می از خیام نیشابوری ترانهی خیام (صادق هدایت) 13
1. می خور که به زیرِ گِل بسی خواهی خفت،
بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت؛
...
1. می خور که به زیرِ گِل بسی خواهی خفت،
بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت؛
...
1. * پیری دیدم به خانهٔ خَمّاری،
گفتم: نکنی ز رفتگان اِخباری؟
...
1. بسیار بگشتیم به گِرْدِ در و دشت،
اندر همه آفاق بگشتیم به گشت؛
...
1. ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَتباز،
از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
...
1. ای بس که نباشیم و جهان خواهدبود،
نی نام زِ ما و نه نشان خواهدبود؛
...
1. بر مَفْرشِ خاک خفتگان میبینم،
در زیر زمین نهفتگان میبینم؛
...
1. این کهنه رباط را که عالم نام است
آرامگَهِ اَبْلَقِ صبح و شام است،
...
1. آن قصر که بهرام درو جام گرفت،
آهو بچه کرد و روبَهْ آرام گرفت؛
...
1. مرغی دیدم نشسته بر بارهٔ توس،
در چنگ گرفته کلّهٔ کیکاوس،
...
1. آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو،
بر درگهِ او شهان نهادندی رو،
...