شیخی از خیام نیشابوری ترانهی خیام (صادق هدایت) 13
1. شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
...
1. شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی.
هر لحظه به دام دگری پابستی؛
...
1. * گویند که دوزخی بُوَد عاشق و مست،
قولی است خلاف، دل در آن نتوان بست،
...
1. گویند: بهشت و حورعین خواهدبود،
و آنجا می ناب و اَنْگَبین خواهدبود؛
...
1. * گویند: بهشت و حور و کوثر باشد،
جوی می و شیر و شهد و شکّر باشد؛
...
1. * گویند بهشتِ عَدْن با حور خوش است،
من میگویم که: آب انگور خوش است
...
1. کس خُلْد و جَحیم را ندیدهاست ای دل،
گویی که از آن جهان رسیدهاست ای دل؟
...
1. * من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت،
از اهل بهشت کرد، یا دوزخ زشت؛
...
1. چون نبست مقام ما درین دهر مُقیم،
پس بی می و معشوق خطایی است عظیم.
...
1. چون آمدنم به من نَبُد روز نخست،
وین رفتنِ بیمراد عَزمی است درست،
...
1. چون عمر به سر رسد، چه بغداد چه بلخ،
پیمانه چو پر شود، چه شیرین و چه تلخ؛
...
1. * جُز راهِ قَلَندرانِ میخانه مپوی،
جز باده و جز سِماع و جز یار مجوی؛
...
1. * ساقی غمِ من بلندآوازه شدهاست،
سرمستیِ من برون ز اندازه شدهاست؛
...