1 ای ترکِ لالهرخ بده آن لالهگون شراب تابان ز جامِ چون رخِ لعل از قَصَب نقاب
2 من گویمی گلاب است آن مِی که میدهی گر هیچگونه گونهٔ گل داردی گلاب
3 جز دوستیِّ ناب نیابی ز من همی واجب بوَد که از تو بیابم نَبیدِ ناب
4 تیره نکردش آتش آنگه که آب بود اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب
1 گفتم که چند صبر کنم ای نگار؟ گفت: تا هست عمر، گفتم: رنجه مدار، گفت:
2 بی رنجْ عشق نبوَد، گفتم: نیم به رنج، فرسوده چند باشد ازین ای نگار؟ گفت:
3 جز انتظار روی ندارد تو را همی گفتم: شدم هلاک من از انتظار، گفت:
4 این روزگار با تو بد است، این ازو شناس گفتم که نیک کِی شودم روزگار؟ گفت:
1 ای نگارین چون تو از خوبان کجاست نیست کس را آنچه از گیتی تراست
2 قد و روی و زلف سرو و ماه مشک مشک پیچان ماه تابان سرو راست
3 تا مرا مهر تو اندر دل نشست از دل من بیش مهر کس نخاست
4 ای نگار از طاعت تو چاره نیست راست گویی خدمت خسرو علاست
1 دیده گر در فراق خون بارد حق او هم تمام نگزارد
2 با غمش هیچ بر نیارم دم گر جهان بر سرم فرود آرد
3 در وفا داشتنش جان بدهم تا مرا بی وفا نپندارد
4 آزر و مانی ار شود زنده هر یکی خواهدش که بنگارد
1 بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر
2 به زیب قدی کش بنده گشت سرو سهی به حسن رویی کش بنده گشت بدر منیر
3 به چشم چشمی کش سرمه بود سحر حلال به بوی زلفی کش دانه بود مشک و عبیر
4 که گر تنم را زین پس کنی به مهر عذاب وگر دلم را زین پس کنی به عشق زحیر
1 در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار با رنج دیر دیر کند صبر دار دار
2 در تن خزد ز بویه وصل تو مور مور در من جهد ز انده هجر تو مار مار
3 سر در کشم به جامه در از شرم زیر زیر گریم ز فرقت تو دل آزار زار زار
4 بر دیده ام چو اشک زند یار تیر تیر پیچان شوم چنانکه کنم جامه تار تار
1 مرا روی تو ای نازنین نگار به دی ماه بسی خوشتر از نوبهار
2 من از روی تو چون زرد شد چمن گل و لاله سوری چینم ز بار
3 نه چون قد تو سروی به بوستان نه چون روی تو نقشی به قندهار
4 چه خوشتر به جهان از جمال تو مگر مجلس سلطان کامگار
1 طعنه زنی که یار کنم دیگر طعنه مزن که من نکنم باور
2 تو جان و دل ز بهر مرا خواهی من از دل تو آگهم ای دلبر
3 جان و جهان من به تو خوش باشد ای روی تو ز جان و جهان خوشتر
4 ای طیره گشته از رخ تو لاله وی شرم خورده از لب تو شکر
1 ای گشته دل من به هوای تو گرفتار دل بر تو زیان کرد چه سودست ز گفتار
2 از غم دل جوشان مرا بار گران کرد آن عنبر پر جوش بر آن اشهب پر بار
3 ای نرگس بیمار تو بر خواب چو نرگس چشمم همه شب در غم بیمار تو بیدار
4 تو سخت جفاکاری و من نیک وفاجو من سخت کم آزارم و تو نیک دل آزار
1 ای سلسله مشک فکنده به قمر بر خندیده لب پر شکر تو به شکر بر
2 چون قامت تو نیست سهی سرو خرامان چون چهره تو نیست گل لعل به بر بر
3 تا تو کمری بستی باریک میان را گویی که عیان بستی ویحک به خبر بر
4 مانا که رخم زرین کردی ز فراقت کردی ز رخم طرف و نشاندی به کمر بر