3 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 بدم دوش با آن نیازی به هم زده پیشم از بی نیازی علم

2 همه گوی از روی او لاله رنگ همه حجره از موی او مشک شم

3 نشاط اندر آمد ز در چون نسیم ز روزن برون رفت چون درد و غم

4 ز شادی رویش بخندید جام ز اندوه جانم بنالید بم

1 ای سلسله مشک فکنده به قمر بر خندیده لب پر شکر تو به شکر بر

2 چون قامت تو نیست سهی سرو خرامان چون چهره تو نیست گل لعل به بر بر

3 تا تو کمری بستی باریک میان را گویی که عیان بستی ویحک به خبر بر

4 مانا که رخم زرین کردی ز فراقت کردی ز رخم طرف و نشاندی به کمر بر

1 دیده گر در فراق خون بارد حق او هم تمام نگزارد

2 با غمش هیچ بر نیارم دم گر جهان بر سرم فرود آرد

3 در وفا داشتنش جان بدهم تا مرا بی وفا نپندارد

4 آزر و مانی ار شود زنده هر یکی خواهدش که بنگارد

1 بدرود همی کرد مرا آن صنم من گریان و درآورده مرادست به گردن

2 از زخم دو کف همچو دلش کردم سینه ور آب دو دیده چو برش کردم دامن

3 رنجور شد از بهر من و روی دژم کرد کز حسرت آن روی دم سرد زدم من

4 در رویش اثر کرده دم سرد من امروز چونان که دم گرم در آیینه روشن

1 گفتم که چند صبر کنم ای نگار؟ گفت: تا هست عمر، گفتم: رنجه مدار، گفت:

2 بی رنجْ عشق نبوَد، گفتم: نیم به رنج، فرسوده چند باشد ازین ای نگار؟ گفت:

3 جز انتظار روی ندارد تو را همی گفتم: شدم هلاک من از انتظار، گفت:

4 این روزگار با تو بد است، این ازو شناس گفتم که نیک کِی شودم روزگار؟ گفت:

1 ای ترک ماهروی ندانم کجا شدی پیوسته که گشتی کز من جدا شدی

2 بودم تو را سزا و تو بودی مرا سزا ترسم ز نزد من به ناسزا شدی

3 درد دلا که بنده دیگر کسی نشد وآن گه شدی که بر دل من پادشا شدی

4 بیگانه گشتن از من چون در سر تو بود با جان من به مهر چرا آشنا شدی

1 آمد آهسته با کرشمه و ناز دوش نزد من آن نگار طراز

2 زلف پرپیچ بر شکست به گل چشم پر خواب سرمه کرده به ناز

3 بر نهاده بر ابروان چوگان تیر غمزه به چشم تیر انداز

4 گفتمش چون روی به نومیدی چنگ مانند ناز کرد آغاز

1 طعنه زنی که یار کنم دیگر طعنه مزن که من نکنم باور

2 تو جان و دل ز بهر مرا خواهی من از دل تو آگهم ای دلبر

3 جان و جهان من به تو خوش باشد ای روی تو ز جان و جهان خوشتر

4 ای طیره گشته از رخ تو لاله وی شرم خورده از لب تو شکر

1 غم بگذرد از من چو به من برگذری تو آن لحظه شوم شاد که در من نگری تو

2 از نازکی پای تو ای یار دل من رنجه شود ار سوسن و نسرین سپری تو

3 وین دیده روشن چو من از بهر تو خواهم خواهم که بدین دیده روشن گذری تو

4 ای ناز جهان پیرهنی دوختی از ناز بیمست که این پرده رازم بدری تو

1 ای لعبت و بت و صنم و حور و شاه من وی سوسن و گل و سمن و مهر و ماه من

2 ای جان دل عزیزتر از هر دویی و هست ایزد بر این که دعوی کردم گواه من

3 ای دوست بی گناه مرا متهم کنی جز دوستی خویش چه دانی گناه من

4 گفتی چرا گرفتی جعد دراز من وآن گه چرا کشیدی زلف دو تاه من

آثار مسعود سعد سلمان

3 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.