9 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی

1 نوروز درآمد ای منوچهری با لالهٔ لعل و با گل خمری

2 مرغان زبان گرفته را یکسر بگشاده زبان رومی و عبری

3 یک مرغ سرود پارسی گوید یک مرغ سرود ماورالنهری

4 در زمجره شد چو مطربان، بلبل در زمزمه شد چو موبدان، قمری

1 بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری که باغ و راغ و کوه و دشت پر ماهست و پرشعری

2 یکی چون خیمهٔ خاقان، دوم چون خرگه خاتون سیم چون حجرهٔ قیصر، چهارم قبهٔ کسری

3 گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان‌الذی اسری

4 یکی چون دو رخ وامق، دوم چون دو لب عذرا سیم چون گیسوی مریم، چهارم چون دم عیسی

1 نوروز، روزگار مجدد کند همی وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی

2 نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست اوراق عشرهای مجلد کند همی

3 در لاله‌زار، لالهٔ نعمان سرخ روی خالی ز مشک و غالیه بر خد کند همی

4 وان نسترن چو ناف بلورین دلبری کوناف را میانه پر از ند کند همی

1 ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به عید رمضان آمد، المنه لله

2 آنکس که بود آمدنی آمده بهتر و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به

3 برآمدن عید و برون رفتن روزه ساقی بدهم باده، بر باغ و به سبزه

4 من روزه بدین سرخ‌ترین آب گشایم زان سرخ‌ترین آب رهی را ده و مسته

1 چنین خواندم امروز در دفتری که زنده‌ست جمشید را دختری

2 بود سالیان هفتصد هشتصد که تا اوست محبوس در منظری

3 هنوز اندر آن خانهٔ گبرکان بمانده‌ست بر پای چون عرعری

4 نه بنشیند از پای و نه یک زمان نهد پهلوی خویش بر بستری

1 آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی

2 گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی

3 چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال چون کلنگان در هوا و همچو طاووسان به کوی

4 در شود بی‌زخم و زجر و در شود بی‌ترس و بیم همچو آذرشست، بتش همچو مرغابی، به جوی

1 گاه توبه کردن آمد از مدایح و ز هجی کز هجی بینم زیان و از مدایح سود نی

2 گر خسیسانرا هجی گویی، بلی باشد مدیح گر بخیلانرا مدیح آری، بلی باشد هجی

3 روزگاری پیشمان آمد، بدین صنعت همی هم خزینه، هم قبیله، هم ولایت، هم لوی

4 از میان خانهٔ کعبه فرو آویختند شعر نیکو را به زرین سلسله پیش عزی

1 صنما! گرد سرم چند همی‌گردانی زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی

2 یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی

3 از حد و غایت نافرمانی در مگذر که پدیدارست اندازهٔ نافرمانی

4 دل من بردی و از خویشتنم دور کنی برنیاید صنما کار بدین آسانی

1 یکی سخنت بگویم گر از رهی شنوی یکی رهت بنمایم اگر بدان بروی

2 سبوی بگزین، تا گردی از مکاره دور برو بدان ره تا جاودانه شاد بوی

3 ایا کریم زمانه! علیک عین‌الله تویی که چشمهٔ خورشید را به نور ضوی

4 تویی که فاتح مغموم این سپهر بوی تویی که کاشف مکروه این زمانه شوی

1 ای ترک من امروز نگویی به کجایی تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی

2 آنکس که نباید بر ما زودتر آید تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی

3 آن روز که من شیفته‌تر باشم برتو عذری بنهی بر خود و نازی بفزایی

4 چون با دگری من بگشایم، تو ببندی ور با دگری هیچ ببندم، بگشایی

آثار منوچهری دامغانی

9 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار منوچهری دامغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.