قوله تعالی: وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ الآیة در ابتداء اسلام مرد و زن که بفعل زنا فراهم شدندی، و هر دو ثیّب بودندی و محصن، حکم ایشان آن بود که ایشان را از یکدیگر جدا کردندی، و بزندان باز داشتندی، چنان که درین آیت گفت: فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ و اگر هر دو بکر بودندی، در حال زنا حکم ایشان ایذا بود، چنان که در آیت دیگر گفت: فَآذُوهُما و ایذاء آن بود که ایشان را در آن زنا میسرزنش کردند و میزجر گفتند: انتهکتما حرمات اللَّه، و عصیتماه، و استوجبتما عقابه. پس هر دو آیت منسوخ شد، آیت اول بجلد و رجم، و آیت دوم بجلد و تغریب و ناسخ این بود که مصطفی (ص) گفت: خذوا عنّی، قد جعل اللَّه لهنّ سبیلا، البکر بالبکر جلد مائة و تغریب عام، و الثّیّب بالثّیّب جلد مائة و الرّجم. ,
پس در حق ثیّب دیگر بار جلد منسوخ گشت، و رجم ثابت شد و ناسخ این بود که مصطفی (ص) گفت: در آن خبر معروف: «و أمّا انت یا انیس! فاغد علی امرأة هذا، فان اعترفت فارجمها» ,
، بعد از اعتراف رجم فرمود و جلد نفرمود. ,
و نیز آیتی است از قرآن که خطّ آن منسوخ است، و حکم آن ثابت، و هو قوله تعالی: الشیخ و الشیخة اذا زنیا فارجموهما البتة نکالا من اللَّه و اللَّه عزیز حکیم. ,
قوله تعالی: وَ اللَّاتِی یَأْتِینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ الآیة کردگار نهان دان، خداوند مهربان، و بخشاینده بر همگنان، درین آیت خبر داد از رحمت و فضل خود بر بندگان، و اسبال ستر خویش بر عیب ایشان، تا همه خود داند فعل بد ایشان، و آب رویشان نبرد نزدیک خلقان. هر چند رهی شوختر، وی جلّ جلاله کریمتر، هر چند رهی گیرندهتر، اللَّه او را باز خوانندهتر. ,
روی فی بعض الکتب المنزلة: «عبدی! انت العوّاد الی الذّنوب، و انا العوّاد الی المغفرة، لتعلم أنا أنا و انت انت». داود (ع) زبور خواندی، هر گه که بآیتی رسیدی که در آن ذکر گناهکاران بودی گفتی: اللّهمّ لا تغفر للخطّائین! ملکا بر گنهکاران رحمت مکن، و تقدیر انگشت تهدید در وی میگزید که: ای داود! باش تا ترا کار افتد، آن گه ازین گفته استغفار کنی! پس چون آن واقعه بیفتاد، و آن تیر تقدیر در حلق او نشست در خاک ندم میغلطید و میگفت: «ربّ اغفر لی»، و تقدیر میگفت: ای داود نه تو میگفتی که گنه کاران را میامرز؟ گفت: بار خدایا ندانسته بودم. هنوز بکر بودم. مقرع سهام قدر نگشته بودم. بار خدایا! از آن گفت توبه میکنم. تو آن کن که سزای آنی. تو احوال بندگان به دانی. مطّلع بر سرّ ایشانی. عزیز و سلطانی. ,
کریم و مهربانی. ,
از مهربانی وی نکتهای بشنو، بنگر درین آیت، و تأمّل کن درین حالت، که شهادت چهار گواه عدول در ثبوت فاحشه معتبر کرد، بر وجهی و تحقیقی که اقامت بیّنت بر آن صفت دشخوار صورت بندد. این همه از آن کرد تا آن فاحشه بر بنده درست نشود، و او را فضیحت نرسد. مصطفی (ص) این خلق کرم از درگاه عزّت گرفت، و این ادب بیاموخت، تا چون ماعز بن مالک بر وی آمد، و اقرار داد بفاحشه، رسول خدا بهانهها فرا پیش میآورد، و او را از سر آن فرا میداشت. و در خبر است که اول ماعز گفت: یا رسول اللَّه طهّرنی، مرا پاک گردان. رسول گفت: برو ای ماعز استغفار و توبه کن. ماعز ساعتی رفت، باز آمد، و همان سخن گفت. رسول همان جواب داد. تا سه بار برفت. چهارم بار که باز آمد، رسول خدا گفت: ترا از چه پاک کنم؟ ماعز گفت: از زنا. دیگر بار رسول (ص) واسر بهانه شد، گفت: مگر دیوانه است این مرد؟ گفتند: یا رسول اللَّه دیوانه نیست. گفت: مگر خمر خورده است، و مست شده؟ یکی را گفت: بنگر تا خود از وی بوی خمر آید یا نه؟ گفتند: نه. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند، لا یَحِلُّ لَکُمْ شما را حلال نیست، أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ که زنان یکدیگر بمیراث برید کَرْهاً بر نبایست ایشان، وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ و ایشان را از نکاح باز مدارید، لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ تا از آنچه فرا ایشان میباید داد چیزی برید، إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مگر که فاحشهای کنند، مُبَیِّنَةٍ فاحشهای به بیّنت روشن کرده و محکم، وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ و با ایشان بنیکویی زندگانی گزارید،، فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ اگر ایشان را نخواهید و خوش نیاید شما را، فَعَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً مگر که شما را ناخوش آید چیزی، وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً (۱۹) و خدای در آن شما را نیکویی فراوان دارد و سازد. ,
وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ و اگر خواهید بدل گرفتن زنی، مَکانَ زَوْجٍ دست باز داشتن زنی، و بجای وی دیگری بزنی کردن، وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً و آن زن را داده باشید قنطاری از مال، فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً چیزی از آنچه وی را دادید باز مستانید. أَ تَأْخُذُونَهُ میبازستانید از آن کاوین که وی را دادید، بُهْتاناً بیدادی بزرگ، وَ إِثْماً مُبِیناً (۲۰) و بزه آشکارا؟! ,
وَ کَیْفَ تَأْخُذُونَهُ و خود چون باز ستانید؟ وَ قَدْ أَفْضی بَعْضُکُمْ إِلی بَعْضٍ پس آن گه بیکدیگر رسیده و هام پوست زیسته باشید، وَ أَخَذْنَ مِنْکُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً (۲۱) و ایشان از شما بستدهاند پیمانی بزرگ. ,
وَ لا تَنْکِحُوا و بزنی مکنید، ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ آن زن که پدران شما بزنی کرده باشند، إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ مگر آنچه در جاهلیّت بود و گذشت، إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً آن زنا است، وَ مَقْتاً و زشتی است، وَ ساءَ سَبِیلًا (۲۲) و بد راهی و سنّتی که آنست. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً درین آیت دو حکم است: یکی آنست که زن را بینکاح بمیراث بردن حرامست، و این از نکاحهای جاهلیّت یکی است. دیگر حکم آنست که زن را بزنی کردن بر کراهین آن زن نشاید، از بهر آنکه بمیراث بردن زن بینکاح بطوع زن هم نرواست، و ایشان بیرضاء زن و بیطوع زن آن زن را میحق وارث دیدند. اللَّه تعالی آن را باطل کرد، و آن کس که این آیت در شأن وی فرو آمد قیس بن ابی قیس الانصاری بود، و کبیشه بنت معن الانصاریة زن پدرش: چون ابو قیس از دنیا بیرون شد و کبیشه از وی بازماند، قیس پیش از آنکه کبیشه بخانه پدر باز شد، جامه بر وی افکند، و گفت: انّما ارثک لأنّی ولیّ زوجک و أنا احقّ بک، و عادت ایشان در وراثت زنان همین بود که عصبه شوهر جامه بر آن زن افکندی، پیش از آنکه باهل خویش باز شدی، و اگر باهل باز شدی، و جامه بر وی نیفکنده، و از وراثت خبر نداده، این حقیّت آن عصبه را نبودی. پس چون قیس، کبیشه را میراث برد، وی را فرو گذاشت بیمراعات و بینفقه، نه او را مراعات میکرد، و نه از حبالت خویش رهایی میداد، بطبع آنکه تا مگر خویشتن را بمال باز خرد. کبیشه برخاست و پیش رسول خدا رفت، و قصّه خویش باز گفت. رسول (ص) گفت: رو بخانه بنشین تا اللَّه تعالی در حقّ تو فرمان دهد، و حکم کند. جماعتی از زنان مدینه چون حال کبیشه شنیدند همه برخاستند و گفتند: یا رسول اللَّه حال ما هم حال کبیشه است، امّا کبیشه را پسر شوهر واخواست، و ما را ابناء اعمام شوهر. پس ربّ العالمین این آیت فرستاد، و آن حکم باطل کرد. ,
أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً بضمّ کاف قراءت حمزه و کسایی است، و بفتح کاف قراءت باقی، و هما لغتان: کالفقر و الفقر، و الضّعف و الضّعف، و الدّفّ و الدّفّ. ,
و الشّهد و الشّهد. ابو عمرو شیبانی میگوید: هر چیزی که تو آن را بدل کراهیت داری، آن کره است بفتح، و هر چه مشقّت آن بر تن است آن کره بضمّ. و ابو عبید و جماعتی گفتهاند: کره بفتح مصدر است و کره بضمّ اسم است، ای اسم ما کرهته. و گفتهاند: بفتح از اکراه دیگری است و بضمّ از کراهیّت نفس خویش، و جز ازین گفتهاند، و الصّحیح أنّهما لغتان قاله ابو علی الفسوی. ,
وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ ابن عباس گفت: این در شأن کسی است که زن خویش را بقهر میدارد بینصیبی و حظّی که زن را بود از داشت وی، و کراهیت میدارد صحبت این زن، و در آن داشتن وی را باز دارد از شوی دیگر کردن، تا آنکه زن خویشتن را از وی باز خرد بکاوین، که بر وی دارد. ربّ العالمین ایشان را از آن نهی کرد، پس استثنا کرد و گفت: إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ مگر این زنان فاحشهای کنند. فاحشه اینجا زنا است، و گفتهاند که: عصیان و نشوز است، یعنی درین دو حال ضرار زنان روا بود، تا خویشتن را باز خرند، و فدیت دهند. ,
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً الآیة هم نداست و هم تنبیه، هم اشارتست و هم شهادت، و هم حکم یا نداست: «ایّها» تنبیه است، الَّذِینَ اشارت است، آمَنُوا شهادت است، لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً حکم است، و بیان حکم آنست که این زنان مستضعفاناند، و در تحت قهر شما اسیرانند. نگر تا ایشان را نرنجانید، و از راه تلبیس و تدلیس بر ایشان حکم نکنید، و قهر نرانید، و آنچه شرع نپسندد از ایشان در نخواهید، بلکه با ایشان بمعروف زندگانی کنید. وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ای بتعلیم الدّین و التّأدّب باخلاق المسلمین. راه دین و دیانت بایشان نمائید، و آداب مسلمانی و شریعت ایشان را در آموزید، و ایشان را از آتش بپرهیزید، چنان که جای دیگر گفت: قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً. آداب صحبت در معاشرت با ایشان نگه دارید، و رنج ایشان احتمال کنید، و بار خدمت و رنج خویش بر ایشان منهید. هر چند که از روی ظاهر علی الخصوص زنان را میگوید، امّا از روی اشارت علی العموم همه مسلمانان را میگوید. ,
نگرید تا خویشتن را بهیچ وقت بر هیچ مسلمان حقّ و فضل واجب نبینید، و از مهینان خویش خدمت نخواهید، و بر کمینان زور نکنید. و بر اهل ضعف صولت ننمائید، بلکه در مراعات و مواسات ایشان بکوشید، و بایشان تقرّب کنید. ,
به داود (ع) وحی آمد که: ای داود اگر شکستهای بینی در راه ما، یا دل شدهای در کار ما، نگر تا او را خدمت کنی، بلقمهای نان، بشربتی آب بدو تقرّب جویی، و در بر آفتاب نور دلش بنشینی. ای داود دل آن درویش درد زده مشرقه آفتاب نور ماست! آفتاب نور جلال ما پیوسته در غرفه دل او میتابد. ,
پیر طریقت گفت: ای مسکین اگر نتوانی که باو تقرّب جویی، باری بدل اولیاش تقرّب جوی، که بر دل ایشان اطّلاع کند، هر که را در دل ایشان بیند، وی را بدوست گیرد. نبینی که مصطفی (ص) با ضعفاء مهاجرین بنشستی، و خود را در ایشان شمردی، و گفتی: الحمد للَّه الّذی جعل فی أمّتی من امرت ان اصبر نفسی معهم، و ذلک فی حدیث ابی سعید الخدری (رض) قال: کنت فی عصابة، فیها ضعفاء المهاجرین، و انّ بعضهم یستر بعضا من العری، و قارئ یقرأ علینا، و نحن نستمع الی قراءته، فجاء النّبیّ (ص)، حتّی قام علینا، فلمّا رآه القاری سکت فسلّم، فقال: ما کنتم تصنعون؟ ,
قوله تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ و هر که نتواند از شما، طَوْلًا از پی طولی، أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ که بزنی کند آزاد زنان گرویدگان را، فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وی را حلالست که کنیزکی بزنی کند، مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ ازین کنیزکان شما که گرویدگاناند، وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِکُمْ و خدای داناتر دانایی است بایمان شما، بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ شما همه از یکدیگراید در عقد دین بهم، فَانْکِحُوهُنَّ کنیزکان را بزنی کنید، بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ بدستوری خداوند ایشان. وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ و بایشان دهید کاوینهای ایشان، بِالْمَعْرُوفِ بداد و در خور، الْمُحْصَناتِ کنیزکان پاک بنکاح پاک، غَیْرَ مُسافِحاتٍ نه نابکاران پلیدکاران، وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ و نه بر هوای دل بینکاح دوست گیران، فَإِذا أُحْصِنَّ چون آن کنیزکان شوی کردند، فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ اگر زنا کنند، فَعَلَیْهِنَّ بر ایشانست، نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ نیمه آن حدّ که بر آزاد زنانست، ذلِکَ این نکاح کنیزک، لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ آن کس را حلالست که از آفت عزبی و تباهی دین ترسد، وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ و اگر صبر کنید شما را آن بهتر و نیکوتر، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۲۵) و خدای آمرزگار است و مهربان. ,
یُرِیدُ اللَّهُ میخواهد خدای، لِیُبَیِّنَ لَکُمْ که پیدا کند شما را راه پسندیده از ناپسندیده، وَ یَهْدِیَکُمْ و شما را نماید، سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ راههای نیکان که پیش از شما بودند، وَ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ و شما را از ناپسند توبه دهد، و از شما توبه پذیرد، وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (۲۶) و اللَّه داناست راست دانش. ,
وَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ و خدای میخواهد که شما را با خود آرد، وَ یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ و ایشان که درین جهان گرد بایستهای ناپسندیده میگردند، میخواهند، أَنْ تَمِیلُوا مَیْلًا عَظِیماً (۲۷) که شما از راه راستی بگردید بگشتنی بزرگ. ,
یُرِیدُ اللَّهُ میخواهند خدای، أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ که بار از شما سبک کند، وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً (۲۸) و آدمی را ضعیف آفریدند ,
قوله تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا الآیة طول اینجا غنی است و بینیازی و کام، یعنی بینیازی که پیدا بود بر مرد و در زیّ وی، تقول العرب: ما بفلان طائل و لا طول. معنی آیت آنست که: من لم یستطع منکم قدرة و غنی ان ینکح المحصنات، هر که توانایی و بینیازی ندارد، و نتواند که آزاد زنان را بزنی کند، او را حلال است که کنیزک دیگری بزنی کند، بشرط آنکه کنیزک همدین این مرد آزاد بود. کسایی محصنات بکسر صاد خواند در همه قرآن، مگر آنجا که گفت: وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ که این یکی بفتح صاد خواند. باقی قرّا بفتح صاد خوانند در همه قرآن. امّا من کسر الصّاد فانّه بناه علی احصنت بناء الفعل للفاعل و المراد احصنت نفسها بالعفّة و التّزوج. و من فتح الصّاد بناه علی احصنت فهی محصنة بناء الفعل للمفعول به، ای احصنها غیرها، امّا الزّوج، و امّا الاسلام، و امّا التّعفف و امّا الولیّ بتزویجها. ,
این آیت دلیل شافعی است (رض) که گفت: مرد آزاد مسلمان نشاید که کنیزک را بزنی کند مگر بسه شرط: یکی آنکه کنیزک مسلمان بود. دیگر آنکه مهر آزاد زن نیابد. سوم آنکه از آفت عزوبت ترسد. تا این سه شرط جمع نشوند روا نیست که کنیزک را بزنی کند. ابن عباس گفت: من ملک ثلاثمائة درهم وجب علیه الحجّ، و حرّم علیه نکاح الاماء و هر که آزاد زنی بزنی دارد، بهیچ حال روا نیست که کنیزک را بزنی کند و اینجا که رخصت است بیش از یک کنیزک روا نیست که بزنی کند. ,
وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمانِکُمْ ای اعملوا علی الظاهر فی الایمان فانّکم متعبّدون بما ظهر، و اللَّه تعالی یتولّی السّرائر. بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فی النّسب، ای کلّکم ولد آدم و یجوز أن یکون بعضکم من بعض، ای دینکم واحد، و أنتم متساوون من هذه الجهة، فمتی وقع لأحدکم الضّرورة جاز له تزوّج الأمة. ,
آن گه شرائط نکاح کنیزک معلوم کرد، گفت: فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ، ولایت مقیّد کرد که ولیّ باید. وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ کاوین مقیّد و فریضه کرد که کاوین باید «بِالْمَعْرُوفِ» یعنی من غیر مطل و ضرار. «الْمُحْصَناتِ» یعنی عفائف، «غَیْرَ مُسافِحاتٍ» ای غیر زانیات علانیة، «وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ» یعنی و غیر زانیات سرّا. میگوید: کنیزکی باید پرهیزکار و پارسا و خویشتندار، نه زناکار نهان، نه پلید کار آشکارا، کنیزکی که نکاح گیرد بشرایط اسلام نه دوستگان گیرد، چنان که عادت اهل جاهلیت بود که مرد زن را خدن میگرفت، و زن مرد را بر هوای دل، بینکاح، و بیقصد تحلیل و تطییب. ,
قوله تعالی: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا الآیة... جلیل است و جبّار خدای جهانیان، کریم و غفّار، نامدار، رهیدار، مهربان، واحد و احد در نام و نشان، بکرم خویش نوازنده بندگان، بفضل خویش سازنده کار ایشان، پیدا کننده نور عنایت خویش بر دوستان، و آراینده دوستان خویش بلباس احسان. خداوندی بخشاینده، و بر بخشودن پاینده، و هر کس را بر خویش نماینده، هر کس را چنان که سزای اوست، و بقدر و اندازه و روش اوست، و از هر کس آن درخواهد که در وسع و توان اوست. نهبینی که مستضعفان راه شریعت را چون رخصت نمود بنکاح کنیزک، گفت: اگر از طول حرّه درمانید، و آرزوی نکاح پدید آید، کنیزک را بزنی کنید، و شهوت خویش را مدافعت مکنید، چون نمیتوانید و سنّت ایشان را مدد میدهد که: «الدّنیا متاع، و خیر متاع الدّنیا المرأة الصّالحة»، و «تزوّجوا الودود الولود، فانّی مکاثر بکم الأمم»، «وعلیکم بالأبکار فانّهنّ اعذب افواها، و انتق ارحاما، و ارضی بالیسیر.» ,
نتق الرّحم کثرة الولد. یقال: امرأة ناتق، اذا کانت کثیرة الولد. ,
این خود راه رخصت جویان است که مستضعفاناند، و با خود برنتاوانند. امّا جوانمردان طریقت و مجاهدان راه حقیقت، عمل ایشان رنگی دیگر دارد، و عشق ایشان ذوقی دیگر، نه عذر رخصت ایشان را فریبد، نه سلطان شهوت با ایشان برتاود، گویی در شأن ایشان این خبر آمد که: «یا داود! حذر و أنذر قومک قضاء الشهوات فان القلوب المعلقة بشهوات الدنیا، عقولها عنی محجوبة»، و مقام حارثه اینجا رسید که گفت: «عرفت نفسی عن الدّنیا فأسهرت لیلی و أظمأت نهاری، الحدیث. «و اللَّه اعلم بایمانکم بعضکم من بعض» این تعریض است از کفاءت دینی، و اشارت است فرا تقدیس خدای از جفتی مریم (ع)، که بندگان خود را عار داشت از نکاح کنیزک، جز بوقت ضرورت، یعنی که تا خدای را عزّ و جلّ منزّه و مقدّس دانند از مناکحت پرستار وی، آخر این مضطرّ را بنکاح کنیزک دل خرسند کرد، و گفت: همه از آدم و حواءند، و در عقده دین با هم، همه هم شکل یکدیگر و جنس یکدیگر، شکل بشکل شود، و جنس بجنس گراید، پس جفت داشتن، و بجفت گرائیدن ایشان را سزد بلکه خود میدرباید، و جز چنین نشاید و معبود قدیم، کردگار عظیم جلّ جلاله، و عظم شأنه، که وی را شکل و شبه نیست، و جنس و مثل نیست، جفت داشتن او را سزا نیست که او را کفؤ و همسر نیست، لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ. ,
آن گه در آخر این آیت گفت: وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ، اگر گرد رخصت نگردید، و نکاح کنیزک در باقی کنید، و در قهر نفس شکیبا باشید، شما را بهتر بود و راه جوانمردان اینست، و دوستان خود این کنند و با اینهمه استمالت بنده فرو نگذاشت، و بفرمان جزم نگفت: اصبروا، بلکه گفت: وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ اگر صبر کنید و برخصت فرو نیائید، و مردانه در راه احتیاط روید، شما را جای نواخت هست، و اگر صبر نکنید و رخصت جویید، و آسانی طلب کنید، عذر هست، از آنکه شما ضعیفاناید! و با خود برنتاوان! باری لاف مردان چه زنید؟ و جای مردان چه گیرید؟. ,
قوله تعالی: إِنْ تَجْتَنِبُوا اگر پرهیزید، کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ از بزرگهای آن گناهان که شما را از آن میباز زنند، نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ ناپیدا کنیم و بستریم از شما گناهان شما، وَ نُدْخِلْکُمْ و شما را درآریم، مُدْخَلًا کَرِیماً (۳۱) درآوردنی نیکو. ,
وَ لا تَتَمَنَّوْا و آرزو مکنید، ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ آن چیز که اللَّه تعالی شما را بآن بیکدیگر افزونی و فضل داد، لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا مردان را بهرهایست از آنچه کنند، وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ و زنان را بهرهایست از آنچه کنند، وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ و از خدای میخواهید از فضل وی، إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً (۳۲) که خدای بهمه چیز دانا است. ,
وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا و هر کس را از مردان و زنان پدید کردیم، مَوالِیَ عصبهای که ازو میراث برد، مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ از آنچه گذاشت پدران و مادران و خویشان، وَ الَّذِینَ عَقَدَتْ و ایشان که بند بست بایشان، أَیْمانُکُمْ سوگندان شما، فَآتُوهُمْ نَصِیبَهُمْ نصیب ایشان از میراث بایشان دهید، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیداً (۳۳) که اللَّه بر همه چیز گواه است همیشهای. ,
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ مردان بر سر زنان کدخدایاناند و کارداران و براست دارندگان، بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ با آنچه خدای ایشان را بر یکدیگر فضل داد، وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ و بآنچه نفقه میکنند مردان بر زنان از مالهای خویش، فَالصَّالِحاتُ نیک زناناند، قانِتاتٌ که خدای را و شویان خویش را فرمان بردارانند، حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ زیر جامه خویش را نگهداراناند، بِما حَفِظَ اللَّهُ بآنچه خدای نگهداشت. وَ اللَّاتِی تَخافُونَ و آن زمان که میترسید، نُشُوزَهُنَّ از بیرون نشستن ایشان، فَعِظُوهُنَّ پند دهید ایشان را، وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ و جامهای خواب از ایشان جدا کنید، وَ اضْرِبُوهُنَّ و ایشان را زنید، فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ اگر فرمان برند شما را، فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا بر ایشان بهانه دیگر مگیرید، و بیداد را راهی مجوئید، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیراً (۳۴) که اللَّه خداوندیست برتر و مهتر همیشهای. ,