قوله تعالی: «وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ» یوم الحسرة یوم القیامة سبق لقوم الشقاوة من غیر ان یرتکبوا معصیة، و لآخرین السعادة قبل ان یقترفوا حسنة. روز حسرت روز اول است در عهد ازل، که حکم کردند و قضا راندند و هر کس را آنچه سزای وی بود دادند، رانده بیجرم و جریمت، نواخته بی وسیلت طاعت. یکی را خلعت رفعت دوختند و میل نه. ,
یکی را بآتش قطیعت سوختند و جور نه. آن یکی بر بساط لطف پر از ناز و خطاب: «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ» شنیده. این یکی در وهده خذلان بنعت حرمان زهر «قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ» ,
چشانیده، آری سابقهای رانده، چنان که خود دانسته. عاقبتی نهاده چنان که خود خواسته از بشریّت تیری ضعیف ترکیب در وجود آورده، و آن تیر در کمان علم ازل نهاده و در هدف حکم انداخته. اگر راست رود، ثنا و احسنت اندازنده را، اگر کژ رود طعن و لعن تیر را. شعر: ,
4 حیرت اندر حیرتست و تشنگی در تشنگی گه گمان گردد یقین و گه یقین گردد گمان.
قوله: «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْبِ» خداوند زمین و آسمان، کردگار نیکوکار رهی دار مهربان، لطیف نشان و کریم پیمان و قدیم احسان. ,
بندگان خود را تشریف میدهد، بفضل و لطف خود ایشان را مینوازد، بناء حجره دولت مینهد، وعده راز و ناز و نعمت میدهد، وعدهای نیکو، تشریفی بکمال، خلعتی تمام، فضلی بی نهایت، همه قدیسان آسمان خواستند که تقدیس خود بغارت بدادندی از این خلعت و کرامت و نواخت بینهایت که روی بخاک نهاد، یکی «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْبِ». دیگر «لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً إِلَّا سَلاماً». سدیگر «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ عَشِیًّا». چهارم «تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا» نگر تا بچشم حقارت در نهاد خاکیان ننگری، که ایشان مقبول شواهد الهیتند و منبع اسرار فطرت ازل، اول مشتی خاک بود آلوده، در ظلمت کثافت خود بمانده، در تاریکی نهاد خود متحیّر شده، همی از آسمان اسرار باران انوار باریدن گرفت خاک عنبر گشت و سنگ گوهر گشت، شب روز شد، و روز نوروز شد، و بخت فیروز شد. تقاضایی از پرده غیب بصحرای ظهور آمد، بر همه عالم بگذشت بکس التفات نکرد، چون بسر خاک آدم رسید عنان باز کشید، نقاب از جمال دلربای برداشت و گفت ای خاک افتاده و خویشتن را بیفکنده، منت آمدهام، سرماداری. شعر: ,
3 و کم باسطین الی وصلنا اکفهم لن ینالوا نصیبا.
که داند که درین خاک چه تعبیهها است، حقّ میگوید جلّ جلاله: «خلقت قلوب عبادی من رضوانی». ,
قوله تعالی: «جَنَّاتِ عَدْنٍ» بهشتهای همیشی، «الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمنُ» آن بهشتها که رحمن وعده داد «عِبادَهُ بِالْغَیْبِ» بندگان خویش را نادیده، «إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا (۶۱)» وعده اللَّه تعالی آمدنی است. ,
«لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً» نشنوند در آن هیچ سخن نابکار بیهوده، «إِلَّا سَلاماً» مگر سخنی بسلامت. «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها» و روزی ایشان در آن میرسد، «بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» (۶۲) بامداد و شبانگاه. ,
«تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا» آن بهشت که ما میراث رسانیدیم از بندگان خویش، «مَنْ کانَ تَقِیًّا» (۶۳) او را که پرهیزگار است. ,
«وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ» فرو نمیآئیم مگر بفرمان خداوند تو «لَهُ ما بَیْنَ أَیْدِینا» او راست آنچه پیش ما، «وَ ما خَلْفَنا» و آنچه پس ما، «وَ ما بَیْنَ ذلِکَ» و آنچه میان ماست «وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا» (۶۴) و خداوند تو هرگز فراموش کار نبود و نیست. ,