1 بانو آن نادر جهان بسرود حمله آورد بر بریشم رود
2 از بر آواز در سر افکندست به گلو مقنعه در افکندست
3 گفتمی هست دختر لرزان گر نبودیش نرخ سخت ارزان
4 دارد او همت و طریقه آن که نباشدش خانه بی مهمان
1 ماهوک در میان چو در گردد مجلس از خرمی دگر گردد
2 طقطق پای او چو برخیزد شادی و لهو در هم آمیزد
3 بس نشاطی و مجلسی طیبی است عیش را و نشاط را سببی است
4 مادر قحبه را نکو خلف است روسپی زاده را نکو علف است
1 طیبتی می کنم معاذالله از پی خرمی مجلس شاه
2 شاعر آری چنین بود گستاخ که بگوید سخن به نظم فراخ
3 چون از آن مجلس بهشت آیین دورم افکند روزگار چنین
4 من دگر چاره ای ندانم کرد دل ازین نوع خوش توانم کرد