1 مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس، در چنگ گرفته کلّهٔ کیکاوس،
2 با کلّه همیگفت که: افسوس، افسوس! کو بانگ جَرَسها و کجا نالهٔ کوس؟
1 آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو، بر درگهِ او شهان نهادندی رو،
2 دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای بنشسته همیگفت که: «کوکو، کوکو؟»