1 خدایگانا رامش گزین و شادی بین که مژده دادت از بخت ماه فروردین
2 همی چه گوید که ملک هفت اقلیم به حکم و امر تو خواهد شدن ز چرخ برین
3 چنان نهاد ز قسمت خدای عزوجل که تا به حشر تو باشی خدایگان زمین
4 خراج و ساو فرستد تو را به طوع و به طبع گهیت مالک روم و گهیت مالک چین
1 ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه
2 وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه
3 دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد گر گناه من همی جویی همی دارم گناه
4 ور نبودی می عزیز اکنون که من گویم همی کی عزیزش داشتی شاه جهان در بزمگاه
1 شهریور است و گیتی از عدل شهریار شادست خیز و مایه شادی بر من آر
2 باده شناس مایه شادی و خرمی بی باده هیچ جان نشد از مایه شادخوار
3 ای کامگار بر دل من خیز و باده ده بر یاد دولت ملک و شاه کامگار
4 سلطان تاجدار ملک ارسلان که ملک مانند او نبیند سلطان تاجدار
1 ای مه مه مهر و مهر ماه است بی باده نشستن از گناه است
2 روز و رخ دوستان سپید است روی و دل دشمنان سیاه است
3 سلطان ملک ارسلان مسعود در ملک به کام نیکخواه است
4 شاهان همه بندگان اویند امروز چو او کدام شاه است
1 ای ماه رسیده ماه آذر برخیز و بده می چو آذر
2 آذر بفروز و خانه خوش کن ز آذر صنما به ماه آذر
3 گر باغ بماند ساده بی گل ور شاخ بماند زود بی بر
4 ملک ملک ارسلان جهان را چون باغ بهشت کرد یک سر
1 ماه آبان چو آب جوی ببست آب انگور باید اندر دست
2 آن نکوتر که شاد باشی شاد وآن نکوتر که مست خسبی مست
3 شاد زیست آنکه عقل و دانش داشت پشت اندوه را به می بشکست
4 هر که او چشم در خرد بگشاد حرز و تعویذ باده بر جان بست
1 بهشت است گیتی ز اردیبهشت حلال آمد ای مه می اندر بهشت
2 به شادی نشین هین و می خواه می که بی می نشستنت زشتست زشت
3 به راغ و به باغ و به کوه و به دشت ز فر گرانمایه اردی بهشت
4 بخندید گلزار و بگریست ابر بنالید مرغ و ببالید کشت
1 ماه بهمن نبید باید خورد ماه بهمن نشاط باید کرد
2 در جهان هر که هست فرزانه به پسندد نشاط جان پرورد
3 ز آنکه امروز مطرب و ساقی رود و باده به بزم شاه آورد
4 شه ملک ارسلان بن مسعود شاد بنشست و باده خواهد خورد
1 زینت باغ ماه خرداد است گر به باده گرایی از دادست
2 بت نو شاد گشت گلبن و باغ گویی از حسن و زیب نو شادست
3 بلبلان را که خطبه خوان شده اند منبر از شاخ سرو آزادست
4 با نشاط است و رامش و شادی هر چه بنده ست و هر چه آزادست
1 ماه دی آمد که هوا هر زمان بارد کافور همی بر جهان
2 از فلک امروز مؤنث کند لشکر سرما را باد خزان
3 باده چون آذر برزین بیار چاره سرما به جز آن را مدان
4 بنگر کز دست بتان باده خواست شاه جهاندار ملک ارسلان