2 اثر از قطعات (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار مسعود سعد سلمان / دیوان اشعار مسعود سعد سلمان / قطعات (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار

قطعات (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 شاعران بینوا خوانند شعر با نوا وز نوای شعرشان افزون نمی‌گردد نوا

2 طوطی‌اند و گفت نتوانند جز آموخته عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

3 اندر آن معنی که گویم بدهم انصاف سخن پادشاهم بر سخن، ظالم نشاید پادشا

4 باطلی گر حق کنم عالم مرا گردد مقر ور حقی باطل کنم منکر نگردد کس مرا

1 ناگه خروس روزی در باغ جست در زیر شاخ گل شد و ساکن نشست

2 آن برگ گل که دارد بر سر بکند اندر دو ساق پایش دو خار جست

3 آن از پی جمالی بر سر بداشت و آن از پی سلاحی برپای بست

1 گرمابه سه داشتم به لوهور وین نزد همه کسی عیان است

2 امروز سه سال شد که مویم مانندهٔ موی کافران است

3 بر تارک و گوش و گردن من گویی نمدتر گران است

4 از رنج دل اندکی بگفتم باقی همه در دلم نهان است

1 آگاه نیست آدمی از گشت روزگار شادان همی نشیند و غافل همی رود

2 دل بستهٔ هواست گزیند ره هوا تن بندهٔ دل آمد و با دل همی رود

3 هر باطلی که بیند گوید که هست حق حقی که رفت گوید باطل همی رود

4 ماند بدانکه باشد بر کشتیی روان پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود

1 بر تو سیدحسن دلم گرید که چو تو هیچ غمگسار نداشت

2 تن من زار بر تو می‌نالد که تنم هیچ چون تو یار نداشت

3 زان ترا خاک در کنار گرفت که چو تو شاه در کنار نداشت

4 زان اجل اختیار جان تو کرد که به از جانت اختیار نداشت

1 پنجاه و هفت رفت ز تاریخ عمر من شد سودمند مدت و نا سودمند ماند

2 وامروز بر یقین و گمانم ز عمر خویش دانم که چند رفت و ندانم که چند ماند

3 فهرست حال من همه با رنج و بند بود از حبس ماند عبرت و از بند پند ماند

4 از قصد بدسگالان و ز غمز حاسدان جان در بلا فتاد و تن اندر گزند ماند

1 کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصیب کدام غم که بدان مر مرا نبود نوید

2 اگر غم دل من جمله عمر می بودی به گیتی اندر بی‌شک بماندمی جاوید

3 همی بپیچم از رنج دل چو شوشهٔ زر همی بلرزم بر خویشتن چو شاخک بید

4 امید نیست مرا کز کسی امید بود امید منقطع و منفطع امید امید

1 دریغا جوانی و آن روزگار که از رنج پیری تن آگه نبود

2 نشاط من از عیش کمتر نشد امید من از عمر کوته نبود

3 ز سستی مرا آن پدید آمده است در این مه که هرگز در آن مه نبود

4 سبک خشک شد چشمهٔ بخت من مگر آب آن چشمه را زه نبود

1 در وفات محمد علوی خواستم زد به نظم یک دو نفس

2 باز گفتم که در جهان پس از او زشت باشد که شعر گوید کس

1 معروف‌تر از من به جهان نیست خردمند پس بسته چراام به چنین جایی مجهول؟

2 نه خفته نه بیدار نه دیوانه نه هشیار نه مرده و نه زنده نه برکار و نه معزول!

آثار مسعود سعد سلمان

2 اثر از قطعات (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات (گزیدهٔ ناقص) در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.