای پارس لشکری انبوه فرستاد بروم و مردی را بر ایشان سالار و مهتر کرد نام وی شهربراز، و قیل شیر براز، و قیصر روم لشکری نام زد کرد بقتال ایشان و مردی را بر ایشان امیر کرد، نام وی بخنّس، هر دو لشکر به اذرعات بهم رسیدند یا بزمین جزیره یا بطرف شام، بر اختلاف اقوال علما و پارسیان بر رومیان در آن قتال غلبه کردند. آن خبر بمکه رسید مسلمانان را ناخوش آمد و دل تنگ گشتند و کافران شاد شدند و شماتت کردند و با مسلمانان گفتند به شماتت که اهل کتاب شمااید و ایمن نشستگان در خانمان ماایم، بنگرید که برادران ما از عجم با رومیان چه کردند؟ اگر شما با ما قتال کنید ما همان کنیم و بر شما غلبه کنیم، رب العالمین این آیت فرستاد: غُلِبَتِ الرُّومُ فِی أَدْنَی الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، فِی بِضْعِ سِنِینَ میگوید: پارسیان بر رومیان غلبه کردند و تا نه پس روزگار رومیان بر پارسیان غلبه کنند. ابو بکر صدیق برخاست و در انجمن کفار گفت: شادی چه کنید و شماتت چه نمائید عن قریب بینید که رومیان بر پارسیان غلبه کنند و بر ایشان نصرت یابند پیغامبر ما چنین گفت از وحی پاک و پیام راست. ابیّ بن خلف الجمحی گفت: کذبت دروغ می‌گویی، و این نتواند بود. بو بکر گفت: انت اکذب یا عدوّ اللَّه، ای دشمن خدای دروغ تو گویی و از هر کس دروغ‌زن‌تر تویی. آن گه گفتند تا گروبندیم بده شتر، عقد مراهنت ببستند تا مدت سه سال. و در آن وقت عقد مراهنت بستن و قمار باختن حلال بود، و آیت تحریم قمار از آسمان نیامده بود، پس ابو بکر صدیق آن قصه با رسول خدا بگفت. رسول (ص) گفت مرا چنین گفتند که تا بضع سنین و بضع از سه باشد تا بنه رو در مدت بیفزای و در مال بیفزای. بو بکر رفت و شتران بصد کرد تا بنه سال، و این عقد ببستند و هر یکی را کفیلی فرا داشتند و در ضمان یکدیگر شدند. پس غزاء احد پیش آمد و ابی خلف بدست رسول خدا کشته شد و بعد از آن روز حدیبیه سال هفتم، از وقت مراهنت خبر رسید بمکه که اهل روم غلبه کردند بر اهل پارس و دیار و اوطان ایشان بدست فرو گرفتند، و شهرستان رومیه آن گه بنا کردند و بو بکر صدیق آن صد شتر از ورثه ابیّ بستد و پیش مصطفی آورد رسول خدا گفت تصدّق به. ابو بکر آن همه بصدقه داد بفرمان رسول صلوات اللَّه علیه بو سعید خدری گفت: روز بدر بود که روم بر پارس ظفر یافتند و ما که مسلمان بودیم بر مشرکان ظفر یافتیم. رب العزّة آن روز اهل کتاب را بر مجوس نصرت داد و اهل اسلام را بر مشرکان نصرت داد و بو بکر صدیق در آن یک روز هم مال غنیمت برداشت از مشرکان و هم مال مراهنت از ورثه ابیّ خلف. ,

قوله تعالی: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ و از نشانه‌های او آنست که بیافرید شما را از خاکی ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ پس اکنون شما مردمانید تَنْتَشِرُونَ (۲۰) می‌پراکنید و پراکنده می‌زیید. ,

وَ مِنْ آیاتِهِ و از نشانه‌های اوست أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً که بیافرید شما را هم از شما جفتانی، لِتَسْکُنُوا إِلَیْها تا با ایشان آرامید وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً و میان شما مهری ساخت و مهربانی، إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ در آن نشانه‌های است، لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۲۱)گروهی را که دراندیشند. ,

وَ مِنْ آیاتِهِ و نشانه‌های اوست خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ آفرینش آسمانها و زمین وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ و اختلاف زبانهای شما و گوناگون رنگهای شما. إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمِینَ (۲۲) درین نشانه‌های است جهانیان را. ,

وَ مِنْ آیاتِهِ و از نشانهای اوست مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ خفتن شما بشب و روز وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ و جستن شما از روزی او و بخشیده او إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (۲۳) در آن نشانه‌های است ایشان را که بشنوند. ,

قوله تعالی: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ قرابت دو قسم است: قرابت نسب و قرابت دین و قرابة الدین امسّ و بالمواساة احق، قرابت دین سزاتر است بمراعات و مواسات از قرابت نسب مجرد، زیرا که قرابت نسب بریده گردد، و قرابت دین روا نیست که هرگز بریده گردد. اینست که مصطفی (ص) گفت: «کلّ نسب و سبب ینقطع الّا نسبی و سببی»، قرابت دین است که سیّد (ص) اضافت با خود کرد، و دین‌داران را از نزدیکان و خویشان خود شمرد، بحکم این آیت ورد هر که روی بعبادت اللَّه آرد و بر وظائف طاعات مواظبت نماید و بنعت مراقبت بر سرورد و وقت نشنید چنان که با کسب و تجارت نپردازد و طلب معیشت نکند، کما قال تعالی: لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ او را بر مسلمانان حق مواساة واجب شود تا او را مراعات کنند و دل وی از ضرورت قوت فارغ دارند. چنان که رسول خدا کرد با اصحاب صفّه: قومی درویشان بودند که در صفّه پیغامبر وطن داشتند و صفّه پیغامبر جایی است به مدینه که آن را قبا خوانند از مدینه تا آنجا دو فرسنگ است. رسول خدا روزی ما حضری در پیش داشت و بعضی اهل بیت خویش را گفت لا اعطیکم و ادع اصحاب الصفّة تطوی بطونهم من الجوع، این اصحاب صفّة چهل تن بودند، از دنیا یکبارکی اعراض کرده و از طلب معیشت برخاسته، و عبادت و ذکر اللَّه پرداخته، و بر فتوح تجرید روز بسر آورده و بیشترین ایشان برهنه بودند خویشتن را در میان ریگ پنهان کرده. ,

چون وقت نماز بودی آن گروه که جامه داشتند نماز کردندی، آن گه جامه بدیگران دادندی و اهل مذهب تصوّف از طریقت ایشان گرفته‌اند، از دنیا اعراض کردن و از راه خصومت برخاستن و بر توکّل زیستن و بیافته قناعت کردن و آز و حرص و شره بگذاشتن. ,

آدم صفی با تمکن او در بهشت بیکبار که متابعت آز و شره خویش کرد مهجور بهشت گشت، تو ای مرد غافل شبانروزی در متابعت حرص و شره خویش هزار بار خاک جفا در روی دین خویش پاشی و آن گه گمان بری که فردا وا اهل قناعت در بهشت هم‌زانو بنشینی این آن گه نبود و این آن گه نباشد، امروز درین پندار روزی فرا شب می‌آر، اما فردا که ارباب قناعت را بر تخت عزّ نشانند، اگر خواهی که قائمه تخت ایشان ببوسی راهت ندهند. ,

در خبر است که: انّ الجنّة لیرون اهل علیّین کما ترون الکوکب الدرّی فی افق السماء و انّ أبا بکر و عمر منهم و انعما اهل بهشت اهل علّیین را چنان بینند که شما ستاره را در افق آسمان، و اهل علیین بحقیقت اهل قناعت‌اند و ابو بکر و عمر از اهل علیین‌اند و فراتر زیرا که ایشان را وراء قناعت کارها بود، که چندان که از قناعت فراتر شدند از علیین برتر شدند، ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ المرید هو الذی یؤثر حق اللَّه علی حظّ نفسه. میگوید سالکان راه طریقت را و مریدان حق و حقیقت را آن به که حق قرابت دین بگزارند و حق ایشان فرا پیش حظّ خویش دارند. ,

قوله تعالی: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ حَقَّهُ، القربی القرابة، و ابن السبیل الضّیف، یقال حق الاقرباء منسوخ بآیات المواریث و البرّ الی المسکین و ابن السبیل محکم. ,

عن ابی شریح الکعبی انّ رسول اللَّه (ص) قال: من کان یؤمن باللَّه و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه جائزنا یوم و لیلة و الضیافة ثلاثة ایام فما بعد ذلک فهو صدقة. و لا یحل له ان یثوی عنده حتی یخرجه، و قال: «ان نزلتم بقوم فامروا لکم بما ینبغی للضّیف فاقبلوا، فان لم یفعلوا فخذوا منهم حق الضیف الذی ینبغی له»، و قیل الخطاب للنبی (ص): و ذا القربی بنو هاشم و بنو المطّلب یعطون حقوقهم من الغنیمة و الفی‌ء و قیل: فَآتِ ذَا الْقُرْبی‌ جواب و جزاء لما قبله، ای سعة الرزق و ضیقه من اللَّه، فاعط من مالک ان آمنت بذلک لانّ من علم ان غناه و فقره من اللَّه لم یخف باداء الحقوق الفقر. و دخول الفاء لهذا المعنی. ثم قال: ذلِکَ ای اخراج الحقوق من الاموال «خیر» لمن اخرجها مخلصا للَّه غیر قاصد به الرّیاء و السمعة، وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فی الآخرة. و المعنی له فی الدنیا خیر و هو البرکة فی ماله لانّ اخراج الزکاة یزید فی المال و فی الآخرة یصیر بطاعة ربّه فی اخراج ماله الی زکاته و غیر ذلک من المفلحین الفائزین بالجنّة. ,

وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً معنی الرّبا الزیادة و منه یقال للتلّ و البقاع رابیة. ,

و الربوا قسمان: احدهما ما یزداد فی البیع و هو حرام محرّم نطق بتغلیظ تحریمه القرآن و السّنّة و سبق شرحه فی سورة البقرة. و علی قول السدی نزلت هذه الایة فی ثقیف لانّهم کانوا یعطون الربوا اعنی هذا القسم المحرّم، فذلک فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ ای فی حکمه بل یمحقه و یذهب برکته کقوله: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا و الثانی ان یعطی الرجل العطیّة و یهدی الهدیّة لیثاب اکثر منها، فهذا ربوا حلال جائز و لکن لا یثاب علیه فی القیامة و هو معنی قوله: فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ لانّه لم یرد به وجه اللَّه و هذا کان حراما علی النبی (ص) لقوله تعالی: وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ای لا تعط و تطلب اکثر ممّا اعطیت و هو المراد بالایة علی قول اکثر المفسّرین مثل سعید بن جبیر و مجاهد و قتاده و طاوس و الضحاک. قرأ ابن کثیر وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً مقصورا، ای فعلتم. و قرأ الآخرون آتَیْتُمْ ممدودا ای اعطیتم لتربوا. قرأ نافع و یعقوب بضمّ التاء و سکون الواو علی الخطاب، ای لتربوا انتم و تصیروا ذوی زیادة من اموال الناس و قرأ الآخرون لِیَرْبُوَا بالیاء و فتحها و نصب الواو و جعلوا الفعل للرّبوا لقوله: فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ. قیل هی الزکاة المفروضة، و قال ابن عباس هی الصدقة سمّیت زکاة لانها تزکو و تنمو تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ ثوابه و رضاه فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ یضاعف لهم الثّواب فیعطون بالحسنة عشرا مثالها و یضاعف اللَّه لمن یشاء فالمضعف ذو الاضعاف من الحسنات کما یقال رجل مقو، ای صاحب قوّة و موسر، ای صاحب یسار. و انّما قال: فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ فعدل علی الخطاب الی الاخبار ایماء الی انه لم یخصّ به المخاطبون بل هو عامّ فی جمیع المکلّفین. ,

آثار رشیدالدین میبدی

2 اثر از ۳۰- سورة الرّوم مکّیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ۳۰- سورة الرّوم مکّیة در کشف الاسرار و عدة الابرار رشیدالدین میبدی شعر مورد نظر پیدا کنید.