1 به چشم دل همی بینم غم و تیمار جان ای جان به اندیشه همی دانم همه اسرار جان ای جان
2 به حاجت جان تو را خواهد به رغبت دل تو را جویم مجوی آزرم جان آخر مخواه آزار جان ای جان
3 ز اندوهت گران شد جان چو از عشقت سبک دل شد تو بر دل نه کنون سختی هلا از بار جان ای جان
4 ز هجرت جان همی نالد ز تو یاری همی خواهد تو یاری ده یکی جان را که هستی یار جان ای جان
1 ای ترکِ لالهرخ بده آن لالهگون شراب تابان ز جامِ چون رخِ لعل از قَصَب نقاب
2 من گویمی گلاب است آن مِی که میدهی گر هیچگونه گونهٔ گل داردی گلاب
3 جز دوستیِّ ناب نیابی ز من همی واجب بوَد که از تو بیابم نَبیدِ ناب
4 تیره نکردش آتش آنگه که آب بود اکنون که آتش است ضعیفش مکن به آب
1 ای آنکه به رخساره ارغوانی نوشین لبی و شیرین زبانی
2 بازار تو خود همچو آسمانست زیرا که تو چون ماه آسمانی
3 فرمان نکویان همه تو را شد زیرا که تو سالار نیکوانی
4 این را به لطافت همی فروشی آن را به سیاست همی دوانی
1 در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار با رنج دیر دیر کند صبر دار دار
2 در تن خزد ز بویه وصل تو مور مور در من جهد ز انده هجر تو مار مار
3 سر در کشم به جامه در از شرم زیر زیر گریم ز فرقت تو دل آزار زار زار
4 بر دیده ام چو اشک زند یار تیر تیر پیچان شوم چنانکه کنم جامه تار تار
1 بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر
2 به زیب قدی کش بنده گشت سرو سهی به حسن رویی کش بنده گشت بدر منیر
3 به چشم چشمی کش سرمه بود سحر حلال به بوی زلفی کش دانه بود مشک و عبیر
4 که گر تنم را زین پس کنی به مهر عذاب وگر دلم را زین پس کنی به عشق زحیر
1 در بزم پادشا نگر این کاروبار گل وین باده بین شده به طرب دستیار گل
2 گل چند ماه منتظر بزم شاه بود وز بهر آن دراز کشید انتظار گل
3 دیدار گل شده ست همه اختیار خلق تا بزم شاه ساخت همه اختیار گل
4 گلبن ملونست چو دیبای هفت رنگ تا لعل سبز گشت شعار و دثار گل
1 ای می لعل راحت جان باش طبع آزاده را به فرمان باش
2 روزگار بخست مرهم شو دردمندم ز چرخ درمان باش
3 بی تو بیجان تنی است جام بلور تن پاکیزه جام را جان باش
4 دلم از قحط مهر خشک شده است بر دلم سودمند باران باش
1 مرا روی تو ای نازنین نگار به دی ماه بسی خوشتر از نوبهار
2 من از روی تو چون زرد شد چمن گل و لاله سوری چینم ز بار
3 نه چون قد تو سروی به بوستان نه چون روی تو نقشی به قندهار
4 چه خوشتر به جهان از جمال تو مگر مجلس سلطان کامگار
1 ای گشته دل من به هوای تو گرفتار دل بر تو زیان کرد چه سودست ز گفتار
2 از غم دل جوشان مرا بار گران کرد آن عنبر پر جوش بر آن اشهب پر بار
3 ای نرگس بیمار تو بر خواب چو نرگس چشمم همه شب در غم بیمار تو بیدار
4 تو سخت جفاکاری و من نیک وفاجو من سخت کم آزارم و تو نیک دل آزار
1 تابنده ماه باز برآراستی بوینده مشک باز بپیراستی
2 برخواست نعره از دل لهو و نشاط تا باده برگرفتی و برخاستی
3 جام بلور بر کف شاهانه دور همچون بلور تابان آراستی
4 آراسته چو سرو فراز آمدی باغ بساط شاه بیاراستی