1 زهی حرّی که ثابت کرد جودت بر ارباب هنر دست ایادی
2 زمین با قوّت حلمی که اوراست ز بار حلم تو کرده تفادی
3 بحمدالله همه معنیت جمعست کریمیّ و بزرگی و جوادی
4 ز روی مرتبت صعب المرامی بگاه مکرمت سهل القیادی
1 ای ز گردون بشرف برده سبق وز عطارد بهنر برده گرو
2 در شب خطّ تو معنیّ دقیق گشت انگشت نما چون مه نو
3 اگرت ابر بهاری خوانم بمرنج از من و از جا بمرو
4 شاعران ژاژ چنین خود خایند تو از این معنی در تاب مشو
1 ما نه مردان سرپنحه و بازوی توایم کارما با جدل و قوّت بازو مفکن
2 ما به پشتیّ چو تو صدر همی سینه کنیم این چنین لاغریان را تو ز پهلو مفکن
3 با روی شهر سلامت زرضای تو کنند وقت خوفست عمارت کن و بارو مفکن
4 هر چه با سگ بتوان کرد بکن با من لیک شیر مردا! گنه گرگ بر آهو مفکن
1 من که در خانه منزوی شده ام عذر خویش از گناه می خواهم
2 دست از خواستن بداشته ام که نه مال و نه جاه می خواهم
3 نه اگر زین شکسته تر باشم مددی از سپاه می خواهم
4 نه گر از تشنگی بخواهم مرد شربتی آب چاه می خواهم