1 ای گشایندهٔ خزاین جود نقش پیوند کارگاه وجود
2 همه هستی ز ملک تا ملکوت یک رقم زان جریدهٔ جبروت
3 هست بی نیست آشکار و نهفت توئی و جز ترا نشاید گفت
4 ای به صد لطف کارسازنده بنده را از کرم نوازنده
1 شکر حق را که از خزاین غیب ریخت چندان جواهرم در جیب
2 که ازان نقد قیمتی به سه سال کردم این پنج گنج مالامال
3 یک یک این پنج نامه تا پایان عرضه کردم به چشم دانایان
4 هر کسی را چنانکه روی نمود در بد و نیک گفت و گوی نمود