1 بر آن افراخته کوهم که گویی مرا فرمود گردون دیده بانی
2 شدی بی غم ز ظل و خط مقیاس اگر جایی چنین دیدی بیانی
3 همانا باز نشناسی چو بینی مرا روزی ز زاری و نوانی
4 کمانی گشته قد من ز سروی زریری گشته چهر ارغوانی
1 گفتم تو مرا مرثیت کنی خویشان مرا تعزیت کنی
2 فرزند مرا چون برادران در هر هنری تربیت کنی
3 یابی به جهان عمر تا که قاف تا قاف پر از قافیت کنی
4 شاهان جهان را به مدح ها هر جنس بسی تهنیت کنی
1 ما به هر مجلسی ز تو زده ایم همچو بلبل هزاردستانی
2 بسته کاری نکرده ای با ما مردمی کرده ای فراوانی
3 زود در هر چه خواستیم از تو داده ای خوب جزم فرمانی
4 آفت مردمی پشیمانیست تا نگردی تو چون پشیمانی
1 ای خروس ایچ ندانم چه کسی نه نکو فعلی و نه پاک تنی
2 سخت شوریده طریقیست تو را نه مسلمانی و نه برهمنی
3 طیلسان داری و در بانگ نماز به همه وقتی پیوسته کنی
4 مادر و دختر و خواهی که توراست زن شماری به همه چنگ زنی
1 ای دلارای روزن زندان دیدگان را نعیم جاویدی
2 بی محاق و کسوف بادی زآنک شب مرا ماه و روز خورشیدی
3 همه سعدم تویی از آنکه مرا فلک مشتری و ناهیدی
4 ور همی دیو بینم از تو رواست که گذرگاه تخت جمشیدی
1 ای بد از نیک فرق کرده بسی قدر دعوی شناخته ز خسی
2 بده انصاف حق که هست امروز دانشت را تمام دست رسی
3 به تکلف چنین سخن خیزد در ثنای کسی ز طبع کسی؟
1 عین زمانی تو به تدبیر و رای فرخ نام تو چو فر همای
2 شکر مر او را که نه ای زشت روی منت او را که نه ای ژاژ خای
3 کی بود ای خواجه که چون راشدی شغل نقابت را بندی قبای
4 تا ما در دولت تو می زییم با طرب و شادی و هوی و های
1 گفتم چو فرو شد آفتاب از که بنمود شفق چو شعر عنابی
2 زرین طبق است و زبرش لاله چون روی نگار من به سیرابی
3 بنمود مه دو هفته در خرمن در زنگی اوفتاده سقلابی
4 گفتم ز برای آن طبق مانا بر کارگه سپهر دولابی
1 عاقبت یار عاشقان آخر استخوان جوش بوسعید شدی
2 در همه خانه ها همی برسی گوشت قربان روز عید شدی
1 شها خورشید کیهانی چراغ آل محمودی چو روی خویش مسعودی و چو رای خویش محمودی
2 به همت همچو خورشیدی به قدرت همچو گردونی به سیرت همچو محمود به صورت همچو مسعودی
3 تو سیف دولت و دینی ابوالقاسم سرجودی تو محمود بن ابراهیم مسعود بن محمودی
4 بپا اندر جهان دایم که کیهان را تو در خوردی بزی شادان به عالم در که عالم را تو مقصودی