در زورق حیات است جان رقیب خائف از کمال خجندی غزل 658
1. در زورق حیات است جان رقیب خائف
بارب نگاه دارش از باد نامخالف
1. در زورق حیات است جان رقیب خائف
بارب نگاه دارش از باد نامخالف
1. گل شکفت و باز نو شد عشق ما بر روی دوست
شاخ گل یارب چه می ماند به رنگ و بوی دوست
1. دوش آرزونی شکسته بودم
با زلف کجش نشسته بودم
1. دل از آن غمزه بسی شاکر و بس خشنودست
کرد که به خون ریختن بنده کرم فرمودست
کمال خجندی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 8 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای کمال خجندی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: کمالالدین مسعود خُجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد. شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت. بسیاری او را پیوند دهنده ادب فارسی ایران با ادب فارسی تاجیکستان میدانند. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد و غالبا مقرون به ذوق عرفانی است. کمال خجندی معاصر حافظ بود وی در سال ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری درگذشت. آرامگاه او در تبریز است. دیوان اشعار این شاعر نامدار توسط سید جابر موسوی در گنجور در دسترس قرار گرفته است.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار کمال خجندی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.