3 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان

1 به چشم دل همی بینم غم و تیمار جان ای جان به اندیشه همی دانم همه اسرار جان ای جان

2 به حاجت جان تو را خواهد به رغبت دل تو را جویم مجوی آزرم جان آخر مخواه آزار جان ای جان

3 ز اندوهت گران شد جان چو از عشقت سبک دل شد تو بر دل نه کنون سختی هلا از بار جان ای جان

4 ز هجرت جان همی نالد ز تو یاری همی خواهد تو یاری ده یکی جان را که هستی یار جان ای جان

1 ای ترکِ لاله‌رخ بده آن لاله‌گون شراب تابان ز جامِ چون رخِ لعل از قَصَب نقاب

2 من گویمی گلاب است آن مِی که می‌دهی گر هیچ‌گونه گونهٔ گل داردی گلاب

3 جز دوستیِّ ناب نیابی ز من همی واجب بوَد که از تو بیابم نَبیدِ ناب

4 تیره نکردش آتش آن‌گه که آب بود اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب

1 ای آنکه به رخساره ارغوانی نوشین لبی و شیرین زبانی

2 بازار تو خود همچو آسمانست زیرا که تو چون ماه آسمانی

3 فرمان نکویان همه تو را شد زیرا که تو سالار نیکوانی

4 این را به لطافت همی فروشی آن را به سیاست همی دوانی

1 در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار با رنج دیر دیر کند صبر دار دار

2 در تن خزد ز بویه وصل تو مور مور در من جهد ز انده هجر تو مار مار

3 سر در کشم به جامه در از شرم زیر زیر گریم ز فرقت تو دل آزار زار زار

4 بر دیده ام چو اشک زند یار تیر تیر پیچان شوم چنانکه کنم جامه تار تار

1 بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر

2 به زیب قدی کش بنده گشت سرو سهی به حسن رویی کش بنده گشت بدر منیر

3 به چشم چشمی کش سرمه بود سحر حلال به بوی زلفی کش دانه بود مشک و عبیر

4 که گر تنم را زین پس کنی به مهر عذاب وگر دلم را زین پس کنی به عشق زحیر

1 در بزم پادشا نگر این کاروبار گل وین باده بین شده به طرب دستیار گل

2 گل چند ماه منتظر بزم شاه بود وز بهر آن دراز کشید انتظار گل

3 دیدار گل شده ست همه اختیار خلق تا بزم شاه ساخت همه اختیار گل

4 گلبن ملونست چو دیبای هفت رنگ تا لعل سبز گشت شعار و دثار گل

1 ای می لعل راحت جان باش طبع آزاده را به فرمان باش

2 روزگار بخست مرهم شو دردمندم ز چرخ درمان باش

3 بی تو بیجان تنی است جام بلور تن پاکیزه جام را جان باش

4 دلم از قحط مهر خشک شده است بر دلم سودمند باران باش

1 مرا روی تو ای نازنین نگار به دی ماه بسی خوشتر از نوبهار

2 من از روی تو چون زرد شد چمن گل و لاله سوری چینم ز بار

3 نه چون قد تو سروی به بوستان نه چون روی تو نقشی به قندهار

4 چه خوشتر به جهان از جمال تو مگر مجلس سلطان کامگار

1 ای گشته دل من به هوای تو گرفتار دل بر تو زیان کرد چه سودست ز گفتار

2 از غم دل جوشان مرا بار گران کرد آن عنبر پر جوش بر آن اشهب پر بار

3 ای نرگس بیمار تو بر خواب چو نرگس چشمم همه شب در غم بیمار تو بیدار

4 تو سخت جفاکاری و من نیک وفاجو من سخت کم آزارم و تو نیک دل آزار

1 تابنده ماه باز برآراستی بوینده مشک باز بپیراستی

2 برخواست نعره از دل لهو و نشاط تا باده برگرفتی و برخاستی

3 جام بلور بر کف شاهانه دور همچون بلور تابان آراستی

4 آراسته چو سرو فراز آمدی باغ بساط شاه بیاراستی

آثار مسعود سعد سلمان

3 اثر از غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار مسعود سعد سلمان شعر مورد نظر پیدا کنید.