1 گفتم چه زنم در غم تو گفت که آه گفتم چه کنم در پی تو گفت نگاه
2 گفتم که کجا روم ز دست غم تو گفتا که بتون و تنجه و آب سیاه
1 گر گل نه بخدمتت ز جا برخیزد بهر زدنش باد صبا برخیزد
2 پیش قد تو سرو سهی را در باغ چندانکه نشانند ز پا برخیزد
1 گفتم که بده بوسه ای حور نژاد زان تنگ دهان که هیچ ازویم نگشاد
2 گفت ار چه دهان ز تنگی هیچ است ما را بکسی هیچ نمی باید داد
1 ای آنکه تویی سوار در هر هنری از وعده اسب دادیم دی خبری
2 بی همتی است اسب تنهها بتو داد خواهیم روانه کرد اسبی و خری